15 عجیب ترین و ترسناک ترین اختلالات ذهنی در طول تاریخ زندگی انسان
تصور کنید که شما از نوعی بیماری ذهنی رنج می برید که باعث می شود این باور در شما بوجود بیاید که وجه قابل توجه دیگری از شما در حقیقت وجهی غیرواقعی و حیله باز است که هدفش نیز آسیب رساندن به شما است یا اینکه شما را متقاعد می کند که کتاب ها برای خورده شدن هستند یا حتی بدتر از آن، به شما می گوید که شما مرده ای متحرک هستید. این ها افکاری وحشتناک است، درست نیست؟
اگرچه تنها درصد اندکی از انسان ها مجبور به زندگی کردن با اختلال های توصیف شده در بالا هستند اما حقیقت این است که 450 میلیون انسان در سرتاسر دنیا از بیماری ذهنی رنج می برند. این آمار به گونه ای است که تنها در کشور ایالات متحده از هر 4 خانواده یک خانواده تحت تاثیر بیماری های ذهنی قرار دارد. اگرچه برخی از اختلالات ذهنی مثل افسردگی می توانند بصورت طبیعی اتفاق بیفتند اما برخی دیگر از آن ها نتیجه ضربه مغزی یا دیگر صدمات و آسیب ها هستند. اگرچه بهتر است بگوییم که هرنوع بیماری ذهنی می تواند برای فرد مبتلا به آن وضعیتی ترسناک و نگران کننده باشد اما اختلالات ذهنی نایاب و اندکی وجود دارند که شدیدا وحشت آور هستند. در ادامه به بررسی 15 عجیب ترین و ترسناک ترین اختلالات ذهنی در طول تاریخ زندگی انسان می پردازیم.
سندروم آلیس در سرزمین عجایب
اگرچه آلیس در سرزمین عجایب داستانی کاملا تخیلی و فانتزی است اما ویژگی های یکی از تجربه های عجیب تر آلیس در نوعی اختلال ذهنی ترسناک دیده می شود. سندروم آلیس در سرزمین عجایب که با نام سندروم تاد نیز شناخته می شود باعث می شود که محیط پیرامون فرد مختل به نظر برسد. درست مثل آلیس که قدش آنچنان بلند شد که دیگر در خانه جا نمی گرفت، افرادی که از سندروم آلیس در سرزمین عجایب رنج می برند نیز صداها را شدید تر یا آرام تر از حالت واقعی آن ها می شنوند، اشیاء را بزرگ تر یا کوچک تر از اندازه واقعی آن ها می بینند و حتی درک دقیق خود از سرعت و بافت ها را از دست می دهند. در این اختلال وحشتناک که به عنوان یک سفر روانگردانی بدون سرخوشی و نشئگی توصیف می شود، فرد حتی تصویر بدن خود را نیز به شکلی منحرف شده می بیند. خوشبختانه، سندروم آلیس در سرزمین عجایب بسیار نادر و کمیاب است و در بیشترین موارد افرادی که در دهه دوم زندگی خود به تومور مغزی مبتلا می شوند یا به مصرف داروهای روان گردان روی می آورند را تحت تاثیر قرار می دهد.
سندرم دست بیگانه
اگرچه این سندروم در پیچ و تاب های موضوعات و داستان های وحشتناک به کار می رود اما سندروم دست بیگانه شدیدا به دنیای داستان و افسانه محدود می شود. افراد مبتلا به این اختلال ذهنی ترسناک و خوشبختانه نادر و کمیاب بطور کلی کنترل روی یک دست یا یکی از اعضای بدن خود را از دست می دهند. اغلب به نظر می رسد که عضو غیرقابل کنترل ذهن و اراده ای جداگانه برای خود دارد و افراد مبتلا به این اختلال اظهار می دارند که عضو ناسازگارشان در تلاش است تا خودشان یا دیگران را خفه کند، لباس ها را بر تنشان پاره کند یا تا مرز خون ریزی آن ها را پنجه بکشد. سندروم دست بیگانه اغلب در بین بیماران مبتلا به آلزایمر یا بیماری کروتزفلد جاکوب (جنون گاوی) یا در نتیجه جراحی مغزی اتفاق می افتد که در حین انجام آن دو نیمکره مغز از یکدیگر جدا شده اند. متاسفانه، هیچ درمانی برای سندروم دست بیگانه وجود ندارد و افرادی که از این بیماری رنج می برند اغلب دستانشان بطور مداوم مشغول انجام کاری است یا از دست دیگرشان برای کنترل دست سرکش خود استفاده می کنند.
