۵۹ نماد فراماسونری را بشناسید
قبل از اینکه از نماد فراماسونری بگوییم باید بدانید که فراماسون ها یکی از اسرارآمیزترین و مخوف ترین گروه های مذهبی جهان هستند که چندین دهه از حیات آنها می گذرد و تاثیر مخربی بر جامعه داشته اند. می توان گفت یک سازمان واحد نیستند و مرکز خاصی در جهان ندارند که آن را ریاست کند. ریشههای کهن فراماسونری به پیمانهای برادری اصناف سنگتراشان (Stonemasones) بنّا یا مِیسونری بر میگردد که از اواخر قرن چهاردهم (همزمان با عصر نوزائی رنسانس) معلومات سنگتراشان و روابط تجاریشان با مشتریان و دولت را نظم داده و بهبود بخشیدند. بعدها فراماسونری نظری شکل گرفت که پیشهوری سنگتراشی فیزیکی در آن به حاشیه رفته و پیمان برادری و پایبندی به رسوم در آن برجسته شد.
موضوع فراماسون ها و اسرار و نماد فراماسونری همواره موضوع جالب و سرگرم کننده ای برای همه انسانها بوده است. در این نوشتار با ما همراه باشید تا ۵۹ نماد فراماسونری را بشناسید.
۵۹ نماد فراماسونری را بشناسید
در ادامه ۵۹ نماد فراماسونری آمده است:
۱. قضیهی چهل و هفتم اقلیدس
اقلیدس، این هندسهدان برجسته و مشهور، در حدود سال ۳۰۰ پیش از میلاد، یعنی ۶۴۶ سال پس از ساخت معبد سلیمان، متولد شد.
اقلیدس همواره با تاریخ فراماسونری ارتباطی تنگاتنگ داشته است؛ وی در دوران حکمرانی بطلمیوس سوتر میزیست؛ بطلمیوس پایهگذار سلسلهای است که گفته میشود زیر سایهی وی در مصر به شکوه و جلال رسید.
با اینکه قضیه مشهور چهل و هفتم در اولین کتاب اقلیدس جزء اکتشافات وی به شمارر نمیرود و همواره به فیثاغورس نسبت داده میشود، به عنوان یک نماد فراماسونری (و با نام وی .م) برگزیده شده است.
نماد فراماسونری ۲: حروف اختصاری
حروف اختصاری پرشمار و متنوع در فراماسونری معمولا تا حدودی با هدف اجمال مطالب و نوشتارها، و عمدتا به عنوان ابزاری برای پنهان کردن مفاهیم اصلی در برابر افراد ناآزموده به کار میرود.
نماد فراماسونری ۳: اقاقیا
اقاقیا گیاهی است به شدت نمادین با جنبههایی شبه مذهبی و متصل به جنبههای پر راز و رمز و روانگردان که در مراسم آیینی دنیای مدرن به کار میرود.
آلبرت مکی در دایرهالمعارف فراماسونری این چنین مینویسد:
اقاقیا نماد فراماسونری بسیار مورد علاقه و مهم در بین فراماسون ها است. از لحاظ گیاهشناسی، جوزف پیتون تورنفورت آن را آکاسیا ورا، کارل لینه آن را میموسا نیلوتیکا، و در هندوستان آن را درخت بابول مینامند. اقاقیای عربی نیز به وفور درر مجاورت بیتالمقدس میرویید، و اکنون نیز همچنان در آن منطقه یافت میشود؛ این درخت به خاطر کاربردد مدرناش در تولید تجاری صمغ عربی شهرت دارد.
در کتاب مقدس مسیحیان از اقاقیا با عنوان شطیم یاد شده است که در حقیقت جمع کلمهی شیطاه است؛
که فقط یک بار به این شکل در کتاب اشعیا، فصل ۴۱، آیهی ۱۹ آمده است: “در بیابان سرو آزاد و شطیم و آس و درخت زیتون را خواهم گذاشت و در صحرا صنوبر و کاج و چنار را با هم غرس خواهم نمود.” اقاقیا نزد یهودیان به عنوان چوبی مقدس گرامی داشته میشد؛ و موسی دستور داد از آن پرستشگاهی موقت، تابوت عهد، میزی برای دوازده قرص نان، و سایر لوازم مقدس بسازند (سفر خروج ۲۵ – ۲۷۷).
شاخهای از اقاقیا، در سادهترین مفهوم خود، برای استاد ماسون (یا مِیسُن) نمایانگر جاودانگی روح است، و مقصود اینکه اقاقیا با طبیعت همیشه بهار و تغییر ناپذیرش برای وی، یادآور آن بخش معنوی و نیکوتر انسان،، و تجلی آن معمار بزرگ جهانی است که هرگز نمیمیرد.
نماد فراماسونری ۴: چشم ایزدی (چشم جهانبین)
چشم ایزدی نشانی است که در همهی لژهای ماسونیِ خوش نقشونگار در سراسر دنیا یافت میشود. چشم جهانبین نمایانگر و تمثالی از خداوند است – انتزاعی و در عین حال، همه جا حاضر.
با وجود این، لازم است به منظور بیان دقیق چشم ایزدی، توضیحاتی بیشتر ارائه شود. با اینکه بسیاری از لژهای ماسونی از G به عنوان تمثال و نمادی از خدا استفاده میکنند، چشم ایزدی، با کاربردی مشابه، احتمالا در بردارندهی پرتویی هنریتر است.
دکتر آلبرت مکی در کتابهای دایرهالمعارف فراماسونری و علوم خویشاوندی خود در مدخل چشم ایزدی به شکلی موجز در مورد معنای موجود در پس چشم، این ملاحظات را بیان میکند:
“نمادی مهم از خالق عظیم، که ماسونها از ملل دوران باستان وام گرفتهاند. به نظر میرسد کاربرد این نماد هم از جانب عبرانیان و هم از جانب مصریان مشتق شده از تمایل طبیعی ذهن تمثیلی به انتخاب نماد از اندامی باشد که کارکرد آن منحصرا فقط از همان اندام بر میآید. از این رو، پا غالبا به عنوان نمادی برای سرعت، بازوو برای قدرت، و دست برای وفاداری برگزیده میشود.”
نماد فراماسونری ۵: لنگر و کشتی
با در نظر گرفتن این دو نماد با یکدیگر در مییابیم لنگر و کشتی نمایانگر زندگیای است که به خوبی سپری شده باشد. کشتی نماد سفر در پهنهی دریاهای مواج زندگی و لنگر نشاندهندهی جاودانگی و یافتن قراری امن در آرامشی ابدی است.
برگرفته از مراسم و آیین درجهی سوم:
لنگر و کشتی نمادهایی هستند از امیدی با پایهواساسِ محکم و زندگیای که به خوبی سپری شده است. این دو نمایانگر همان کشتی و لنگر الهی هستند که ما را با امنیت خاطر از دریای توفانی مشکلات عبور میدهد، و در ساحل آرامش لنگر میاندازد، جایی که دست ستمگران به ما نمیرسد، و جانهای خسته قرار و آرامش مییابند.
در این زمینه میتوان به منابع کتب مقدس نیز مراجعه نمود؛ کتاب عبرانیان، فصل ۶، آیهی ۹ لنگر را این چنین توصیف میکند:
و آن را مثل لنگری برای جان خود ثابت و پایدار داریم که در درون حجاب داخل شده است، جایی که آن پیشرو برای ما داخل شد یعنی عیسی که بر رتبه ملکیصدق، رئیس کهنه گردید تا ابدالآباد.
و کشتی نیز نمایانگر کشتی الهی نوح است که ما را از پهنهی دریای پر تلاطم زندگی عبور میدهد. از کتاب پیدایش، فصل هفتم، آیهی ۱ میخوانیم:
و خداوند به نوح گفت: ”تو و تمامی اهل خانهات به کشتی در آیید، زیرا تو را در این عصر به حضور خود عادل دیدم.
نماد فراماسونری ۶: سال ساخت معبد سلیمان (Anno Depositionis)
اساتید بزرگ و برگزیده یا ماسونهای سری از این تاریخ به عنوان سالی یاد میکنند که کار ساخت معبد سلیمان، تقریبا در سال ۹۵۰ قبل از میلاد مسیح، به اتمام رسید. به این تاریخ آنو دیپوزیشنیس (Anno Depositionis یا A.D.) میگویند که به معنی ”سال جای گرفتن یا قرار گرفتن” (رجوع شود به معانی واژهی deposit به زبان انگلیسی .م) است. به گمان برخی، فعل deposit ممکن است به قرار گرفتن تابوت عهد و الواح فرامین موسی یا شایدد هم همان واژهی گمشدهی فراماسونری اشاره داشته باشد.
تاریخ بر اساس ”سال جای گرفتن (Anno Depositionis)” از طریق افزودن عدد ۱۰۰۰ به تاریخ میلادی کنونی محاسبه میشود.
نماد فراماسونری ۷: سال اکتشاف (Anno Inventionis)
ماسونهای رویال آرک تاریخ را بر اساس سالی محاسبه میکنند که ساخت معبد دوم به یاری زروبابل آغاز شد. سال اکتشاف یا آنو اینونشتیس (A.I.) که بخش دوم آن در زبانن انگلیسی هم معنی واژهي “Discovery” است، از جمله اصطلاحاتی است که توسطط شوراهای رویال آرک به کار گرفته میشود.
برای محاسبهی تاریخ بر اساس ”سال اکتشاف (Anno Inventionis)” کافی است عدد ۵۳۰ را به تاریخ میلادی کنونی اضافه نمایید.
نماد فراماسونری ۸: سال روشنایی (Anno Lucis)
تقویم فراماسونری لژ آبی از آفرینش فرضیی جهان آغاز میشود؛ اینن ماسونها مبدا تاریخ خود را با استفاده از اصطلاح Anno Lucis (A.L.) به معنی “سال روشنایی” نامگذاری کردهاند.
ساختار این تاریخ، از این باور مذهبی سرچشمه میگیرد که جهان در ۴۰۰۰ سال قبل از میلاد مسیح توسط “معمار بزرگ جهان” و بر اساس این آیه از فصل یک کتاب پیدایش آفریده شد: “و خدا گفت: روشنایی بشود. و روشنایی شد.”
برای محاسبهی تاریخ بر اساس ”سال روشنایی (Anno Lucis)” تاریخ حاضر را با عدد ۴۰۰۰ جمع کنید.
