۶ جمله مهم که حتما باید همین امروز بگویید

این چند جمله مهم کوتاه هستند ولی هرکدام‌شان‌ می‌توانند روز هر کسی از جمله شما را به طور چشمگیری تغییر دهند. می‌دانم که برای شما پیش آمده که کارتان را ترک کنید. (امیدوارم برای شروع کسب و کار خودتان.) سال‌ها می‌گذرد. اتفاقی همکاران سابق خود را می‌بینید. همیشه مکالمه‌ی متعاقب آن درمورد موضوعی است مثل “تصمیم جدید مدیریت را شنیدی؟ من که فکر می‌کنم واقعا احمقانه است”. برای آن‌ها مهم است ولی برای شما اصلا جذاب نیست. ولی گاهی این مکالمه متفاوت است. همکار سابقم به من گفت: “تو تقریبا 20 سال این‌جا کار کردی. چیزی هست که آرزو داشته باشی به عقب برگردی و انجامش بدی؟”

سوال خیلی خوبی بود.

من برای اشتباهات استراتژیک یا تصمیم‌های تاکتیکی ضعیف یا خطاهای کاری افسوس نمی‌خورم. (خیلی از این اشتباه‌ها کرده‌ام.) قطعا آن موقع افسوس می‌خوردم ولی حالا واقعا نه.

در عوض افسوس چیزهایی را می‌خورم که نگفتم؛ به کارمندانی که به من گزارش می‌دادند، یه بعضی از همکارانم، یا حداقل به کسی که برایش کار می‌کردم.

دوست دارم به آن لحظه‌ها برگردم.

برای من خیلی دیر است ولی برای شما نه. در اینجا 6 جمله که است باید همین امروز به آدم‌هایی که با آن‌ها کار می‌کنید بگویید.

جمله مهم به همکار

۱. “کار ت عالی بود”

هیچ‌کس به اندازه‌ی کافی تحسین نمی‌شود. هیچ‌کس. کسی که کاری را به خوبی انجام داده انتخاب کنید و به او بگویید.

راحت درمورد گذشته صحبت کنید. این‌که امروز بگویید: “داشتم به این‌که پارسال چه‌طور پروژه را مدیریت کردی فکر می‌کردم…” به اندازه‌ی همان موقع تاثیر مثبت خواهد‌داشت. (شاید کمی هم بیشتر، چون هنوز به یاد دارید که یک سال قبل چه شد.)

تحسین غیره‌منتظره هدیه‌ای است که برای هدیه‌دهنده هزینه‌ای ندارد ولی برای دریافت کننده بسیار باارزش است.

۲. “بابت… متاسفم”

همه‌ی ما گاهی خراب می‌کنیم. باید به خاطر بعضی چیزها عذرخواهی کنیم؛ حرف‌ها، کارها، غفلت‌ها،  پیش‌قدم نشدن‌ها و همراهی نکردن‌ها حقیقتا حمایت نکردن‌ها.

بگویید که متاسف هستید. ولی با گفتن جمله‌ای مثل “ولی من واقعا ناراحت بودم…” یا “یا فکر کردم تو…” یا هر جمله‌ی توجیه کننده‌ی دیگری که حتی ذره‌ای تقصیر را به گردن طرف مقابل می‌اندازد عذرخواهی‌تان راادامه ندهید.

بگویید متاسف هستید. بگویید چرا متاسف هستید و همه‌ی تقصیر را بپذیرید، نه کمتر نه بیشتر.

رپورتاژ

۳. “مبتونی کمکم می‌کنی؟”

یکی از بزرگ‌‌‌‌‌ترین افسوس‌هایم کمک نخواستن از یکی ناظرها که همکارم بوداست. هدایت پروژه‌ای به من سپرده شده‌بود که او واقعا آن را می‌خواست. محترمانه غرورش را زیر پا گذاشت—از نظر سابقه و موقعیت از من برتر بود— و به من گفت هر کمکی از دستش بربیاید خوشحال می‌شود. با این‌که واقعا می‌خواست مشارکت داشته باشد هیچ وقت این اجازه را به او ندادم. می‌خواستم نشان بدهم که می‌توانم به تنهایی پروژه را مدیریت کنم. حس ارزش و اعتبار خودم برایم مهم‌تر از احساسات او بود. غیرمستقیم از کسی کمک خواستن ارزش و مهارت‌های او راتصدیق می‌کند. گفتن “می‌تونی کمکم کنی؟” مثل این است که بگویید “تو در این زمینه عالی هستی.”

و یک امتیاز دارد: کمک می‌گیرید.

۴. “می‌تونم کمکت کنم؟”

و بعد خیلی اصرار نکنید؟؟؟؟؟؟. در بعضی سازمان‌ها،کمک خواستن نشانه‌ی ضعف است. بیش‌تر مردم هنگام کمک خواستن تردید می‌کنند.ولی همه به کمک احتیاج دارند.

فقط نگویید”چیزی هست که بتونم کمکت کنم؟” بیش‌تر مردم به‌طور خودکار می‌گویند “نه خودم می‌تونم” دقیق باشید. بگویید: “چند دقیقه وقت دارم… می‌تونم کمکت کنم تمومش کنی”

طوری پیشنهاد کنید که حس همکاری داشته باشد نه خودبرتر بینی یا منت.

و بعد واقعا کمک کنید.

۵. “متاسفم که ناامیدت کردم.”

در بخش دیگری پروژه‌ای به من محول شده بود. پروژه‌ای بود که من واقعا نمی‌خواستم. بنابراین غیرمحترمانه آن را سرسری گرفتم. از زیر کارها فرار کردم و روی پروژه‌هایی که بیش‌تر علاقه داشتم تمرکز کردم.

مدیرم محترمانه ریسک کرده بود و پروژه را به من داده‌بود نا بتوانم خودم را نشان بدهم ولی من اهمیت ندادم. سرانجام مدیرم گفت:”همه می‌دونن تو سرت خیلی شلوغه. بنابراین تصمیم گرفتن خودشون پروژه رو مدیریت کنن”.

حس بدی به من دست داد ولی هیچ‌وقت نگفتم “می‌دونم سعی داشتی کمکم کنی. متاسفم که ناامیدت کردم. قول می‌دم دیگه هیچ وقت تکرار نشه.” همان یک حرف می‌توانست یک مشکل بزرگ را برطرف کند.

بزرگ‌ترین مشکل‌‌ها مشکل‌های احساسی هستند. برطرف کردن آن‌ها به عهده‌ی شماست دارد.

۶. “دوستت دارم.”

نه، در محل کار نه، بلکه هرجا که به آن باور دارید و هروقت که حسش کردید.

بیان احساسات‌تان هدیه‌ی دیگری است که هزینه‌ای برای شما ندارد… ولی برای مردمی که با آن‌ها در میان می‌گذارید بسیار باارزش خواهد‌بود.

نوشته‌های مرتبط