اختلال هویت تمامیت بدن
این اختلال نوعی اختلال نورولیژکی است و مشخصه آن میل شدید به قطع کردن یکی از اعضاء بدن یا آسیب زدن به بخش های سالم بدن است. اگرچه این اختلال بطور کامل شناخته نشده است و اطلاعات زیادی درمورد آن وجود ندارد اما گفته می شود که اختلال هویت تمام بدن با آسیب وارد شده بر لوب آهیانهای سمت راست مغز در ارتباط است. بسیاری از جراحان با درخواست قطع عضوهای سالم مطرح شده از جانب افراد مبتلا به این بیماری موافقت نمی کنند و از این روی برخی از آن ها خودشان را مجبور به قطع عضو خود می کنند و صحنه ای خطرناک و دلخراش را نمایش می دهند. در بین این موارد، دیده شده است که بیشتر مبتلایانی که پزشک با قطع عضو آن ها موافقت کرده است حتی پس از ماجرا از تصمیم خود راضی و خوشحال بوده اند.
Boanthropy
افرادی که از اختلال ذهنی بسیار نادر و در عین حال بسیار ترسناک Boanthropy رنج می برند بر این باورند که آن ها گاو هستند و اغلب تا جایی پیش می روند که مثل گاو نیز رفتار می کنند. برخی اوقات افراد مبتلا به این اختلال در مزارع در کنار گاوها دیده می شوند که با آن ها در حال راه رفتن روی زمین و جویدن علف هستند بطوریکه گویا آن ها نیز عضوی واقعی از گله گاوها هستند. به نظر می رسد که هنگامی که افراد مبتلا به اختلال ذهنی Boanthropy همانند یک گاو رفتار می کنند هیچ درک و فهمی از کاری که انجام می دهند ندارند و به همین دلیل محققان معتقد هستند که این اختلال ذهنی عجیب و غریب نتیجه خواب دیدن یا هیپنوتیزم است. باور جالب دیگری که در مورد این اختلال ذهنی وجود دارد حتی به کتاب مقدس مسیحیان و آیه ای در آن اشاره می کند؛ آنجا که نبوکدنَصَر (پادشاه بابل) اینطور توصیف می شود: ” او انسانی است که همچون گاو علف می خورد”.
سندرم کاپگراس
نام این سندروم از یک روانپزشک فرانسوی به نام ژوزف کاپگراس گرفته شده است که مجذوب و علاقمند به توهمی دوگانه شده بود. فرد مبتلا به اختلال ذهنی فرسوده کننده سندرم کاپگراس بر این باور است که افراد پیرامون او درواقع خودشان نیستند و شیادان و دغل بازهایی جایگزین آن ها شده اند و بعلاوه تصور می کنند که این افراد شیاد و دغل باز در حال طراحی نقشه ای برای صدمه زدن به او هستند. در یکی از موارد این بیماری خانم سالخورده 74 ساله ای که مبتلا به سندرم کاپگراس بود، تصور می کرد که همسرش با یک فرد شیاد کاملا شبیه به او جایگزین شده است و می خواهد به او صدمه بزند. توهم کاپگراس نسبتا نادر و کمیاب است و اغلب پس از ضربه مغزی یا در افراد مبتلا به بیماری های زوال عقل، اسکیزوفرنی یا صرع دیده می شود.
Clinical Lycanthropy
افراد مبتلا به اختلال ذهنی Clinical Lycanthropy نیز مثل افراد مبتلا به Boanthropy خود را به گونه ای تصور می کنند که قادر هستند به شکل گرگ ظاهر شوند و در برخی اوقات هم می توانند شکل حیواناتی دیگر را به خود بگیرند. علاوه بر این باور که آن ها می توانند به گرگ تبدیل شوند، افراد مبتلا به Clinical Lycanthropy مثل حیوانات رفتار می کنند و معمولا در جنگل ها یا دیگر نواحی جنگلی زندگی می کنند یا پنهان می شوند.
خودمردهپنداری
اختلال ذهنی ترسناک خودمرده پنداری یا مرده متحرک این باور را در فرد مبتلا بوجود می آورد که او مرده ای متحرک یا روح است. بدن این فرد به تدریج رو به فرسایش می رود و خون و اندام های داخلی در این افراد بطور کلی از بین می رود. این افراد احساس می کنند که بدنشان در حال فاسد شدن است و هیچ جای تعجب نیست که بسیاری از افرادی که از اختلال خودمرده پنداری رنج می برند، افسردگی شدید را نیز تجربه می کنند. در برخی از موارد این اختلال و توهم باعث می شود که فرد از غذا خوردن امتناع کرده و شکنجه گرسنگی تا مرز مرگ را نیز به خود تحمیل می کند. این اختلال وحشتناک اولین بار در سال 1880 توسط عصب شناسی به نام ژول کوتارد شناسایی شد و خوشبختانه به شدت نادر بوده است. معروف ترین نمونه این اختلال در هایتی مشاهده شد که مردی در آنجا مردی بطور کامل خود را متقاعد کرده بوده که به دلیل بیماری ایدز مرده و ساکن جهنم است.
