25 آزمایش روانشناسی اجتماعی عجیب و غریب در دنیا
چندین آزمایش روانشناسی اجتماعی عجیب و غریب در دنیا وجود دارد که هدف از انجام آنها شناختن علت هایی برای شیوههای رفتاری در افراد گوناگون است. روانشناسان از زمانهای قدیم این سوال را مورد بررسی قرار دادهاند که چرا مردم به شیوه خاص خود رفتار میکنند. بیشتر آنچه که امروز ما درمورد ذهن انسان میدانیم از آزمایشهای روانشناسی انجام شده در قرن گذشته بهدست آمده است. در تمامی این آزمایش ها- از آزمایش همنوایی اش گرفته تا آزمایش زندان استنفورد دکتر فیلیپ زیمباردو– روانشناسان در جمع آوری اطلاعات جدید و ارائه نگرشی به سمت دیگر روندهای آشفته فکرو رفتار انسان کمک کردهاند. در ادامه این مطلب به بررسی ۲۵ تجربه روانشناسی دیوانهکننده میپردازیم.
آزمایش های روانشناسی اجتماعی
۲۵ آزمون توجه انتخابی
آیا فکر میکنید که شما فردی بسیار هوشیار و متوجه هستید؟ یک راه برای اندازه گیری این ویژگی در شما وجود دارد. روی لینک عکس بالا کلیک کنید. آیا پاسخ صحیح را دریافت کردید؟ اگر اینطور است پس به شما تبریک میگوییم. اما سوال مهم تر این است که آیا به مردی که لباس گوریل به تن داشت هم توجه کردید؟ در آزمون گوریل نامرئی– آزمون معروف هوشیاری سیمونز و چابریس- از شرکتکنندگان خواسته میشود تا تعداد پاسهای انجام شده بین بازیکنان بسکتبال تیم سفید را بشمارند. در اواسط این تست، مردی با لباس گوریل وارد زمین بازی میشود و پیش از خارج شدن از صفحه نمایش در مرکز زمین بازی توقف میکند. نتایج این تحقیق نشان داد که بیشتر شرکتکنندگان در این آزمون اصلا هیچ توجهی به گوریل نشان ندادهاند و باین ترتیب ثابت میشود که برآورد انسانها از توانایی خود برای انجام موثر چند کار همزمان اغلب دستخوش اغراق و بزرگنمایی میشود.
۲۴ نوازنده ویلون در ایستگاه مترو
آیا شما زمانی را به توقف کردن و دیدن و ستایش کردن زیباییهای اطراف خود اختصاص میدهید؟ براساس آزمایشی که در سال ۲۰۰۷ انجام شد، این احتمال وجود دارد که شما از دیدن زیباییهای پیرامون خود غافل میشوید. ویولنیست مشهور دنیا- جاشوا بل– به عنوان یک نوازنده خیابانی در یکی از ایستگاههای متروی ایالت واشنگتن مشغول نواختن ویولون شد تا مشاهده شود که چه تعداد از مردم برای گوش دادن و تماشای هنر او توقف میکنند. علی رغم این حقیقت که او در حال نواختن با یک ویولن دست ساز ۳.۵ میلیون دلاری بود و به تازگی هم فروش تمامی بلیطهای یکی از کنسرتهای او در بوستون با بهای متوسط هر بلیط ۱۰۰ دلار به پایان رسیده بود اما تعداد افرادی که برای تماشا و تحسین اجرای او در ایستگاه مترو متوقف شدند بسیار کم بود. درآمد او از اجرای آن روز تنها ۳۲ دلار ناقابل بود.