نماد فراماسونری ۹: سال پیدایش (Anno Mundi)
فراماسونری مناسک اسکاتلندی نیز مانند الگوی فراماسونری پیشهوری (مراجعه شود به بخش پیشین) آفرینش جهان را مبدا تاریخ خود میدانند، ولی به جای سال روشنایی (Anno Lucis) از تاریخ شمار یهودی پیروی میکنند که تاریخ را بر اساس محاسبات کتاب مقدس از پیدایش جهان حساب میکند. سال پیدایش یا آنو موندی (A.M.) بر اساس برآوردهای خاخامها در قرن دوازدهمِ دوران مشترک برای سالی که در گاهشمار عبری به عنوان سال آفرینش جهان قلمداد شده است، در غروب ششم اکتبر ۳۷۶۰ قبل از میلاد مسیح آغاز شد. به این ترتیب، برای محاسبهی تاریخ روز بر اساس سال پیدایش، کافی است تاریخ حاضر را با عددد ۳۷۶۰۰ جمع ببندید.
نماد فراماسونری ۱۰: سال تشکیل انجمن شوالیهها (Anno Ordinis)
شوالیههای معبد تقویم خود را بر اساس سال تشکیل انجمن شوالیهها در ۱۱۱۸ بعد از میلاد آغاز میکنند. Anno Ordinis (A.O.) در لاتین به معنی “سال انجمن” است (بر اساس استنباط مترجم از تاریخ، مبنی بر تشکیل انجمن برادری توسط شوالیهها برای محافظت از زائران معبد سلیمان در سال ۱۱۱۸ میلادی .م). برای محاسبهی تقویم بر اساس سال انجمن (A.D.) کافی است تاریخ حاضر را از عدد ۱۱۱۸۸ کم کنید.
نماد فراماسونری ۱۱: پیشبند
یکی از بسیار نشانههای نمادین فراماسونری و شاید برجستهترین آنها، پیشبندی از جنس پوست بره است. با اینکه نماد پیشبند از نظر افراد خارج از لژ، عجیب و غریب به نظر میرسد، ولی داخل لژِ شطرنجی نمایانگر تمام آن چیزی است که مفهومی از ماسون به همراه دارد. گفته میشود این نماد از عقاب رومی یا پشم زرین نیز اصیلتر است؛ پیشبند ماسونی عینا نشانی از یک ماسون است که آن را با خود به مراحل زندگی بعدی حمل میکند.
مکی در دایرهالمعارف فراماسونری خود میگوید:
هیچ یک از نمادهای ”فراماسونری فکری” از نظر آموزشی در تاریخ خود مهمتر، یا جالبتر از پوست بره، یا پیشبندی با جنس چرم سفید نیستند. هر ماسون با آغاز آموزشهایاش در دوران ابتداییِ پیشرفت خود، همواره خاطرهی اولین هدیهاش را به یاد میآورد، خاطرهی اولین نمادی که برایش توصیف شد، و اولین گواه ملموسی که حاکی از اجازهی ورودش به پیمان اخوت بود.
هر پیشرفتی که ممکن است در آینده در لژ “رویال آرت” انتظارش را بکشد، هر تلاش و کوششی که وقف رسیدن به رازهایی عمیقتر در انجمن سری نماید یا هر عطشی که وی را برای کسب دانش به هر جای ممکن سوق دهد، هرگز پیشبند پوست بره – اولین نشانی که به وی اعطا شده است – را از وی جدا نخواهد کرد.
شاید ظاهر و تزیینات آن تغییر کند، و در هر مرحله، برخی الهامات و اشارات جدید و در عین حال همواره زیبا را بگستراند، ولی جوهرهی آن همچنان پا بر جا است، و همیشه به عنوان نشان افتخاری که در اولین شب حضور، خود را به وی نمایان نمود، باقی میماند؛ “نشانی از یک ماسون.”
۱۲. کیمیاگری
مکی، در دایرهالمعارف فراماسونری خویش، دربارهی این نماد میگوید،
پیروان فلسفهی نو افلاطونی در یکی از نخستین دوران از دوران مسیح، ظاهرا علمی نوین را به عرصه آوردند و آن را علم مقدس نام نهادند که شرایط علوم و هنر بعد از آن را به شدت تحت تاثیر خود قرار داد. کیمیاگری در قرن پنجم تحت نام ”علم” پا به عرصه گذاشت؛ به آن الچمی یا alchemia میگفتند؛ ترکیبی از ال (al-)، حرف تعریف عربی، و چمی (chemia)، واژهای یونانی که در فرمان دیوکلسین علیه آثار مصریانی که در کار تغییر ماهیت فلزات بودند، به کار گرفته شد؛ به نظر میرسد این واژه در واقع به معنی “هنر مصریان” باشد، یا سرزمینی با خاک سیاه که نامی مصری برای کشور مصر بود.
جولیوس فیرمیکوس ماترنوس (Julius Firmicus Maternus) در اثری به نام “در تاثیرات ستارگان بر سرنوشت انسان” از عبارت علم کیمیاگری یا scientia alchemiae استفاده میکند.
از این زمان به بعد، مطالعهی کیمیاگری (یا همان علم شیمی) آشکارا پیگیری شد. در قرون وسطی، و تا پایان قرن هفدهم، کیمیاگری به عنوان علمی مهم تلقی میشد، که برخی از برجستهترین فلاسفه نظیر اویسینا (ابوعلی سینا)، آلبرتوس ماگنوس، رامون لیول، راجر بیکن، الیاس آشمول، و بسیاری دیگر در کار مطالعهی آن بودند.
کیمیاگری را همچنین فلسفهی هرمسیه نامیدهاند، زیرا گفته میشود نخستین بار در مصر و توسط هرمس الهرامسه آموخته شده است.
فراماسونری و کیمیاگری به دنبال نتایجی یکساناند (درس حقیقت الهی و آموزهی زندگی جاودان)، و هر دو با روشی یکسان در پی رسیدن به این نتایج هستند؛ نمادگرایی. از این رو، عجیب نیست که در قرن هجدهم، و شاید پیشتر، میان بسیاری از علوم کیمیاگری و فراماسونری پیوند و اتصال بیابیم. آیینهای هرمتیک (کیمیاگری) و درجات هرمتیک در فراماسونری رایج هستند، و با اینکه رد پای به جای مانده از آن در درجات کنونی، منشاء خویش را در کیمیاگری به طور کامل دنبال نکرده است، ولی برخی از آثار آن در آیینها و مراسمشان دیده میشوند.
درجهی بیست و هشتم از فراماسونری مناسک اسکاتلندی به طور کامل درجهای هرمتیک است، و مدعی است نسباش به استاد فراماسونری باز میگردد، عنوانی که گاهی اوقات با آن شناخته میشود.
نماد فراماسونری ۱۳: سنگ ساختمانی (Ashlars)
سنگهای ساختمانی فقط دو قطعه سنگ معمولی نیستند. آنها نمایانگر چیزی هستند که یک ماسون بوده است و آرزو دارد باشد. بر هر یک از ماسونها است که بر خویش قضاوت کند و بر اساس آن، سنگهای گرانبهای وجودش را در کنار هم قرار دهد، تا وقتی زماناش فرا رسد و ابزارهایاش را زمین گذارد و به سفر پایانیاش به لژ بزرگ بالا (Grand Lodge Above) قدم نهد، از خود نامی نیک به جای گذارد؛ مشاوری خردمند، ستونی قدرتمند و مستحکم، سنگی کامل و استوار (Perfect Ashlar) که ماسونهای جوانتر بتوانند وی را الگویی درست و ارزشمند برای همکاری در ترتیبات فراماسونری قرار دهند.
نماد فراماسونری ۱۴: کندوی عسل
مکی در دایرهالمعارف فراماسونریاش از کندوی عسل اینگونه یاد میکند: زنبور میان مصریان نمادی از آدمهای فرمانبردار بود، زیرا به گفتهی هوراپولو، “در میان همهی حشرات فقط زنبور دارای پادشاه است.” از این جهت، وقتی به نیروی کار منظم این قبیل حشرات در گردهماییهایشان در کندو مینگریم، از اینکه کندوی زنبور عسل به عنوان نمادی مناسب برای صنعتِ سامانمند تلقی شده باشد، تعجب نمیکنیم.
از این رو، فراماسونری کندوی عسل را به عنوان نمادی از صنعت، فضیلتی که از آموزهها آموختهایم، برای خود اختیار کرده است؛ نمادی که میگوید، استاد ماسون “کار میکند که دستمزد دریافت کند، که از خود و خانوادهاش بهتر حمایت کند، که موجبات تسکین درد برادری شایسته ولی پریشانحال، بیوهی وی و یتیماناش را فراهم کند”؛
در نوشتههای موسوم به “مسئولیت کهن” میخوانیم “همهی ماسونها باید در روزهای کاری با صداقت کار کنند، که روزهای تعطیل با اعتماد به نفس و محترمانه زندگی کنند.”
اگر چه به نظر میرسد معنایی از این پیچیدهتر در پشت این نماد پنهان است. پیشتر گفته شد کشتی، نشان رایج فراماسونری و افسانههای باستانی، نماد باززایی – تولد دوباره از مرگ به زندگی – است. حال آنکه در افسانهها، کندوی عسل نوعی کشتی تلقی میشود. جرج استنلی فیبر در کتاب خود با عنوان ”منشا بتپرستی کفرآلود”، جلد دوم، صفحهی ۱۳۳ مینویسد، “از این رو، جادوگران دلوانی و همچنین ارواح باز زاده شده، زنبور نامیده میشدند؛ از این رو، به دروغ گفتند زنبورها از لاشهی گاوی به وجود آمدهاند که آن نیز نماد کشتی است؛ و از این رو، از زمانی که پدرِ بزرگ از جانب خدای دوزخ گرامی داشته میشد، عسل در مراسم خاکسپاری و همچنین در افسانهها به وفور استفاده میشد.”
آنچه گفته شد، اقتباسی از مقالهای دربارهی زنبورها از کتاب ”نماد گرایی حیوانات در معماری کلیسایی” اثر ادوارد پیسون ایونز بود.
