چرا مجرد می مانیم: 3 دلیل اصلی مجرد ماندن افراد از نظر روانشناسان بزرگ

اگر ما انسان ها برای گسترش ژن‌هایمان تکامل یافته ایم، پس چرا مجرد می مانیم؟ این سوالی است که خیلی از افراد مجرد و متاهل ممکن است لااقل یکبار در طول زندگی شان از خود یا سایرین پرسیده باشند و در این نوشتار ما ۳ دلیل اصلی مجرد ماندن افراد از نظر روانشناسان بزرگ را برای شما بیان میکنیم. با بازده همراه باشید.

چرا زنان طی فاز باروری عادت ماهیانه‌شان افراد مردانه‌تر را ترجیح می‌دهند؟  چرا مردان بیش از خیانت عاطفی از خیانت جنسی شریک‌شان ناراحت می‌شوند؟ و چرا پروفایل‌های دوست‌یابی زن‌ها زیبایی را تبلیغ می‌کند، در حالی‌که پروفایل‌های مردان ثروت را به رخ می‌کشد؟

رشته‌ی نسبتا جدید روانشناسی تکاملی به تمام این سوالات و حتی سوالات دیگری پاسخ داده است. روانشناسان با به کار گرفتن نظریه‌ی تکامل در مورد مطالعه‌ی رفتار جفت‌یابی انسان، درک ما را از جاذبه، حسادت، شهوت، و عشق متحول کرده‌اند.

اما مطمئنا روانشناسی تکاملی نمی‌تواند به یک سوال پاسخ دهد:‌

چرا یک نفر مجرد می‌ماند؟

اگر انتخاب طبیعی به سود کسانی است که در زنده ماندن و تولیدمثل بهتر عمل می‌کنند، کنار کشیدن از بازار داغ جفت‌گیری چه فایده‌ای ممکن است داشته باشد؟ اجداد ما طی نسل‌های بی‌شماری با موفقیت تولیدمثل کرده‌اند. اگر تکامل میل انسان را شکل داده است، چشم‌انداز زندگی به عنوان یک فرد مجرد باید ترسناک و غیرممکن باشد. و با این وجود، مجرد ماندن برای بسیاری افراد یک انتخاب آگاهانه است. چرا؟

۷۶ دلیل برای مجرد ماندن

این سوالی است که به ذهن منه‌لاوس آپوستولو، روانشناس تکاملی دانشگاه نیکوزیای قبرس خطور کرد. برای پاسخ به آن، او ۱۲۰ مرد و زن را گردهم آورد تا بحث عمیقی درباره‌ی دلایل مجرد ماندن داشته باشند. پس از کنار گذاشتن پاسخ‌های بسیار مشابه، او فهرستی از ۷۶ دلیل مجزا به دست آورد.

بعد آپوستولو تیمی از دستیاران تحقیقاتی را به خیابان‌های قبرس فرستاد تا از عامه‌ی مردم بپرسند چقدر احتمال دارد هرکدام از این ۷۶ دلیل باعث مجرد ماند آن‌ها شود. برخی دلایل با دلایل دیگری همبستگی داشتند: اگر کسی می‌گفت نگران است هیچ کس نخواهد با او باشد، هم‌چنین ممکن بود بگوید که نتوانسته است فرد مناسب را پیدا کند. اگر کسی می‌گفت دلش نمی‌خواهد آزادیش را از دست بدهد، به احتمال زیاد می‌گفت دوست دارد فضای خودش را هم داشته باشد. آپوستولو به وسیله‌ی این نظرسنجی‌ها دریافت که می‌توان این ۷۶ دلیل را به ۱۵ گروه تقسیم کرد، که خود این گروه‌ها هم در سه ابرگروه، یا به عبارت دیگر سه دلیل گسترده و متمایز برای انتخاب مجرد ماندن قرار می‌گیرند:

دلایل اصلی مجرد ماندن

ابرگروه ۱: ‌آزادی انتخاب

شامل دلایلی بود که به نظر می‌رسید به دلبری کردن، آزاد بودن، عدم تعهد، پرهیز از درگیری و محدودیت‌ها، و احساس عملکرد خوب بدون شریک، هم‌چنین داشتن اولویت‌های مختلف و لذت بردن از تنهایی مرتبط باشد.

ابرگروه ۲: محدودیت‌ها

شامل دلایلی مربوط به اختلالات جنسی و عوامل دیگری بود که شاید فرد را از شروع یک رابطه بازدارد، از جمله مشکلات سلامتی، سن بیش‌تر، یا فرزندان حاصل از یک رابطه‌ی قبلی.

رپورتاژ

ابرگروه ۳: دشواری روابط

شامل دلایلی بود که به تجارب بد در برخوردهای عاشقانه‌ی قبلی، عدم اعتماد به به دیگران، ترس از تغییر، عدم تمایل به سازش، دشواری‌های شروع یک رابطه، و احساس بهتر نشدن با یک شریک مربوط می‌شد.

اگرچه بیش‌تر آدم‌ها دلایلی را در هر کدام از این سه ابرگروه تشخیص می‌دهند، افرادی که دلیلی را در یک گروه انتخاب می‌کردند، بیش‌تر احتمال داشت دلایل دیگری را هم از همان گروه انتخاب کنند. این امر نشان می‌دهد که حداقل در میان داوطلبان قبرسی ـ یونانی تحقیق آپوستولو، سه دلیل اصلی برای انتخاب مجرد ماندن وجود دارد ـ زیرا می‌خواهند آزاد باشند و اولویت‌های دیگری در نظر بگیرند، زیرا احساس می‌کنند نمی‌توانند در به دست آوردن یک شریک موفق باشند، و زیرا رابطه داشتن را دشوار می‌دانند.