۲۳ پلههای موزیکال
یکی از طرحهای ابتکاری شرکت خودروسازی آلمانی فولکسواگن به نام “یک تئوری جذاب و سرگرم کننده” با هدف اثبات این فرضیه کار خود را شروع کرد: ” جذابیت بخشیدن به فعالیتها و کارهای یکنواخت و گوناگونی که افراد انجام میدهند و سرگرمکننده کردن این کارها میتواند رفتار افراد را در جهت بهتر شدن تغییر دهد “. در یکی از آزمایشهای اخیر، آنها پلههای موزیکال پیانویی را در راه پلههای یک ایستگاه مترو در شهر استکهلم در کشور سوئد قرار دادند تا به این ترتیب مشاهده کنند که چه درصدی از مردم خواستار انتخاب گزینه سالم تر هستند و بجای استفاده از پله برقی از پلههای موزیکال و معمولی استفاده میکنند. در آن روز تعداد افرادی که از پلههای معمولی و غیربرقی استفاده کردند ۶۶ درصد بیشتر از سایر روزها بود و این نشان میدهد که جذابیت و سرگرمی بهترین روش برای تشویق مردم به تغییر شیوههای زندگی آنها است.
۲۲ آزمایش میلگرام
انسانها از ابتداییترین لحظات زندگی خود بگونهای آموزش داده میشوند تا مسیر و راهنمایی هایی را دنبال کنند که از بزرگترها و افراد قدرتمند زندگی خود دریافت میکنند. در سال ۱۹۶۱ آزمایشی توسط استنلی میلگرام– روانشناس اجتماعی دانشگاه ییل– انجام شد که به اندازه گیری تمایل افراد در پیروی و اطاعت از صاحبان قدرت میپرداخت. در آزمایش میلگرام به افراد دستور داده میشد که کارهایی مغایر با اصول اخلاقی و وجدان شخصی خود انجام دهند. به عنوان مثال، از شرکتکنندگان خواسته میشد تا نقش ” معلم ” را بازی کنند و در مقابلِ هر پاسخِ غلط ” یادگیرنده “- که به طور فرضی در اتاق دیگری قرار داشت- او را با شوک الکتریکی جریمه کند. درواقع هیچ شک واقعی وجود نداشت. بلکه میلگرام با پخش یک صدای از پیش ضبط شده بگونهای تظاهر میکرد که گویی یادگیرنده در شرایط واقعی درد قرار داشته و میخواهد که به این آزمایش پایان دهد. برخلاف این اعتراض ها، بسیاری از شرکتکنندگان زمانیکه از جانب پروفسورِ روانشناسی یا فرد ناظر بر آزمایش تحت فشار قرار میگرفتند و به آنها دستور داده میشد تا پس از هر پاسخ غلط ولتاژ را افزایش دهند، از دستور آنها پیروی کرده و فشار شوک را بالا میبردند تاجاییکه درنهایت برخی از آنها شوک الکتریکی کشنده را نیز اعمال میکردند. پس از این آزمایش، آزمایشهای مشابه دیگری هم انجام شده که تقریبا نتایج یکسانی را به همراه داشتند. نتایج تمامی این آزمایشها نشان دهنده آن است که افراد زمانیکه حکم یا دستوری را از افرادی قدرتمندتر و بالادست خود دریافت کنند، اعمالی بر خلاف وجدان و اصول اخلاقی خود انجام میدهند.
۲۱ آزمایش مارشمالو
آیا رضایت و خوشحالی تاخیری را میتوان نشانهای از موفقیتهای آینده دانست؟ والتر میشل روانشناس امریکایی دانشگاه استنفورد در سال ۱۹۷۲ به برررسی این مسئله در آزمایش مارشمالو پرداخت. کودکان چهار تا شش ساله در اتاقی قرار میگرفتند که در آن اتاق یک عدد کلوچه (مارشمالو) روی میز مقابل آنها قرار گرفته بود. پژوهش گر پیش از ترک اتاق و تنها گذاشتن کودک به او میگفت که اگر ۱۵ دقیقه بعد از ترک اتاق کلوچه همچنان روی میز باشد، علاوه بر همان کلوچه، یک کلوچهٔ دیگر هم جایزه میگیرد. پژوهشگر مدت زمانی که هر بچه در برابر خوردن مارشمالو مقاومت میکرد را یادداشت و سپس ارتباط بین آن با موفقیت کودک در بزرگسالی را مشخص میکرد. ۶۰۰ کودک بلافاصله پس از خروج پژوهشگر از اتاق کلوچه روی میز را خوردند و یک سوم آنها لذت حاصل از خوردن آن کلوچه را تا زمان دریافت دومین کلوچه به تاخیر انداختند. در مطالعات بعدی، میشل دریافت که کودکانی که لذت خوردن کلوچه را به زمان دیرتری موکول کرده بودند، کودکانی شایسته تر و صالح تر هستند و نمرات بالاتری را در مقایسه با سایر کودکان شرکتکننده در این مطالعه در آزمون اسای تی کسب میکنند و این نشان میدهد که این ویژگی در تمام طول عمر در یک فرد باقی میماند.