نماد فراماسونری ۱۵: ستارهی فروزان
آلبرت پایک در کتاب خود تحت عنوان “اخلاقیات و تعصبات در درجهی ۲۵: شوالیهی مار گستاخ” دربارهی این نماد میگوید:
ستارهی فروزان در لژهای ما، که پیشتر دربارهی آن سخن گفتهایم، نمایانگر شباهنگ، آنوبیس، یا عطارد، نگهبان و راهنمای ارواح است.
همچنین برادران انگلیسی باستانیمان آن را به عنوان نمادی از خورشید میدانستند. آنها در سخنرانیهای کهن اینگونه میگویند: “ستارهی فروزان یا شکوهی در مرکز به خورشید، نور عظیم هدایت، اشاره دارد که زمین را روشن میکند، و تاثیر گرم و پر رحمتاش نعمت را میان بشریت میپراکند.”
آلبرت پایک در مورد درجات ابتداییتر (کارآموز یا مبتدی) میگوید، گفته میشود ستارهی فروزان در مرکز “نشانهای از مشیت الهی و یادبود ستارهای است که برای هدایت مردان خردمند شرقی به سوی زادگاه منجیمان در آسمان ظاهر میشود.” وی ادامه میدهد، “ستارهی فروزان یا شکوهی در مرکز خورشید، نور عظیم هدایت، را به ما نشان میدهد که زمین را روشن میکند و تاثیر گرم و پر رحمتاش نعمت را میان بشریت میپراکند.” آنها ستارهی فروزان را در همان سخنرانیها به عنوان نشانهای از تدبیر و احتیاط (PRUDENCE) نیز تلقی میکنند.
واژهی Prudentia در اصیلترین و کاملترین معنی، به بصیرت اشاره دارد؛ و بر همین اساس، ستارهی فروزان به عنوان نمادی از علم لایتناهی (Omniscience)، یا چشم ایزدی (چشم جهان بین) تلقی میشود که مصریان نخستین آن را نماد ازیریس میدانستند …”
اسحاق دبلیو. گیج در مجلهی بنایان (Builders Magazine, 1915) این نماد را “بذر و منبع زندگی و زندگی جاودان” میداند.
ستارهی فروزان یکی از سه تزیینات لژ ماسونی است.
نماد فراماسونری ۱۶: ستون شکسته
این نماد در فراماسونری، همان گونه که اساتید ماسون به خوبی میدادند، نشانهی سقوط یکی از حامیان اصلی پیشهوری (craft) است. استفاده از ستون یا پایهّهایی که به عنوان بنایی تاریخی بر فراز یک مقبره قد علم کردهاند، از سنتهای بسیار باستانی به شمار میرود، و یکی از نمادهای بسیار برجسته برای نشان دادن شخصیت و روح شخص مدفون در آن مقبره تلقی میشود. این سنت به صورت رسمی به جرمی ال. کراس نسبت داده میشود؛ وی را اولین شخصی میدانند که ستون شکسته را در مراسم و تشریفات فراماسونری وارد کرد، ولی شاید این ایده درست نباشد.
رابرت هویت براون در کتابی تحت عنوان “الهیات ستارگان و نجوم ماسونی” با نگاهی بر کاربرد کراس از دختر باکره و ستون شکسته، دربارهی این بنا میگوید: “از این رو، کلیت این نشانه را بر اساس علم نجوم میتوان این چنین توضیح داد: دختر باکره که در کنار ستون شکسته ایستاده است و اشک میریزد، حزن و اندوهاش را از مرگ خورشید نشان میدهد که نشانههای زمستانی باعث مرگ آن شدهاند.
ساتورنوس پشت دختر ایستاده است و به نوک قوس فلکالبروج اشاره میکند؛ به این مفهوم که زمانْ حزن و اندوه دختر را میزداید، و هنگامی که سالْ مدار خود را کامل نماید، خدای وی، خورشید، از گور زمستان به پا میخیزد، و با غلبه بر نیروی تاریکی، دوباره دختر را در آغوش میگیرد.”
نماد فراماسونری ۱۷: محبت برادرانه
با اندیشه و عمل بر اساس محبت برادرانه میآموزیم که کل موجود بشری را به مثابهی یک خانواده بنگریم؛ والا مقام و مادون، غنی و فقیر، همه و همه آفریدهی پرورندهی متعال (خداوند) هستند، و ساکنین یک سیاره باید یکدیگر را کمک، پشتیبانی، و محافظت کنند. بر پایهی همین اصل است که فراماسونری آدمیان را از هر کشوری، با هر فرقه و عقیده، گرد هم متحد کرده است؛ و باعث شده است بینشان دوستی حقیقی شکل گیرد؛ که در غیر این صورت، بینشان فاصلهای دائمی باقی خواهد ماند.
نماد فراماسونری ۱۸: اتاق مراقبه (Chamber of Reflection)
یکی از پر رمز و رازترین مسائل در فراماسونری معاصر، اتاق مراقبه است که به عنوان یکی از جنبههای کمتر استفاده شده در آیین و مراسم ماسونهای تازه وارد تلقی میشود. با این حال، این اتاق نمادین ریشههایی در هرمسیه، چلیپای گلگون، و دیگر سنتهای مخفی دارد.
اتاق مراقبه در فراماسونری مدرن معادل همان لولهی خمیدهی کیمیاگری است که شخص دریافت کننده به وسیلهی ابزاری که باعث همجوشی و تنظیم انرژیهای پنهان وی میشوند، دچار استحاله میگردد. فرد گناهکار به “به عمق دوزخ سقوط میکند”، نخست باید بمیرد، تا “مجددا احیا” شود و نور پاگشایی را به دست آورد. در آنجا است که وی از دغدغههای جهان خارج فارغ میشود، آنجا است که به درون انتزاعی خویش پی میبرد، همچون لحظهی واقعی پیدایش، از اعماق زمین سر بر میآورد (مادهی چگال بینظم) و به لطافت روح نایل میآید.
نماد فراماسونری ۱۹: گونیا و پرگار
یکی از سه نور بزرگ در فراماسونری است و به عنوان اسبابی توصیف میشود برای “محدود کردن و نگه داشتنمان درون حد و مرزی به همراه تمام بشریت، به خصوص به همراه برادران ماسون خود”.
آلبرت پایک در کتاب اخلاقیات و تعصبات، گونیا و پرگار را به عنوان نشانهای تعریف میکند که توصیف کنندهی دایرهها است، و با مثلثات کروی سر و کار دارد؛ علم کرهها و آسمانها. مورد نخست، طبیعتا نماد هر آن چیزی است که به زمین و بدن دلالت دارد؛ و مورد دوم، به آسمانها و روح اشاره میکند.
با این حال، گونیا و پرگار در مثلثات مسطحه نیز کاربرد دارد، مانند رسم خطوط عمود بر هم؛ و از این رو، متذکر میشود، به رغم آنکه در این درجه هر دو نقطهی پرگار زیر گونیا قرار دارند، و در حال حاضر شما فقط با معنای اخلاقی و سیاسی این نمادها و نه با معانی فلسفی و معنوی آنها سر و کار دارید، هنوز هم خداوند همواره با انسان در ارتباط است؛ با موجودات زمینی که با معنویت در هم آمیختهاند؛ و در عادیترین وظایف زندگی نشانهای از معنویت نهفته است.
نماد فراماسونری ۲۰: ذرت، شراب و روغن
برادران باستانیمان ذرت، شراب و روغن را به عنوان دستمزد پرداخت میکردند. در روزگار سلیمان دستمزدهایی وجود داشت به نام “دستمزدهای استاد”. ماسونهای این دوره در برابر کارشان دستمزدهای مادی نمیگرفتند؛ دستمزد کاری که در لژ صورت میگرفت فقط با سکههایی از جنس دل پرداخت میشد. ولی این دستمزدها چیزی کم از دستمزدهای واقعی نداشتند.
این دستمزدها بسان ذرتْ جوانه میکردند، بسان شرابْ قوی بودند، و بسان روغنْ مغذی. هر آنچه دریافت میشود، هر آنچه با دستمزدهایشان میکنند، کاملا به عملکرد ماسونیشان بستگی دارد.
یک ماسون هر آنچه از لژ و مرتبهاش بر میدارد که خود در آن قرار داده است. برادران باستانیمان در ازای کار بدنی، پول دریافت میکردند.
ولی، چه اگر به ازای کار در کوه و معدن پول دریافت میکردند، و چه به خاطر کار در زمینها و تاکستانها ذرت و شراب و روغن میگرفتند؛ حقیقتی که از آن روزگار تا به اکنون همواره صحیح و پا بر جا است، مصداق بارز این آیه است که میگوید “و به عرق پیشانیات نان خواهی خورد تا حینی که به خاک راجع گردی”.
برای رسیدن به معادل ذرت، شراب، و روغن باید کار کنیم. باید که زمینهای قلبمان را شخم کنیم یا که عمارتی برای خود بسازیم “ خانهای ناساخته شده به دستها و جاودانی در آسمانها”. باید که به همسایگانمان کمک کنیم یا سنگهای عمارت برادرمان را به دوش حمل نماییم.
نماد فراماسونری ۲۱: پوشش یک لژ
پوشش فضای یک لژ چیزی کم از سایهبانی از ابر یا آسمانی پر از ستاره نیست که همهی ماسونهای درستکار آرزو دارند به یاری آن نردبان الهی که یعقوب نبی در رویا مشاهده کرد، به آن نایل شوند؛ این نردبان که از زمین به آسمان بر پا شده، بر سه محور اصلی استوار است؛ این سه محور ایمان، امید، و محبت نام دارند که ما را به ایمان به خدا، امید به جاودانگی، و محبت به همهی انسانها پند میدهند. بزرگترین اینها محبت است؛ زیرا ممکن است ایمان کمنور شود، امید به ثمر برسد، ولی محبتْ فراتر از گور، تا قلمروی بی حد و حصر ابدی گسترش مییابد.
نماد فراماسونری ۲۲: خوشهی غله (corn ear)
”خوشهی غله” که یکی از اصطلاحات فنی فراماسونری به شمار میرود، گاهی اوقات از روی غفلت با ”دستهی گندم” اشتباه گرفته میشود. این مسئله ناشی از این پندار اشتباه بود که واژهی انگلیسی corn را فقط به معنی ذرت میدانستند، و حال آنکه ذرت در دوران باستان ناشناخته بود. ولی واژهی انگلیسی corn (که معادل آن را در فارسی ذرت میدانیم) اسم عام است و شامل همهی انواع غلات از جمله گندم نیز میشود. این اصطلاح به معنی اصلی انگلیسیاش اشاره دارد، و از این رو، ”خوشهی غله” که عبارتی کهن است، و معنایی درست دارد، به ساقه، و نه دستهای از گندم، اشاره میکند. این بند، برگرفته از دایرهالمعارف مکی بود.