یک گزارش تکاملی

تا اینجا که خوب بود. اما این‌ها چه ربطی به تکامل دارند؟ آپوستولو چنین توضیح می‌دهد:

تکامل شیوه‌های تفکر و رفتاری را برگزیده است که موفقیت تولیدمثلی ما، یا تعداد فرزندانی را که به دنیا می‌آوریم افزایش دهند. پس تعجبی ندارد که انسان برای دنبال کردن روابط انگیزه داشته باشد. اما جای تعجب دارد اگر انسان صرف نظر از بهایی که باید بپردازد، و بدون هدف این روابط را دنبال کند.

برای مثال، مردان دارای پتانسیل کسب درآمد بیش‌تر برای زن‌ها جذاب‌تر هستند. یعنی با عقل جور در نمی‌آید که مردی در ۱۸ سالگی به جای تمرکز بر تحصیلات و حرفه‌اش، و قو‌ی‌تر شدن در رقابت برای جفت‌گیری، زندگی با معشوقه‌ی دوران دبیرستانش را آغاز کند (اگرچه مردی با فرصت‌های کمتر برای پیشرفت، ممکن است با ازدواج در جوانی موفق‌تر باشد). در همین راستا، زنانی که تصمیم می‌گیرند با اولین مردی که آشنا می‌شوند، ازدواج کنند ممکن است حرکت اشتباهی انجام دهند، اما بعد از قرار گذاشتن با مردان بیش‌تر، می‌توانند تصمیم عاقلانه‌تری برای انتخاب بهترین شریک اتخاذ کنند.

در هر دو صورت، این افراد باید مجرد بمانند تا آزادی انتخاب داشته باشند، اما به گونه ای که با نظریه‌ی تکامل سازگار باشد. مجرد ماندن ممکن است به شما اجازه دهد خوشی‌های کوتاه‌مدت را دنبال کنید، در ارزیابی جفت‌های بالقوه تجربه کسب کنید، و خودتان را برای جذب بهتر شریک رویایی‌تان پرورش دهید.

حالا دسته‌ی دیگری از احتمالات را تصور کنید: اگر بیمار باشید، ممکن است زمان خوبی برای آغاز یک زندگی مشترک نباشد. اگر تا زمان بازیافتن سلامتی‌تان صبر کنید، ممکن است شانس بیش‌تری برای پیدا کردن یک شریک جذاب داشته باشید. اگر از شریک سابق‌تان فرزندانی دارید، ممکن است از جذابیت شما برای یک شریک جدید بکاهید. در این صورت، شاید تصمیم بگیرید به جای یک رابطه‌ی عاشقانه، انرژی و منابع‌تان را صرف فرزندان‌تان کنید. اگر سن‌تان بالاتر باشد یا نابارور باشید، شاید تصمیم بگیرید روی فرزندان اقوام یا نوه‌های خودتان سرمایه‌گذاری کنید.

تمام این محدودیت‌ها می‌توانند منجر به این استدلال شوند که مجرد ماندن معقول‌تر است، حداقل در حال حاضر ـ و بازهم، از نظر نظریه‌ی تکاملی رفتارتان قابل توجیه است.

تا اینجا نشان دادیم که دلایل مجرد ماندن در ابرگروه اول و دوم آپوستولو با انتخاب طبیعی ناسازگار نیستند. اما در مورد ابرگروه سوم ـ دشواری روابط ـ چطور؟ آپوستولو در این‌جا رویکرد متفاوتی را در پیش می‌گیرد. او چنین استدلال می‌کند که هدایت روابط عاشقانه یک پدیده‌ی مدرن است. برای بخش اعظمی از تاریخ انساسن، مردان تنها با کنار زدن مردان دیگر در مبارزه‌ای فیزیکی به سبک گوریل‌ها، رابطه‌شان را تحکیم می‌کردند. در همین حال، با سیستم بی‌قاعده‌ی ازدواج‌هایی که به عنوان یک هنجار توسط والدین برنامه‌ریزی می‌شد، تعداد گزینه‌های زنان برای انتخاب به عنوان شریک کمتر بود. آپوستولو می‌گوید:

“در محیط‌های اجدادی انسان، افراد به جای مستقیم خطاب قرار دادن جنس مخالف، از سوی والدین‌شان یا با مبارزه با دیگر مردان جفت‌گیری می‌کردند. بنابراین نیروهای انتخابی زمان کافی نداشتند که ظرفیت افراد را برای نزدیک شدن و ترغیب دیگران به برقراری یک رابطه‌ی صمیمانه تقویت کنند.”

به عبارت دیگر، کسانی که مجرد می مانند زیرا در دلبری کردن مشکل دارند، بیش از حد خجالتی هستند، یا معتقدند کسی نمی‌خواهد با آن‌ها باشد، یک استراتژی جفت‌گیری زیرکانه و طولانی‌مدت را در پیش نگرفته‌اند. آن‌ها آگاهانه هزینه‌ها و منافع الان ازدواج کردن و بعدا ازدواج کردن را نسنجیده‌اند. بلکه از عواقب پیشرفت سریع گونه‌ی ما از شکارچی-گردآورنده به شهروندان مدرن اقتصادهای صنعتی رنج می‌برند.

از دید آپوستولو، انتخاب طبیعی می‌خواهد این افراد یک شریک پیدا کنند، اما شرایط انسانی آن‌قدر سریع تغییر کرده است که تکامل باید راه چاره‌ای برای این مشکلات همسریابی پیدا کند.

نوشته‌های مرتبط