۲۰ اثر تماشاگر
بیشتر افراد در شرایط اضطراری به احتمال بسیار زیاد تمایل دارند که در یک مکان شلوغ و پرجمعیت باشند تا به این ترتیب شانس بیشتری برای دریافت کمک از جانب دیگران داشته باشند. برخلاف این عقیده رایج، بودن در میان دیگران لزوما همیشه هرچیزی را ضمانت نمیکند. پدیدهای روانشناختی به نام اثر تماشاگر حاکی از آن است که احتمال کمک سایر افراد به فردی که در ناراحتی و اضطرار قرار دارد در صورت کم بودن تعداد مشاهدهکنندگان و یا نبودن هیچ مشاهده کنندهای افزایش خواهد یافت. در صورتیکه تعداد افراد حاضر در صحنه بیشتر باشد، هر فردی معمولا تصور میکند که دیگری به کمک آن فرد خواهد رفت.
روانشناسان این حالت را آزادی در مسئولیت پذیری مینامند. پدیده اثر تماشاگر اخیرا در یکی از خیابانهای شلوغ لندن مورد آزمایش قرار گرفت و این نتیجه را به همراه داشت که وضعیت اجتماعی شناخته شده افراد نقشی موثر در دریافت یا عدم دریافت کمک توسط فرد نیازمند کمک بازی میکند؛ با این وجود، در چنین شرایطی بیشتر افراد همچنان بدون توقف به راه خود ادامه میدهند.
۱۹ آزمایش همنوایی سولومون اش
آزمایش اش یک نمونه معروف دیگر از آزمایشهای اغواکننده گروهی است. در این مجموعه آزمایشها که در سال ۱۹۵۰ انجام میشد، فرد مورد آزمایش در اتاقی قرار میگرفت که مملو از افراد دیگر( بازیکنندگان حاضر در این آزمایش) بود. پژوهشگر در این آزمایش تصویری با سه خط شماره دار را نشان میداد و از هریک از افراد حاضر در اتاق میخواست که بلندترین خط موجود در تصویر را نام ببرد. بازیکنندگان عمدا خط نادرست را انتخاب میکردند تا این حقیقت را مشخص کنند که فرد تحت آزمایش در پاسخ دادن به این سوال بر مبنای صداقت خود عمل میکند یا براحتی با گروه همرای شده و طبق نظر گروه پاسخ میدهد. یک بار دیگر نتایج این آزمایش نشان داد که افراد معمولا تمایل دارند تا در شرایط و موقعیتهای گروهی همگام و موافق با گروه حرکت کنند.
۱۸ آزمایش زندان استنفورد
آزمایش زندان استنفورد که به عنوان یکی از غیراخلاقیترین آزمایشهای روانشناسی تاریخ شناخته شده است به مطالعه تاثیرات روانشناختی یک محیط زندان بر رفتار افراد میپردازد. در سال ۱۹۷۱، یک زندان نمادین در زیرزمین دپارتمان روانشناسی دانشگاه استنفورد ساخته شد و ۲۴ دانشجوی مذکر بصورت تصادفی انتخاب شدند تا به مدت دو هفته نقش زندانی یا زندان بان را بازی کنند. دانشجوها خیلی خوب با نقش خود ارتباط برقرار کردند. آنها به حدی خشونت آمیز و تهاجمی رفتار میکردند که اعمال شکنجههای روانی ضرورت پیدا میکرد. حتی فیلیپ زیمباردو – روان شناس و استاد دانشگاه استنفورد- که سرپرست این آزمایش بود نیز مجوز ادامه بدرفتاریها و شکنجهها را صادر کرد تا حساسیت و آسیبپذیری در برابر این تاثیرات را به اثبات برساند. این مطالعه به دلیل سختی و شدت اعمال شده در آن ۶ روز پس از آغاز متوقف شد اما ثابت کرد که موقعیتها و شرایط- برخلاف تمایلات و گرایشهای طبیعی فردی- میتوانند تحریککننده برخی رفتارهای مشخص باشند.