نماد فراماسونری ۲۳: چکش
چکش برای سنگتراش ابزاری است برای در هم شکستن سنگهای بزرگ و بخشهای زائد سنگها، به این منظور که بتوان آنها را به درستی در دیوارهای عمارت جای داد. اما به ماسونهای آزاد و پذیرفته شده یاد داده میشود چکش را برای مقاصدی اصیل و با شکوهتر به کار برند؛ عاری کردن قلب و ضمیرشان از همهی پلیدیها و زوائد زندگی؛ که بدین طریق بتوانند اذهانشان را بسان سنگهای زندگی به درستی در دیوارههای عمارتی روحانی جای دهند، خانهای ناساخته شده به دستها و جاودانی در آسمانها (دوم قرنتیان، فصل ۵).
نماد فراماسونری ۲۴: کرههای زمین
کاربرد اصلی کرههای زمین در فراماسونری، در کنار استفاده از آن به عنوان نقشهای برای تفکیک بخشهای بیرونی زمین و جایگاه ثابت ستارگان، به تصویر کشاندن و توضیح پدیدهای است برخاسته از گردش سالانهی زمین به دور خورشید و چرخش روزانهی آن بر محور خود. کرههای زمین ابزارهایی ارزشمند هستند برای بهبود ذهن و ارائهی متمایزترین ایده برای هر مشکل و پیشنهاد، و همچنین یافتن راهحلی برای آن مشکل.
فراماسونها با اندیشه در این پیکرهها سراسر وجودشان مملو از تحسین و احترام به خداوند و آفریدههایاش میشود، و بر آن میشوند مطالعه دربارهی نجوم، جغرافیا، هوانوردی، و هنرهای وابسته به آنها را که جامعه از وجودشان بسیار منتفع خواهد شد، میان آدمها ترغیب کنند.
نماد فراماسونری ۲۵: معمار بزرگ جهان
این اصطلاح در زبان فنی فراماسونری به خداوند اطلاق میشود.
نماد فراماسونری ۲۶: قدس الاقداس (Sanctum Sanctorum)
اصطلاحی است به زبان لاتین که ترجمهی تحتاللفظیاش “قدس الاقداس“ میشود؛ به نوعی یعنی مقدسترین. این اصطلاح برای توصیف حرم درونی معبد سلیمان به کار میرود.
تابوت عهد در طول مراسم وقف معبد در این مقدسترین مکان، قدسالاقداس، جای گرفت. ماسونها در سومین درجه میآموزند، هنگامی که لژ با درجهی استاد ماسون گشوده میشود، نمایانگر قدسالاقداس معبد سلیمان است.
نماد فراماسونری ۲۷: یوحناهای مقدس
از منظر فکری فراماسونری، با دوگانهای متعادل از یوحنای تعمید دهنده از یک سو، و یوحنای انجیلی از سویی دیگر مواجه هستیم. باز نمایاندن این دو به این شکل، بازنمود تعادلی است میان اشتیاقی پرشور و دانشی آموخته از ایمان که فضایی را برای تعمق و راهیابی به سوی عشق پرشور درونمان و همچنین تحصیل / دانش شکل میدهد. پیوند این دو موجود قدرتمند، کانونی مسخر از شور و دانش را بر پا میسازد.
نماد فراماسونری ۲۸: ساعت شنی
مکی در دایرهالمعارف فراماسونری خویش بر اساس سخنرانیهای جان وب، ساعت شنی را نمادی متصل به درجهی سوم توصیف میکند که با عبور سریع شنهایاش، برایمان یادآور طبیعت زود گذر و فانی زندگی انسان است. ساعت شنی به عنوان نمادی ماسونی نسبتا به دوران مدرن تعلق دارد، ولی کاربرد ساعت شنی به عنوان نشانهای برای عبور زمان کهنتر از کهنترین آیینهای شناخته شده است.
از این رو، طی نطقی در برابر پارلمان در ۱۶۲۷، این چنین گفته شد:
“شاید ساعت شنی را در دستانمان بچرخانیم و با آن بازی کنیم، ولی ساعت برای ما متوقف نمیماند؛ و هر گاه فرصتی از دست رفت، دیگر بار به دست نمیآید.”
در یادداشتها و پرسشها (مجموعهی اول، شمارهی پنجم، صفحهی ۲۲۳) این چنین میگوید که در نیمهی نخست قرن هجدهم رسم بود که ساعت شنی را به همراه جسد در گور میگذاشتند؛ به این نشان که شنهای زندگیاش به اتمام رسیدهاند.
نماد فراماسونری ۲۹: بخوردان
بخوردان نشانی از قلبی پاک است که همواره به عنوان یک قربانی مورد پذیرش خداوند قرار میگیرد؛ و همانطور که این بخوردان با گرمایی پر شور میدرخشد، قلب یک ماسون نیز باید دائما روشن از نور حقشناسی در برابر خالق بزرگ و مهربان هستی باشد که ما را از نعمات و آسایش فراوان بهرهمند ساخته است.
نماد فراماسونری ۳۰: In Hoc Signo Vinces (با این نشان فاتح خواهی گشت)
این واژگان در نشان بزرگ فرمانروای شوالیههای معبد بر فراز “صلیبی به رنگ خون” حک شدهاند، و این واژگان بخشی از شعار شعبهی آمریکایی نظام فراماسونری را تشکیل میدهند. “ By this sign thou shalt conquerیا با این نشان فاتح خواهی گشت” صرفا ترجمهای قابل توجه، ولی نه تحتاللفظی، از اصل یونانی آن است. برای یافتن ریشهی اصلی این شعار، IN HOC SIGNO VINCES (با تلفظ یونانی “این هوک سیگ-نو وین-کِس”) باید به افسانهای مشهور دربارهی این کلیسا بازگردیم که گرچه عدهای بر آن باور دارند، ولی شمار تردید کنندگان به آن بیشتر هستند.
اوسبیوس که زندگینامهی کنستانتین را نگاشته است نقل میکند، هنگامی که امپراتور ماکسنتیوس به سال ۳۱۲ پس از میلاد در سرزمین گل حضور داشت و در حال آمادهسازی برای جنگ با حریف بود، در ساعات میانی روز، هنگامی که خورشید به سمت لبهی قرارگاه خود شروع به حرکت میکرد، بهشت را با چشمان خویش مشاهده نمود، و نیز نشان پیروزی صلیب را که بر فراز خورشید ایستاده و مملو از نور بود؛ و شرحی بر آن اضافه شد که گفت “با این فتح”.
نماد فراماسونری ۳۱: نردبان یعقوب
داستان تمثیلی یعقوب نبی و رویایاش (پیدایش، فصل ۲۸: آیات ۱- تا ۱۷) که به گفتهی آلبرت پایک، ذهن ماسون دائما به آن سو رهنمون است، و امید دارد که سرانجام به مدد نردبان الهی که یعقوب در تصور خویش مشاهده کرد که از زمین به آسمان متعالی گشته، به سعادت نایل شود. سه اصلی که حول آن معین شدهاند: ایمان، امید و محبت؛ که ما را پند میدهد به خداوندْ ایمان، به جاودانگیْ امید، و به تمام بشریتْ محبت داشته باشیم.
بر این اساس، گاهی اوقات نردبانی با نُه پله در برخی تصاویر دیده میشود، که پا بر زمین و سر بر ابرها دارد، ستارگان بر فراز آن میدرخشند؛ و این به نظر میرسد که نشاندهندهی همان نردبان عرفانی است، که یعقوب در خیال خود مشاهده نمود، که بر زمین مستقر شده، و سرش به آسمان رسیده است، و فرشتگان خدا از آن بالا و پایین میروند. افزودن این سه اصل به این نماد تماما به دوران مدرن بر میگردد و با اصل آن در تناقض است. سه الهه (میوز) را در بخشهای بعدی این مقاله مشاهده خواهید کرد.
نماد فراماسونری ۳۲: جا نشان
جا نشانها چه هستند؟ این سوالی است که غالبا پرسیده میشود، ولی هرگز به طور قطعی پاسخی به آن داده نشده است.
در زمانهای باستان، پیش از آنکه سندهای حقوقی رایج شوند، از سنگهای مرزی به عنوان جا نشانها استفاده میشد که جا به جایی آنها از لحاظ قانونی اکیدا ممنوع بود. ولی در مورد جا نشانهای فراماسونری لازم به ذکر است که برخی آنها را به علائم، نشانهها، و واژگان خاص محدود میدانند.
سایرین مراسمهای آغازین، گذران، و ترفیع؛ و شکل، ابعاد، و پشتیبانی؛ زمین، وضعیت و پوشش؛ زیورآلات، مبلمان و جواهرات لژ و دیگر نمادهای ویژهشان را نیز شامل جا نشانها میدانند. برخی میاندیشند مراتب فراماسونری هیچ جا نشانی فراتر از اسرار عجیب و غریب آن ندارد. با وجود این، کاملا واضح است که دستور ممنوعیت جا به جایی یا تغییر جا نشانها به طور کلی در تمام اعصار فراماسونری وجود داشته است.
پل بسل در این مورد اظهار میکند، “اکثریت لژهای بزرگ ایالات متحده هیچ گونه جا نشان خاصی برای خود تعیین نکردهاند. بسیاری دربارهی اینکه جا نشان آنها چیست یا کجا است – اگر وجود داشته باشد – ایدهی واضحی ندارند.”