سندرم دیوژن
سندرم دیوژن که معمولا ویژگی اصلی آن ” احتکار و انباشتن ” است درواقع نوعی اختلال ذهنی است که به شدت مورد کج فهمی قرار گرفته است.نام این اختلال از فیلسوف مصری به نام دیوژن کلبی گرفته شده است که خود به گونه ای متناقض فردی مینیمالیست ( ساده زیست) بود درحالیکه ویژگی اصلی این سندرم میل افراطی و دیوانه وار به جمع آوری اشیاء به ظاهر نایابی است که در نهایت نوعی وابستگی عاطفی و احساسی به آن ها نیز بوجود خواهد آمد. علاوه بر میل غیرقابل کنترل به احتکار، افراد مبتلا به سندرم دیوژن اغلب خود- فراموشی، بی تفاوتی نسبت به خود یا دیگران، کناره گیری های اجتماعی و بی شرمی در برابر عادت های خود را نشان می دهند. این اختلال در میان افراد سالخورده، افراد مبتلا به زوال عقل و افرادی که در مرحله ای از زندگی خود طرد شدن را تجربه کرده یا بی بهره از یک مکان ثابت و پایدار برای زندگی هستند، رواج دارد.
اختلال تجزیه هویت
اختلال تجزیه هویت یا هویت پریشی که پیش از این با نام اختلال چند شخصیتی شناخته می شد، یک بیماری ذهنی وحشتناک است که در فیلم ها و برنامه های تلویزیونی بیشماری از آن استفاده می شود و در عین حال کاملا مورد کج فهمی قرار گرفته است. بطور کلی، کمتر از .1%از افرادی که از این اختلال رنج می برند اغلب 2 تا 3 ( و برخی اوقات بیشتر) هویت کاملا متفاوت دارند. بطور معمول چرخه ای از این شخصیت ها در این افراد در حرکت است و آن ها می توانند چندین ساعت یا چندین سال در یکی از این هویت ها باقی بمانند. آن ها می توانند هر زمان و بدون هیچ علامت و نشانه ای هویت خود را تغییر دهند و متقاعد کردن افراد مبتلا به این بیماری نسبت به وجود چنین مشکلی در آن ها تقریبا کاری غیرممکن است. از این روی، افراد مبتلا به اختلال هویت پریشی قادر به داشتن یک زندگی عادی و معمولی نیستند و معمولا در مراکز روانپزشکی زندگی می کنند.
Factitious Disorder
بسیاری از افراد با اولین عطسه احساس می کنند که به سرماخوردگی یا بیماری دیگری مبتلا شده اند اما در مورد افراد مبتلا به اختلال Factitious وضعیت اینگونه نیست. وسواس بیماری ویژگی اصلی این اختلال ذهنی ترسناک و مخوف است. درحقیقت، بیشتر افراد مبتلا به اختلال Factitious عمدا و با هدف دریافت درمان، خود را بیمار می کنند که این نیز با هیپوکندریا ( خودبیمارانگاری) کاملا متفاوت است. برخی اوقات، افراد مبتلا به این اختلال به راحتی تظاهر به بیماری می کنند و در این روش فریبکارانه خود از داستان ها و فهرستی طولانی از علائم و نشانه های بیماری استفاده می کنند و از بیمارستانی به بیمارستان دیگر می روند. اینگونه وسواس در برابر بیماری اغلب از ضربه های روحی یا بیماری جدی در گذشته سرچشمه می گیرد. این اختلال کمتر از 5% از کل مردم را تحت تاثیر قرار می دهد و اگرچه هیچ درمانی برای آن وجود ندارد اما می تواند به مرحله روان درمانی محدود شود.
سندرم Klüver–Bucy
فردی را تصور کنید که میل شدیدی به خوردن و تجربه طعم کتاب یا چیزی شبیه به آن دارد. واقعیت افراد مبتلا به سندرم Klüver–Bucy نیز اینگونه است. از دست دادن حافظه، میل به خوردن اشیاء غیرخوراکی و جذابیت های جنسی اشیاء بی جان مثل ماشین از ویژگی های اصلی افراد مبتلا به این اختلال ذهنی وحشتناک است. افراد مبتلا به این سندرم اغلب در شناسایی اشیاء یا افرادی که باید برایشان آشنا باشند نیز با مشکل روبرو می شوند. تششخیص این اختلال کار آسانی نیست و به نظر می رسد که در نتیجه آسیب شدید به لوب گیجگاهی مغز بوجود می آید. متاسفانه، هیچ درمانی برای این سندرم وجود ندارد و افراد مبتلا اغلب تمام عمر خود از این بیماری رنج می برند.