۱۷ آزمایش عروسک بادکرده بوبو
در دهه ۱۹۶۰ مباحث بسیاری در مورد چگونگی تاثیرگذاری علم ژنتیک، عوامل محیطی یا آموزهها و تعالیم اجتماعی بر شکل گیری رشد کودکان مطرح شد. آلبرت بندورا در سال ۱۹۶۱ آزمایش عروسک بادکرده بوبو را انجام داد تا اثبات کند که رفتار انسان از تقلیدها و الگوبرداریهای اجتماعی ناشی میشود نه عوامل ژنتیکی موروثی. او سه گروه را به این منظور انتخاب کرد: گروه اول کودکانی بودند که رفتار خشونتآمیز یک الگوی بزرگسال را نسبت به عروسکی بنام بوبو تماشا میکردند. گروه دوم را کودکانی تشکیل میدادند که در معرض رفتار الگوی بزرگسالانی قرار داشتند که در حال بازی با عروسک بوبو بودند. گروه سوم هم گروه کنترل بودند.
نتایج این آزمایش نشان داد احتمال بروز رفتار تهاجمی با عروسکها در کودکانی که در معرض الگوی رفتاری تهاجمی و پرخاشگر قرار دارند بیشتر است درحالیکه دو گروه دیگر رفتار تهاجمی کمتری را نشان دادند.
۱۶ آزمایش سگهای پاولف
آیا نام پاولف چیزی را به یاد شما نمیآورد؟ اگر اینطور نیست حتما شما در غار زندگی میکنید. آزمایش معروف شرطیشدن کلاسیک پاولف موجب گسترده شدن مفهوم واکنش شرطی شد. پاولف در این آزمایش با نشان دادن غذا به سگها به اندازه گیری تعداد دفعات ترشح بزاق در آ نها پرداخت. او دریافت که نشان دادن غذا به سگها موجب ترشح بزاق در دهان آنها میشود و باین ترتیب هربار که غذا را به سگها میداد زنگی را نیز به صدا در میآورد. با گذشت زمان، بهتدریج ارتباطی بین صدای زنگ و غذا برای سگها بهوجود آمد و بزاق دهان آنها با شنیدن صدای زنگ ترشح میشد. این نتیجه نشان میدهد که واکنشها قابل یادگیری هستند.
۱۵ آلبرت کوچک
آزمایش آلبرت کوچک نمونه انسانی آزمایش پاولف در سگها است. این آزمایش که شاید هم یکی از غیراخلاقیترین آزمایشهای زمان خود به شمار میرفت، در سال ۱۹۲۰ توسط جان بی. واتسون و همکارش روزالی راینر در دانشگاه جانز هاپکینز انجام شد. این آزمایش به منظور ایجاد ترسهای غیرمنطقی روی یک کودک ۹ ماهه در فضا و شرایط تحت کنترل انجام شد. واتسون در ابتدا موش سفیدی را در مقابل کودک قرار داد و هیچ ترسی در کودک مشاهده نشد. پس از آن، هر بار که آلبرت کوچک موش را با دستانش لمس میکرد، واتسون با چکش بر نواری فولادی ضربه میزد و صدایی بلند را تولید میکرد. پس از مدتی، کودک شروع به گریه میکرد و هربار که موش در اتاق ظاهر میشد علائم ترس هم در کودک نمایان میشد. همچنین واتسون واکنشهای شرطی مشابهی را با دیگر حیوانات و اشیاء در کودک بهوجود آورد تا جاییکه آلبرت از تمامی آن حیوانات و اشیاء کاملا میترسید و باین ترتیب اثرگذاری پدیده شرطیسازی کلاسیک در انسانها نیز به اثبات رسید.