مکی جا نشانها را اینگونه فهرست میکند:
الف. سبکهای شناسایی
ب. تقسیم فراماسونری نمادین به سه درجه
پ. اسطورهی درجهی سوم
ت. ادارهی انجمن اخوت توسط استاد بزرگ
ث. امتیاز ویژهی استاد بزرگ برای عهدهدار بودن ریاست هر نشست در لژ
ج. امتیاز ویژهی استاد بزرگ برای صدور مجوز برای اعطای درجه در زمان های نامنظم
چ. امتیاز ویژهی استاد بزرگ برای ارائهی مجوز برای افتتاح و نگهداری از لژها
ح. امتیاز ویژهی استاد بزرگ برای ملاقات ماسونها
خ. لزوم گردهمایی در لژها برای ماسونها
د. ادارهی لژها توسط یک استاد و ۲ نگهبان
ذ. لزوم کاشیکاری در لژها
ر. حق هر ماسون برای نماینده شدن در تمام جلسات عمومی و آموزش نمایندگان
ز. حق هر ماسون برای استیناف از لژ به لژ بزرگ یا مجمع عمومی ماسونها
ژ. حق هر ماسون برای مراجعه و حضور در لژ معمول
س. هیچ ملاقاتکنندهی ناشناسی بدون گذراندن بررسیهای اولیه نمیتواند وارد لژ شود
ش. هیچ لژی نمیتواند در امور لژ دیگر دخالت کند یا به برادران لژهای دیگر اعطای درجه کند
ص. هر فراماسونی تابع قوانین و مقررات محدودهی ماسونی است که در آن اقامت دارد، حتی اگر عضو هیچ لژی نباشد
ض. نامزدهای مراسم آغازین باید مذکر، بدون عیب و نقص بدنی (فلج و معلول نباشند)، آزاد (برده نباشند)، و بالغ باشند.
ط. اعتقاد به وجود خداوند به عنوان معمار بزرگ جهان
ظ. اعتقاد به روز رستاخیز و زندگی بعد از مرگ
ع. وجود “کتاب قوانین” در هر لژ ضروری است
غ. برابری همهی ماسونها
ف. محرمانه بودن این نهاد
ق. پیریزی علم گمانهزنی بر پای هنر عملی، و توضیحات و کاربرد نمادین با مقاصد مذهبی یا آموزش اخلاق
ک. این جا نشانها هرگز قابل تغییر نیستند
رسکو پاوند جا نشانها را اینگونه فهرست میکند:
الف. اعتقاد به خدا
ب. اعتقاد به ماندگاری هویت – جاودانگی روح
پ. “کتاب قانون” بخش تفکیک ناپذیر لژ است
ت. اسطورهی درجهی سوم
ث. محرمانگی
ج. نمادگرایی هنر عملی
چ. یک ماسون باید مرد، آزاد، و بالغ باشد
اندرسون جا نشانها را در قانون اساسی خود از ۱۷۲۳ اینگونه تعریف و فهرست میکند:
الف. دلمشغولی به خدا و مذهب
ب. حاکم عالی مدنی و زیر مجموعههایاش
پ. لژها
ت. استادان، نگهبانان، رفقا و کارآموزان
ث. مدیر لژ در حال کار
ج. رعایت اصول اخلاقی در رفتار
الف. هنگام تشکیل لژ
ب. بعد از پایان لژ، هنگامی که برادران خارج نشدهاند
پ. وقتی برادران یکدیگر را بدون غریبهها، ولی در خارج از لژ ملاقات میکنند
ت. در حضور غریبهها نه ماسونها
ث. نسبت به یک برادر غریبه
در ۱۹۵۰، کمیسیون اطلاعات برای بازشناسایی کنفرانس اساتید بزرگ و ماسونهای آمریکای شمالی سه جا نشان باستانی را تایید نمود:
الف. توحید و یکتاپرستی – اعتقاد بدون تغییر و مداوم به خداوند
ب. نسخهای از قانون مقدس – بخش ضروری اسباب و وسایل لژ
پ. ممنوعیت بحث درباره مذهب و سیاست (در لژ)
ژوزف فورت نیوتون، در کتاب خود تحت عنوان بنایان (۱۹۱۴)، جا نشانها را اینگونه تعریف میکند:
الف. پدری خداوند
ب. برادری انسان
پ. قانون اخلاق
ت. قاعدهی طلایی، و
ث. امید به زندگی جاودانه.
نماد فراماسونری ۳۳: سنگ تاج
مکی در دایرهالمعارف فراماسونریاش از سنگ تاج این چنین مینویسد، “سنگی که در مرکز قوس قرار میگیرد و سایر سنگها را در جایشان حفظ میکند، و استحکام و ثبات آن قوس را تامین مینماید. از آنجا که رسم سابق ماسونهای سنگتراش این بود که برای تعیین اینکه کدامین سنگتراش سنگها را در کنار هم نهاده است، علامت خاصی را روی هر سنگ بنا منقوش میکردند، سنگ تاج حائز برجستهترین و مهمترین علامت بود، علامتی مربوط به ناظر و سرپرست این سازه. این چنین است داستان سنگ تاجی که در افسانهی درجهی رویال آرک نقش مهمی ایفا کرده است.
گاهی اوقات در برابر این مسئله مخالفتهایی صورت گرفته است مبنی بر اینکه در دوران سلیمان قوس یا طاق، شناخته شده نبود.
ولی با پژوهشهایی که در چند سال گذشته توسط عتیقهشناسان و مسافران صورت گرفت، مخالفت این عده رد شد. ویلکینسون در دروازههای مقبرههای متعلق به ساختمانهای شهر تبس قوسهایی با این سنگ تاجها کشف کرد؛ وی قدمت این قوسها را با ۱۵۴۰ قبل از میلاد، یا ۴۶۰ سال پیش از احداث معبد سلیمان ارزیابی کرده است.
دکتر کلارک اظهار میکند دیوارهایی با معماری دیوسنگی متعلق به شهر تیرینس قوسهای نوک تیزی را نشان میدهند که قدمتشان به دوران ابراهیم باز میگردند. در واقع، در دوران سلیمان، ساخت و ساز این قوسها باید به هنرمندان و صنعتگران دیونیزوسی باز گردد، که طبق نظریهای مستقل، اثر بسیاری از آنها در ساخت معبد وجود دارد.
نماد فراماسونری ۳۴: سنگفرش موزاییکی
سنگفرش موزاییکی نمادی کهن از فراماسونری است. این نماد از نخستین مراسمهای قرن گذشته مشاهده شده است. این نماد با ترکیب با آویزهای دندانهدار و ستارهی فروزان جزء زیورآلات لژ دستهبندی میشود. این سنگهای رنگارنگ و مشکی بیتردید و به درستی به عنوان نمادهایی از شیطان و انسان خوب تفسیر میشوند.
نماد فراماسونری ۳۵: گرهی عارفانه
آن پیوند مقدس و ناگسستنی که انسانهایی را با ناسازگارترین عقاید به عنوان گروهی از برادران گرد هم جمع کرده، که چیزی جز یک زبان برای انسانهای تمام ملل و یک محراب برای انسانهای تمام مذاهب ارائه نداده است، به درستی، از همان نفوذ اسرارآمیزی است که گرهی عارفانه ناماش نهاده؛ و فراماسونها، به جهت آنکه تنها تحت اثر این نفوذ قرار دارند، یا از مواهب آن بهرهمندند، “برادران گرهی عارفانه” نامیده میشوند.
نماد فراماسونری ۳۶: گوشهی شمال شرقی
اچ. ال. هیوود، در کتاب خود تحت عنوان فراماسونری نمادین (۱۹۲۳)، اهمیت گوشهی شمال شرقی را اینگونه بیان میکند،
هنگامی که نامزد ورود به لژ که اکنون خود را از آنچه تاکنون محروم بوده سرشار نموده است، همانند جوانترین کارآموز ورودی، در گوشهی شمال شرقی لژ میایستد، هم جایگاه ایستادناش و هم حالت بدناش به قوانینی از “زندگی جدید” در فراماسونری اشاره دارند که شایستهی ملاحظاتی دقیق هستند. به بدیهیترین دلایل، همواره شاهد بودهایم که شمال شرقی نه شمال است و نه شرق، بلکه موقعیتی است بینابینی با ویژگیهای مشترک.
اگر به یاد بیاوریم که شمال مکان تاریکی و نمادی از دنیایی کفرآلود و گناهآلود است، و شرق مکان روشنایی و نمادی است از کمال مطلق در زندگی ماسونی، به حکمت آن پی میبریم که چرا کارآموز را در این موقعیت مینهند؛ زیرا تا به حال به عنوان کارآموز، نه هنوز کاملا غرق گناه است و نه کاملا در ابتدای راه؛ وی همچنان راهی پر نور در فراماسونری در پیش روی دارد.
نماد فراماسونری ۳۷: فراماسونری عملی
با فراماسونری عملی، ماسونها به کاربرد درست قواعد سودمند معماری اشاره میکنند، که از آنها سازهها شکل میگیرند، مستحکم میشوند و زیبایی مییابند، و از آنها تناسب دقیق و تناظر درست در همهی بخشها شکل میگیرد. فراماسونری عملی با فراهمآوری سکونتگاهها و مأمنهایی آسوده ما را در برابر فراز و نشیبها و بیرحمیهای فصول در امان نگه میدارد؛ و همزمان، تاثیر خرد انسان را نیز به نمایش میگذارد؛ و همچنین، در فراهمآوری مواد مختلفی که ساختمانی از آنها شکل مییابد، نشانههایی است از سرمایهی علم و صنعتی که به نحو احسن، با صلحآمیزترین و سودمندترین اهداف در ضمیر انسان ریشه دارد.
نماد فراماسونری ۳۸: مراتب معماری
ایدهی معماری الهی مستقیما از اثر ویترویوس الهام گرفته شده است زیرا تناسبات الهی از هر طرح و منظر شایان ملاحظاتی بسیار هستند. ویترویوس در کتاباش تحت عنوان در باب معماری، در کتاب چهارم آن دربارهی سه ستون وسط، شیوههای معماری دوریک، ایونیا، و کورینتی را با ویژگیهای فیزیکیشان برای استفاده در معابد همتایان آسمانیشان تشریح کرده است. از نقطه نظر درونی و معنوی، در استنباط این مفهوم میتوان آن را اینگونه ترجمه کرد که یک فراماسون در حال تلاش برای ساخت خانهای است پنهان از نظر.
نماد فراماسونری ۳۹: اُردو اَب کائو (Ordo Ab Chao)
و خدا گفت: “روشنایی بشود.” و روشنایی شد. و خدا روشنایی را دید که نیکوست و خدا روشنایی را از تاریکی جدا ساخت.