اختلال وسواس فکری-عملی
اختلال وسواس فکری- عملی که بسیار معروف است و اغلب مورد استهزاء قرار می گیرد درواقع توسط افراد بسیار اندکی بطور کامل شناخته شده است. این اختلال خود را به شکل های گوناگونی نشان می دهد اما بیشتر اوقات بوسیله ترس و اضطراب شدید و افکار نگران کننده تکراری نشان داده می شود. تنها از طریق تکرار برخی کارها مثل وسواس به تمیزی است که افراد مبتلا به این بیماری می توانند خود را از این احساسات ناخوشایند نجات دهند. افرادی که از اختلال وسواس فکری – عملی رنج می برند کاملا آگاه هستند که ترس های آن ها غیرمنطقی و غیرعقلانی هستند و به این ترتیب وخامت اوضاع را آگاهانه تشدید می کنند. خود این استنباط نیز چرخه جدیدی از اضطراب و نگرانی برای آن ها به همراه خواهد داشت. اختلال وسواس فکری – عملی تقریبا 1% از مردم را تحت تاثیر قرار می دهد و اگرچه دانشمندان از علت بروز آن اطمینان ندارند اما این تصور وجود دارد که مواد شیمیایی موجود در مغز یکی از فاکتورهای سهیم در بوجود آمدن چنین وضعیتی است.
سندرم پاریس
سندرم پاریس یک اختلال ذهنی بسیار عجیب و غریب و زودگذر و موقتی است که بطور کلی فرد را به هنگام دیدن شهر پاریس دربرمی گیرد. جالب است بدانید که این اختلال در بین مسافران ژاپنی بیشترین شیوع را دارد. تقریبا از هر 6 میلیون نفر بازدیدکننده ژاپنی از شهر پاریس، 12 تا 14 نفر اضطراب شدید، زوال شخصیت، زوال واقعیت، افکارتبهکارانه، توهمات و تصورات حاد را تجربه می کنند که همه آن ها از ویژگی های این سندرم به شمار می روند. پزشکان تنها می توانند حدس بزنند که چه چیزی موجب بوجود آمدن این وضعیت پریشان کننده نادر و کمیاب شده است. از آنجایی که بیشتر افرادی که سندرم پاریس را تجربه می کنند هیچ سابقه ای از بیماری های ذهنی ندارند، تصور می شود که این اختلال عصبی ترسناک در نتیجه موانع زبانی، فرسودگی های جسمی و ذهنی و واقعیت پاریس در مقایسه با نمونه ای ایده آل بوجود می آید.
یادزدودگی تکراری
یادزدودگی تکراری شباهت بسیار زیادی به سندرم کاپگراس دارد با این تفاوت که در آن بجای توهم جایگزین شدن افراد با شیادان و افراد تقلبی تصور می شود که مکانی با مکان دیگر جایگزین شده است. این باور خود را به شکل های بسیار زیادی نشان می دهد اما در تمامی موارد افراد مبتلا بر این باور هستند که یک محل همزمان در دو مکان وجود دارد. عبارت ” یادزدودگی تکراری ” برای اولین بار در سال 1903 توسط متخصص مغز و اعصاب به نام آرنولد پیک برای توصیف بیماری مبتلا به آلزایمر بکار گرفته شد. امروزه این حالت بیشتر در بیماران مبتلا به تومورهای مغزی، زوال عقل، آسیب های مغزی یا دیگر اختلالات روانی دیده می شود.
سندرم استاندال
سندرم استاندال یک بیماری روان تنی است که خوشبختانه فقط بصورت موقتی دیده می شود. هنگامی که فرد در معرض آثار هنری بیشماری قرار می گیرد یا در محیطی متفاوت با حجمی بی نهایت از زیبایی حاضر می شود، این سندرم رخ می دهد. افزایش ناگهانی ضربان قلب، اضطراب شدید، گیجی و پریشانی، سرگیجه و حتی توهم از علائم تجربه این سندرم عجیب و غریب و ترسناک است. نام این سندرم از نویسنده ای فرانسوی در قرن نوزدهم گرفته شده است که جزئیات دقیق تجربه خود پس از سفرش به فلورانس در سال 1817 را به رشته تحریر درآورده است.