۱۴ آزمایش اجتماعی کارلزبرگ
در این آگهی بازرگانی خنده دار که درواقع یک آزمایشی اجتماعی هم بود، زوج هایی از همه جا بیخبر وارد یک سالن تئاتر با ظرفیت ۱۵۰ نفر میشدند که ۱۴۸ صندلی آن با مردان قوی هیکل و کشتی گیر پر شده بود. این زوجها پس از ورود به سالن متوجه میشدند که تنها دو صندلی خالی درست در وسط جمعیت قرار گرفته است. برخی از این زوجها برای اینکه مجبور نباشند تا از مقابل این مردها عبور کنند از سالن تئاتر خارج میشوند اما آنهایی که در سالن باقی میمانند و روی دو صندلی خالی وسط جمعیت مینشینند همراه با تمام جمعیت حاضر در سالن به یک نوشیدنی ساخته شده توسط شرکت کارلزبرگ مهمان میشوند و مورد تشویق جمعیت حاضر قرار میگیرند. اگر شما هم در چنین موقعیتی قرار بگیرید چه عکس العملی نشان میدهید؟ آیا برای اینکه هیچ خطری شما را تهدید نکند سالن را ترک میکنید یا ریسک مزاحمت یکی از این مردان قوی هیکل را قبول میکنید و نشستن روی صندلی وسط چنین جمعیتی را انتخاب میکنید؟ این هم دلیل دیگری برای قضاوت نکردن دیگران بر اساس ظاهر آنها است.
۱۳ آزمایش گم کردن کودک
مردم غالبا به محیط پیرامون خود توجه زیادی ندارند و این پدیده کم توجهی به محیط پیرامون در افراد در آزمایش کودک گم شده مورد مطالعه قرار گرفت. یک آگهی کودک گمشده به همراه تصویر کودک و اطلاعات تماس روی درهای یک فروشگاه شلوغ و پر رفت و آمد قرار گرفت. بعضی از افرادی که از آنجا عبور میکردند، برای خواندن این اطلاعیه توقف میکردند در حالیکه برخی دیگر تنها نیم نگاهی به آن میانداختند یا حتی اصلا به آن نگاه هم نمیکردند. وجه اشتراک همه این افراد این بود که همه آنها از یک حقیقت آشکار و واضح بطور یکسان بهرهمند بودند: کودک موجود در تصویر درست مقابل فروشگاه ایستاده بود. این آزمایش نشان میدهد که الگوی نادیده گرفتن بسیاری از چیزهای اطراف انسانها در آنها دیده میشود.
۱۲ آزمایش کلاس تقسیم شده
جین الیوت– یک معلم کلاس سوم- در سال ۱۹۶۸ تحت تاثیر ترور دکتر مارتین لوتر کینگ جونیور تمرینی را طراحی کرد تا به دانش آموزان سفیدپوست خود در شناخت و درک تاثیرات نژادپرستی کمک کند. در این آزمایش، الیوت کلاس خود را به دو گروه تقسیم کرد: دانش آموزانی با چشمان آبی و دانش آموزانی با چشمانی قهوه ای. در روز اول، او کودکان چشم آبی را به عنوان گروه برتر کلاس نامید و به آنها امتیازات بیشتری داد و باین ترتیب کودکان چشم قهوهای گروه اقلیت و کم اهمیت کلاس را تشکیل میدادند. معلم اعتماد به نفس این دو گروه برای تعامل با یکدیگر را از بین میبرد و آنها را ناامید از برقراری ارتباط میساخت و دانش آموزان را از همدیگر جدا میکرد و در گفتوگو با آنها بر جنبهها و تاثیرات منفی افراد گروه اقلیت تاکید میکرد. جین تغییراتی فوری را در رفتار کودکان مشاهده کرد. دانش آموزانی که دارای چشمان آبی بودند عملکرد آکادمیک و تحصیلی بهتری نشان دادند و برخی از آنها حتی رفتاری تحکم آمیز و قدرتمندانه با دانش آموزان گروه چشم قهوهای نشان میدادند. به همین ترتیب، کودکان چشم قهوهای اعتماد به نفس کمتری و عملکرد تحصیلی بدتری را تجربه میکردند. روز بعد، معلم نقش دو گروه را جابهجا کرد و باین ترتیب گروه کودکان چشم آبی گروه اقلیت نامیده شدند. در پایان این تمرین، کودکان با شادی و خوشحالی بسیار یکدیگر را در آغوش گرفته و به این نتیجه رسیدند که افراد نباید یکدیگر را بر حسب شکل ظاهری قضاوت کنند.