(پیدایش، فصل یک: آیات ۳ و ۴)
مکی در دایرهالمعارف فراماسونریاش این عبارت مبهم لاتینی را اینگونه تعریف کرده است: Order out of Chaos(نظم از پس آشوب). این شعار متعلق به درجهی سی و سه، و دارای اشاراتی مشابهی عبارت lux en tenebris (روشنایی در تاریکی) است. ابداع این شعار به شورای عالی باستانی و پذیرفته شدهی مناسک اسکاتلندی در شهر چارلستون نسبت داده میشود، و نخستین بار در اول فوریهی ۱۸۰۲ به نام دو گراس ثبت شد. وقتی دو گراس این مناسک با خود به فرانسه برد و شورای عالی را تاسیس نمود، این شعار را تغییر داد، و به گفتهی لنینگ، عبارت Ordo ab hoc, Order out of This (نظم از پس این) توسط وی و شورایاش در تمام اسنادشان استفاده شد. اگر این چنین باشد، میتوان گفت تنها یک اشتباه سهوی بوده است.
نماد فراماسونری ۴۰: ستونها
به ماسون گفته میشود سه ستون نگهدارندهی لژ خرد، قدرت، و زیبایی هستند، “زیرا برای ساختنْ خرد لازم است، برای نگه داشتنْ قدرت لازم است و برای آراستن تمام تعهدات مهم و بزرگْ زیبایی لازم است”:
وی به جز گردآوری تمام سخنرانیها و آثار موجود، به ویژه در درجه یکم، نمیتواند به این درک برسد که لژ نماد جهان است؛ از این رو، هنگامی که وی این دو مفهوم را با یکدیگر ترکیب میکند و به نتایجی ضروری و مهم دست مییابد، در اهمیت نمادین غایی از این سه ستون به درکی مشابهی هندوان باستان دست خواهد یافت – سه ستون نگهدارندهی لژ که به عنوان یک مجموعهی واحد تلقی میشوند، نماد خداوندی هستند که خردش جهان را ساخت، قدرتاش جهان را نگاه داشت، و زیباییاش زینت جهانی الهی است.
طبق سخنرانی درجهی یکم، “استاد پرستش نمایانگر ستون خرد است، زیرا وی برای تاسیس لژ، به کار گرفتن پیشهوران، و ارائهی دستورالعملهای درست باید خرد داشته باشد.
نگهبان ارشد نمایانگر ستون قدرت است، که وظیفه دارد در باز و بسته کردن لژ و پرداخت دستمزد به پیشهوران در موقع مقتضی به استاد پرستش کمک کند؛ همچنین باید توجه کند هیچ کس ناراضی نرود. وجود هماهنگی مایهی قدرت تمام نهادها است، به ویژه فراماسونری.
نگهبان دوم نیز نمایانگر ستون زیبایی است؛ وظیفهی وی همواره این است که خورشید را تا نقطهی اوج خود دنبال کند؛ در این هنگام است که روز به اوج شکوه و زیبایی خود میرسد.”
نماد فراماسونری ۴۱: نقطهای درون دایره
۵۹ نماد فراماسونری را بشناسیدنقطهای درون دایره نیز از دیگر نمادهای وجود شأن و منزلت والا در فراماسونری است، و به بذل توجهی خاص به نمادگرایی باستانی جهان و گوی خورشیدی امر میکند. هر فردی که کتاب “تذکرهی ماسونی“ را خوانده باشد با تفسیر معمول این نماد به خوبی آشنا است.
در این کتاب، به ما خطاب میشود که نقطه بازنمود یک برادر است، دایره خط مرز تکلیف وی در قبال خداوند و انسان، و دو خط موازی و قائم نیز نشاندهندهی قدیسان حامی این نظم – یوحنای تعمید دهنده و یوحنای انجیلی – هستند.
تا بدین جا، به تفسیر صحیح نمادگرایی ماسونی از نقطهای درون دایره دست یافتیم.
نقطهای درون دایره نمادی مشابهی استاد ماسون و نگهبانان لژ، ولی تحت شکلی متفاوت است. استاد ماسون و نگهبانان نمادهایی از خورشید هستند، لژ نمادی از کیهان، یا جهان، درست به همان شکل که نقطه نمادی از خورشید است، و دایرهی گرد آن، نمادی از کیهان.
ولی دو خط موازی قائم همچنان نیاز به توضیح بیشتر دارند. شاید بسیاری از آدمها با جدیدترین تفسیر این نماد آشنا باشند که آن را به دو قدیس یوحنا، تعمید دهنده و انجیلی، نسبت میدهد. ولی چنانچه به درک معنی واقعی باستانی آن تمایل داشته باشیم، باید این تفسیر مدرن را رها کنیم.
نماد فراماسونری ۴۲: تسکین و آرامش
آرامش دادن به شخص پریشان وظیفهای لازم بر گردن تمام انسانها است، ولی ماسونهایی که با زنجیری ناگسستنی از محبتی صمیمانه به یکدیگر پیوند خوردهاند، وظیفهای ویژه به گردن دارند. تسکین دل غمگینان، همدردی با تیرهروزان، مهربانی با ناامیدان، و بازگرداندن آرامش به اذهان مضطرب، همان هدف نهایی است که همه پیش رو داریم. دوستیهایمان را و ارتباطاتمان را بر همین اساس پایهریزی کردهایم.
نماد فراماسونری ۴۳: گردنکشان
آلبرت مکی در دایرهالمعارف فراماسونریاش از گردنکشان صحبت به میان میآورد، “تئوسوفیان و نویسندگان علوم خفیه ادعا کردهاند ترکیب بخش انتهایی سه نام از گردنکشان، با یکدیگر حالتی عرفانی از اُم برهمن را شکل میدهد، و بر همین اساس، آنها ادعا دارند فراماسونری اسرار خاور دور را در خود پنهان میکند.
مورخان دریافتهاند فراماسونری فکری از انگلستان ظهور کرد و از فراماسونری عملی ریشه گرفت که برای چهار یا پنج سال در بریتانیا و اروپا گسترش یافته بود؛ مبحثی که از تفکرات و تعمقاتی این چنین شکل گرفته است، به راحتی این حقیقت را ناچیز میشمرد که بخش انتهایی سه نام، آنچنان کفایت نمیکند که بتواند مجموعهی عظیمی از دادههای جمعآوری شده را توسط آن مورخان سرنگون کند.
حقیقت دیگری نیز وجود دارد که به همان اندازه برای این نظریه فاجعهبار است؛
ممکن است گردنکشان نامهای دیگری داشته باشند، و شمارشان نیز متفاوت باشد؛ همچنین، بخشهای انتهایی a، u، و m پس از تاسیس فراماسونری فکر در آیین فراماسونری آشکار و متبلور شد. در کتکیزم قدیمی که به آن، ”افتتاح نهادهای کل فراماسونها” گفته میشود، نوشتهی کوتاهی وجود دارد که در ۱۷۲۵ در دوبلین منتشر شد؛ جملات عجیب و غیر معمول زیر برگرفته از همین نوشته است: “نخستین واژهات، جاچین و بواز، پاسخ آن است، به مفصل انگشت اشاره چنگ بزن. واژهی دومات، ماگبُو و بُو، پاسخ آن است، و به مچ دست چنگ بزن. واژهی سومات، جیبورام، اسیمبرل پاسخ آن است.”
خاستگاه این گردنکشان همچنان ناشناخته است؛ شاید همان هنگام که به جای مجموعهی بزرگی از نمادهایی کهنه با توضیحات کلامی، آیینهای جدید پا به عرصه گذاشتند، آنها نیز معرفی شدند و نام گرفتند؛ در این صورت، این بخشهای پایانی شاید چیزی بیشتر از نوعی تقارن کلامی نباشند. (موضوع بسیاری از نمونههای تقارن کلامی در این اثر، به همراه سایر انواع تقارن از قبیل ۳، ۵، ۷، و غیره، همچنان نیازمند پژوهش بیشتر باشند؛ چنانچه این پژوهش، علاوه بر تحلیل تاریخی، بر اساس قواعد کلی تحلیل ادبی نیز صورت پذیرد، میتواند خاستگاه تشکیل اثر حاضر را شفاف و روشن کند.
تقارن نمیتواند اتفاقی یا تصادفی باشد، ولی باید دلالت بر واژهبندی، ویراستاری، یا تالیف باشد. برادر و پروفسور، دیوید ایگویین اسمیت معتقد است، این سه نام احتمالا شبیه گونههای قدیمی واژهی عبری “یوبیل“ باشند.
نماد فراماسونری ۴۴: داس دسته بلند
داس دسته بلند در فراماسونری نماد زمانی است که ریسمان بیدوام زندگی از هم گسسته میشود و ما را به سمت جاودانگی سوق میدهد. مراقب ویرانیهایی باشید که داس زمان در میان نژاد انسان به بار میآورد! چنانچه با خوش اقبالی بتوانیم در دوران کودکی و جوانی از اتفاقات متعدد شیطانی جان سالم به در بریم، و به سلامت و با قدرت پا به سالهای مردی نهیم، همچنان باز هم، به زودی داس حریص زمان ساقهیمان را قطع خواهد کرد و در سرزمینی گرد هم جمع میشویم که پدرانمان پیش از ما پا به آن جا نهادهاند.
نماد فراماسونری ۴۵: نشانههای پریشانی
در جامعهای که اعضایاش باید برادرانه یکدیگر را دوست بدارند و به یکدیگر یاری رسانند، انتظار میرود آدمهایاش دارای نشانهای باشند که به موجب آن بتوانند پریشانیشان را فورا به آگاهی برادرانشان برسانند، تا در هر وضعیت پریشانی که باشند، بدان وسیله، در همان زمان یاری و پشتیبانی برادرانشان را طلب کنند. این نشانهی پریشانی با چند واژه همراه میشود. بگذارید آنکه گرفتار مخاطره و مشقتی عظیم شده است، و میپندارد برادری در همین حوالی هست که دردش را میبیند و درد دلاش را میشنود، از این نشانه استفاده کند، و برادری حقیقی و وفادار به یاریاش بشتابد.
۵۹ نماد فراماسونری را بشناسیدنماد فراماسونری ۴۶: معبد سلیمان
حضور معبد سلیمان نبی در اندیشههای باستانی، از نخستین نوشتههای عهد عتیق تا اوج فلسفهی خفیهی رنسانس، جایگاه آن را به عنوان بازنمودی نمادین از مسیر الهی حفظ کرده است.
معبد سلیمان صرفا مکانی تاریخی نیست که به عنوان استعارهای ساده، نقشی تمثیلی ایفا کند. بلکه پیوند آن با کابالای مسیحیت و اندیشههای هرمتیک برای سنت فراماسونری، به همان اندازه که در گذشته حائز اهمیت بود، امروزه نیز بسیار حیاتی است.
حتی با نگاهی استعاری نیز باید اذعان داشت، معبد سلیمان آنچنان دارای مفهومی عمیق است که اهمیتاش غالبا در اندیشههای مدرن ماسونی کاوش و بازنمود نشده است. با نگاهی به ایدهی این فلسفهی رنسانسی، باور داریم فلسفه مستقیما با گذشته، حال، و آیندهی فراماسونری و معبد سلیمان پیوند خورده است.
نماد فراماسونری ۴۷: فراماسونری فکری
ماسونها با استفاده از فراماسونری فکری میآموزند هوای نفسشان را رام کنند، بر اساس چارچوب رفتار کنند، زبان به گفتار خوب باز کنند، رازداری پیشه کنند، و بر نیکوکاری ممارست کنند. فراماسونری فکری با مذهب درآمیخته است تا ماسونها را متعهد کند در برابر خداوندی که برایشان سعادت و تکلیف مقرر داشته است، احترامی عقلانی به جای آورند. فراماسونری فکری باعث میشود ماسونهای متفکر آثار شکوهمند آفرینش را با دیدهی تحسین و احترام بنگرند و ارزندهترین ایدههای کمال را از آفرینندهی متعالشان الهام گیرند.
نماد فراماسونری ۴۸: گونیا و مربع
گونیا، در سادهترین مفهوم، عنصری است در پایین نماد معروف فراماسونری.
لازم به ذکر نیست که مربع مورد نظرمان آن مکعبی نیست که دارای چهار جهت و زاویهی مساوی است و یونانیان آن را شکلی از کمال میپنداشتند. همچنین، مربع ما همانی نیست که یک پایاش از پای دیگر بلندتر است، و دارای علائمی است که درودگران برای اندازهگیری از آن استفاده میکنند. بلکه مربعی کوچک، ساده، و بدون علامتگذاری است و طول پاهایاش با یکدیگر برابرند؛ گونیای سادهای که برای آزمایش درستی زوایا، و دقت برش سنگها به کار میرود.
از آنجا که این گونیا برای اثبات درستی زوایا به کار میرود، طبیعتا به نمادی برای درستی، صداقت، و راستی تبدیل میشود. از آن جا که سنگها را به این دلیل برش میدهند تا متناسب و هماهنگ با ساختمان شوند، کردارها و افکارمان نیز که با یکدیگر ساخته میشوند و به یک ساختار شخصیتی شکل میدهند، چه ضعیف و چه قوی، باید به وسیلهی الگویی اخلاقی مورد آزمایش قرار گیرند که نماد آن الگو، چیزی جز این گونیای ساده نیست.
نماد فراماسونری ۴۹: تتراگراماتون
تتراگراماتون به عنوان بازنمودی برای نام غیر قابل توصیف خداوند بزرگ.
این اصطلاح در سادهترین مفهوم، یعنی نام غیر قابل توصیف خداوند.
ویلمشورست، در توصیف شکل لژ، کاربرد تتراگراماتون را این گونه بیان میدارد: “نام عبری خداوند، همانگونه که در این دنیای بیرونی شناخته و عبادت میشود، نامی بزرگ و توصیفناپذیر بود، متشکل از چهار حرف یا تتراگراماتون، همانطور که تعداد جهات اصلی فضا نیز چهار است، و هر چیز شناخته شدهای نیز از ترکیب چهار عنصر متافیزیکی اساسی ساخته شده است که باستانیان آنها را آتش، آب، هوا، و خاک نامیدند.
از این رو، چهار طرفه بودن لژ نیز یادآور آن است که اندامگان انسان هم با ترکیب نسبتهای متعادلی از همان چهار عنصر ساخته شده است. “آب” بازنمود ماهیت معنوی؛ “هوا” بازنمود اندیشه؛ “آتش” بازنمود اراده و نیروی آتشین؛ و “خاک” بازنمود تراکمی که سه عنصر دیگر در آن، به ثبات و پوشش میرسند.”
آلبرت پایک موضوع تتراگراماتون را به طور خلاصه، تجسمی از خداوند میداند، در بردارندهی ده سفیروت و منطبق بر تتراکتیس فیثاغورس.
آلبرت مکی دربارهی تتراکتیس میگوید: “این واژهی یونانی عینا نشاندهندهی عدد چهار است، و از این رو، مترادف چهارگان (کواترنیون)؛ ولی این واژه، به طور خاص، به عنوان نماد این مثلث فیثاغورسی به کار رفته است که از ده نقطهای تشکیل یافته است که در چهار ردیف کنار هم قرار گرفتهاند.
۵۰: سه الهه (ایمان، امید، و محبت)، سه محور اصلی
این نماد در سادهترین مفهوم خود، بازنمود کنندهی ایمان به خدا، امید با جاودانگی، و محبت به همهی انسانها است.
طبق مقالهای در کتاب پیشهور (۱۸۹۷): “گفته میشود موضوع نردبان در راز و رمزهای برهما و مصر نیز وجود داشته است. ولی، به ویژه، با آشکار شدن برخی از رازهای مصر باستان، این مسئله اندکی مورد تردید قرار گرفت. با وجود این، اثری از این نردبان در نوشتههای هیروگلیف به چشم میخورد.
در رازهای برهمایی نردبانی با هفت پله وجود دارد که نشاندهندهی هفت جهان است. نخستین و پایینترین آنها، زمین؛ دوم، جهان مقدم؛ سوم، بهشت؛ چهارم، جهان میانه یا ناحیهی واسط؛ پنجم، جهان زایش؛ ششم، عمارتهای سعادت؛ و هفتم، کرهی حقیقت. هرچند در ارائهی آموزههای برهمایی، قدری اختلاف عقیده وجود دارد. گفته شده است در فراماسونری هرمتیک یا والاتر، به اصطلاح، این هفت پله بازنمود کنندهی عدالت، برابری، مهربانی، ایمان، کار، صبر، و هوش هستند.
همچنین، پلههای این نردبان به شکل عدالت، محبت، معصومیت، خوشایندی، ایمان، استحکام و حقیقت، کار بزرگ، و مسئولیت نیز بازنمود شدهاند.
با این حال، اینها تنها ترتیب مدرنی از تمام احتمالات هستند. در فراماسونری اما، گفته شده است نردبانی با هفت پله بازنمودی است از چهار فضیلت کلیدی و سه فضیلت خدایی که به نظر میرسد از منظر نمادگرایی، به هفت طبقهی نمادگرایی هرمتیک پاسخ داده است.
باید خاطرنشان کرد، پیش از این هیچ آیین عملی دیرینهای وجود نداشته است، و از سویی دیگر، نباید بیش از اندازه به شواهد منفی آیینهای متاخر نیز تکیه کنیم – ولی، فقط به این دلیل که تاکنون نتوانستهایم به اشارات واقعی از واژگان و نمادهای خاص دست یابیم، نمیتوانیم نتیجه بگیریم چینی چیزی پیشتر وجود نداشته است. در کل، به نظر میرسد نردبان یعقوب در فراماسونری به اتصالی میان ایمان و بهشت، و همچنین انسان و خداوند اشاره دارد و بازنمود کنندهی ایمان، امید، و محبت است؛ یا همانطور که پیشتر بیان شد، ایمان به خدا، محبت به همهی انسانها، و امید به جاودانگی.
نماد فراماسونرینماد فراماسونری ۵۱: تختهی ردیابی
تختههای ردیابی ابزارهای بصری نمادینی هستند که سرگذشتها، نشانهها، و نمادهایی گوناگون از فراماسونری و فرایند آغازین بر آنها نقش بستهاند. غالبا آنها به عنوان وسایل کمک آموزشی، حین سخنرانیهایی به کار میروند که به دنبالهی هر یک از درجات ماسونی برگزار میشوند.
در این فرایند، از آنها به عنوان تمثالهای مفاهیمی گوناگون استفاده میشود که حول فراماسونری قرار دارند. همچنین، تختههای ردیابی به عنوان ابزاری برای یادآوری عمیق تجربهی تبدیل شدن به یک فراماسون کاربرد دارد. در نخستین آیین لژ، بر روی این تختهها نقوشی را با گچهای موقتی میکشند تا بتوانند آنها را پس از اتمام مراسم پاک کنند. امروزه، آنها در قالبهای بسیاری نظیر نقاشی شده، چاپ شده، و دیجیتالی موجود هستند.
نماد فراماسونری ۵۲: ماله
ماله ابزاری است که ماسونهای کارگر، از آن برای گستردن سیمان استفاده میکردند؛ سیمانی که اجزای ساختمان را در قالب یک تودهی مشترک به هم پیوند میزند؛ ولی ما، به عنوان ماسونهای آزاد و مقبول، آموختهایم که از این ابزار برای هدف والا و با شکوهتر گستردن سیمان عشق و محبت برادرانه استفاده کنیم؛ سیمانی که ما را در قالب یک گروه مقدس، یا اجتماعی از دوستان و برادرانی به هم پیوند میزند که در میانشان نباید هیچ مجادلهای وجود داشته باشد، به جز همان مجادلهی والا و متعالی، یا بلکه سبقت و همچشمی در این خصوص که کدام یک میتواند بهترین کار را انجام دهد و به بهترین وفاق دست یابد.
نماد فراماسونری ۵۳: حقیقت
حقیقت یک ویژگی الهی و بنیان همهی خوبیها است. خوب بودن و درست بودن نخستین درسی است که در فراماسونری به ما آموخته میشود. در این موضوع میاندیشیم، و بر اساس فرامیناش سعی بر اصلاح رفتارهایمان میکنیم. از این رو، تحت تاثیر این اصول، دو رویی و نیرنگ جایی در میان ماسونها ندارند؛ صداقت و سادگی در رفتار وجه تمایز آنها است؛ با قلب و زبان، برای رسیدن به سعادت یکدیگر، با هم متحد هستند و از کامیابی یکدیگر شادکام میشوند.
نماد فراماسونری۵۴. گِیج بیست و چهار اینچی (ابزاری برای اندازهگیری)
در درجهی کارآموزی به ما گفته میشود، ماسونهای کارگر از گِیج بیست و چهار اینچی ( گِیج در مهندسی، ابزاری برای اندازهگیری است) برای اندازهگیری و تنظیم کارهایشان استفاده میکردند؛ ولی ما، به عنوان ماسونهای آزاد و مقبول، آموختهایم که از این ابزار برای هدف والا و با شکوهتر تقسیم اوقاتمان استفاده کنیم.
این ابزار که به بیست و چهار بخش مساوی تقسیم شده است، نمادی از بیست و چهار ساعت شبانهروز است؛ به این ترتیب، آموختهایم این گِیج بیست و چهار اینچی را به سه بخش تقسیم کنیم، بدین وسیله، یک بخش از آن را به خدمت به خداوند و تسکین دل برادر درمانده و مستحق، بخشی دیگر را به مشغولیات معمول، و بخش آخر را به خواب و رفع خستگی اختصاص میدهیم.
گِیج بیست و چهار اینچی اساسا نمادی است برای استفادهی عالی و مناسب از اوقات زندگی.
نماد فراماسونری ۵۵: کتاب قانون مقدس
در نشریهی بنایان در ۱۹۲۰ میخوانیم، “از آنجا که تختهی سه پایهی استاد ماسون جهت ترسیم خطوط و طراحی نقوشی برای توانمندسازی هر چه بهتر برادران جهت رفتار بر اساس ساختاری مشخص و مبتنی بر نظم و نزاکت ایجاد شده است، کتاب قانون مقدس نیز به درستی به مثابهی آن تختهی سه پایهی متعالی قلمداد میشود که معمار بزرگ جهان قوانین الهی و احکام فانی را بر آن منقوش ساخته است، که بر ما است آگاهی و پیروی از آن که به عمارتی اثیری رهنمونمان میسازد که نه با دستان فانی، بلکه با دستی جاویدان در بهشت بنا شده است.”
کتاب قانون مقدس به عنوان یکی از نشانههای برجستهی فراماسونری شناخته میشود، و مکی اینگونه آن را تعریف میکند: “بخشی ضروری و مهم از اسباب و لوازم موجود در تمامی لژها. اینجانب به حکم خرد توصیه میکنم، آن را کتاب قانون بنامید، زیرا استفاده از کتب عهد عتیق و جدید مطلقا در همهی مکانها ضروری و مهم نیست.”
وی اینچنین ادامه میدهد که، “کتاب قانون، کتاب راهنمایی است که بسته به مذهب هر کشور، به عنوانی مرجعی حاوی مشیت آشکار معمار عظیم جهان باور داشته میشود.
از این رو، در تمام لژهای کشورهای مسیحی، کتاب قانون از کتب عهد عتیق و جدید تشکیل یافته است؛ در کشوری که یهودیت ایمان غالب مردماناش پنداشته میشود، عهد عتیق به تنهایی کفایت میکند؛ و در کشورهای مسلمان، و در میان ماسونهای مسلمان قرآن همان کتاب قانون تلقی میشود. فراماسونری هرگز تلاش نمیکند در ایمان مذهبی خاص پیرواناش دخالت کند، مگر اینکه به باور به وجود خداوند، و هر آنچه لزوما از این باور منتج میشود، مربوط باشد.
“ کتاب قانون برای فراماسونر فکری بسان همان تختهی سه پایهی متعالی است؛ که بدون آن، نمیتواند در این مسیر بکوشد؛ هر آنچه وی باور دارد مشیت آشکار معمار عظیم است، تشکیل دهندهی همین تختهی سه پایهی متعالی است که باید همواره، در تمام ساعات کوششهای فکریاش در برابر خود قرارش دهد، و این نشان برجسته را قاعده و راهنمای رفتارش کند؛ و از این رو، لازم است کتاب قانون، این برنامهی مذهبی، که به عنوان نشانهای از مشیت آشکار خداوند تلقی میشود، بخش ضروری و مهمی از اسباب و لوازم موجود در تمامی لژها را تشکیل دهد.”
اساسا میتوان اینگونه برداشت کرد که کتاب قانون آمیزهای است از تمام متون مقدس (تا جایی که تمام مذاهب بازنمود شدهاند) یا، بنابر برخی نقل قولهای مکرر در فراماسونری، کتابی است نانوشته و نمادی است از تمام مذاهب و باورهایی که حتی شامل اعتقادات غیر سنتی ندانمگرایی (اگنوستیسزم)، هرمتیک، الحادی یا خدا ناباوری نیز میشود.
نماد فراماسونری ۵۶: دستمزدها
روایت متداول مربوط به پرداخت دستمزدهای کارگران در ساخت و ساز معبد سلیمان، ممکن است صحیح باشد یا نباشد. در واقع، احتمال میرود، این روایت در قرون بعدی به صورت جعلی ساخته شده باشد؛ به هر حال، هیچ گونه سندی در خصوص تأیید اعتبار آن وجود ندارد.
نماد فراماسونری ۵۷: مرد مسافر پیاده
مکی، در دایرهالمعارف فراماسونریاش، این عبارت را اینگونه شرح میدهد:
اصطلاح به کار رفته در شرح درجهی سوم، صراحتا به شخصی اشاره دارد که در مجاورت بندر یافا با افراد خاصی ملاقات کرد که به منظور جستجو توسط سلیمان نبی اعزام شده بودند. بخشی از این شرح که به معرفی مرد مسافر پیاده، و گفتگویاش با مردان پیشهور میپردازد، احتمالا توسط توماس اسمیت وب به سیستم آمریکایی معرفی شد، یا توسط وی در مراسم قدیمیتری که در ایالات متحده برگزار میشد، کشف شد.
ولی این شرح در دستورالعملهای قدیمی انگلیسی متعلق به قرن هجدهم، و همچنین در مقتضیاتی که وصف آن در سخنرانیهای امروزی انگلیسی بیان میشود، جایی ندارد.
فیلیپس مرد مسافر پیاده را اینگونه توصیف میکند: “فردی که معمولا در جاده سفر میکند.” این عبارت در زبان معمول منسوخ شده است، ولی همچنان در نوشتهها وجود دارد – “و او نظر انداخته، شخص مسافری (پیاده) را در کوچهی شهر دید؛ و آن مرد پیر گفت: کجا میروی و از کجا میآیی؟ (کتاب داوران، فصل ۱۹، آیهی ۱۷)” – و به رغم آنکه هر دو روایت در جاهای دیگر منسوخ شدهاند، در فراماسونری اما، همچنان صحبت از آنها در میان است.
اصطلاح مرد مسافر پیاده میتواند گاهی اوقات به عنوان وسیلهای جهت شناسایی سایر ماسونها در محیطهای عمومی به کار رود.
نماد فراماسونری ۵۸: از کجا آمدی؟
الیور دی استریت، در نشریهی بنایان، به تاریخ فوریهی ۱۹۱۷، به این پرسش مبهم پاسخ میدهد:
هر روز این پرسش توسط ماسونها پرسیده میشود، بدون آنکه کوچکترین اندیشهای دربارهی معنی واقعی آن صورت گیرد.
شایسته است بدانید پاسخی که در لژ در برابر این پرسش به یکدیگر میدهیم، تقریبا غیر قابل درک است، زیرا این پاسخ تقریبا به آن اندازه قابل درک است که هر شخصی تاکنون آن را بیان کرده است یا احتمالا در آینده آن را بیان خواهد کرد.
چه کسی میتواند این پرسش را پاسخ دهد، “از کجا آمدی؟”
چه کسی تاکنون آن را پاسخ داده است؟ چه کسی آن را پاسخ خواهد داد؟
پرسش دیگری نیز به همراه آن میآید که برای برخی قلمروهای فراماسونری آشنا است، و به همان اندازه ناراحت کننده و عمیق است: “کجا هستی؟”
پاسخ به این پرسش نیز به همان اندازه مبهم است. با اینکه این پرسشها ساده به نظر میرسند، ولی برای پاسخ دادن به آنها و توضیح زندگی بشری، تمام گوشه و کنار این جهان را پژوهیدهاند و به اعماق هر فلسفهای، هر اسطورهای، هر الهیاتی، و هر مذهبی که تاکنون در هر جایی، توسط هر شخصی، و در هر زمانی مطرح شدهاند، سرک کشیدهاند.
پاسخ کلامی این پرسش را میتوان در درجهی استاد ماسونی دریافت، ولی پاسخ فلسفی آن در قلوب و اذهان تمام افرادی پنهان میماند که درجاتی از فراماسونری را فرا گرفتهاند.
نماد فراماسونری ۵۹: ابزار کار
مکی، در دایرهالمعارف فراماسونریاش، ابزار کار را اینچنین تعریف میکند:
در هر یک از درجات فراماسونری، اجرای برخی هنرهای عملی به برخی علوم فکری تخصیص مییابد، و جهت آموزش دروس نمادینِ اخلاق استفاده میشود. به این ترتیب، فراماسونر فکری میآموزد چگونه معبد روحانیاش را بنا نهد، به همان گونه که پیشینیان کارگرش (عملی) این آموزهها را اجرایی میکردند و معابد مادیشان را بنا مینهادند. از این رو، آنها به عنوان درجهی ابزار کار شناخته میشوند. آنها گوناگوناند ولی اختلافشان در آیینهای گوناگون بسیار اندک است، ولی نمادگرایی به گونهای مشابه در میانشان حفظ شده است.
اصول ابزار کار هنرهای عملی که به عنوان نماد در علوم فکری به کار گرفته شدهاند، محدود است، با وجود این، این ابزار که متعلق به پیشهی باستانی ماسونی (سنگکاری) هستند، و در درجات بالاتر استفاده نمیشوند، عبارت هستند از گِیج بیست و چهار اینچی، چکش، گونیا و مربع، تراز، شاقول، قرقرهی نخ تراز، پرگار، قلم، ماله، پتک، کلنگ، دیلم، و بیل.
مطالب ارایه شده در این مقاله با رعایت امانت از مقاله اصلی انگلیسی به فارسی برگردان شده و به معنی تایید یا ترویج نظرات نویسنده نیست و صرفا منعکس کننده اطلاعات عمومی جهت دانش افزایی در حوزه مورد بحث است.
۶ کتاب عالی که خواندن آنها به شدت توسط افراد موفق پیشنهاد شده است