۱۱ آزمایش میمونهای هارلو
ما باید هر یک برای عشق و محبت فراوانی که در کودکی خود دریافت کردهایم قدردان و سپاسگزار هری هارلو باشیم. هری با انجام دادن مجموعهای از آزمایشهای بحث برانگیز خود در دهه ۶۰ اهمیت عشق و محبت مادر را برای برخورداری از رشد سالم در دوران کودکی نشان داد. هری میمونهای رزوس را چند ساعت پس از تولد آنها از مادرشان جدا کرد و آنها را نزد دو مادر جایگزین قرار داد تا آنها را پرورش دهند. یکی از این مادرها از سیم ساخته شده بود که برای تغذیه نوزاد هم یک بطری به او وصل شده بود. مادر دیگر از پارچهای حولهای ساخته شده بو که هیچ غذایی هم در دست نداشت. جالب است بدانید که بچه میمونها ساعات بیشتری را با مادر حولهای میگذراندند و این مشاهده ثابت میکند که عشق و محبت نقش بسیار مهمتری از تغذیه در رشد کودک دارد.
۱۰ آزمایش غار دزدان
این مطالعه کلاسیک که یادآور رمان سالار مگس ها اثر ویلیام گلدینگ است، مثالی قطعی است از تعصب و حل منازعه. در این آزمایش ۲۲ پسر ۱۱ ساله بطور تصادفی انتخاب شدند، به دو گروه جداگانه تقسیم شدند و سپس آنها را به یک اردوی تابستانی در پارک ملی غارهای غولپیکر در اوکلاهاما بردند. این دو گروه در کابینهای جداگانه اسکان داده شدند و هر یک از دو گروه به مدت یک هفته از حضور گروه دیگر کاملا بیخبر بود. پسرها در طول این مدت با هم کابینیهای خود ارتباط برقرار کردند. سپس هنگامی که دو گروه به یکدیگر معرفی شدند، در هر کدام از آنها سوء استفادههای کلامی مشاهده شد. ناظران این آزمایش برای شدت بخشیدن به چالش و منازعه بین این دو گروه آنها را در مجموعهای از تمرینهای رقابتی دربرابر یکدیگر قرار دادند. این خصومتها تا آنجا ادامه پیدا کرد که دو گروه حتی از غذا خوردن در یک اتاق مشترک خودداری کردند. آخرین مرحله این آزمایش عبارت بود از ایجاد دوستی و صمیمیت بین دو گروه رقیب و مخالف. فعالیتهای جذاب و سرگرمکننده این قسمت از آزمایش از جمله پرتاب فشفشه و تماشای فیلم در ابتدا موثر واقع نشد و باین ترتیب پژوهشگران به طراحی تمرینهای تیمی پرداختند که در این تمرینها دو گروه مجبور به همکاری با یکدیگر بودند. در پایان این آزمایش، پسرها تصمیم گرفتند که با یک اتوبوس به خانه برگردند و این تصمیم آنها حاکی از آن بود که همیشه راهحلی برای چالش و مسئلهها وجود دارد و با همکاری و مشارکت میتوان بر تعصبها پیروز شد.
۹ آزمایش هیولا
این آزمایش که به دلیل روشهای غیراخلاقی بکار رفته در آن با نام آزمایش هیولا شناختته شده است، به تعیین تاثیرات گفتار درمانی مثبت و منفی در کودکان میپردازد. وندل جانسون از دانشگاه آیووا ۲۲ کودک یتیم را انتخاب کرد که برخی از آنها مبتلا به لکنت زبان و برخی دیگر فاقد این مشکل بودند. جانسون کودکان مبتلا به لکنت زبان را تحت جلسات گفتار درمانی مثبت قرار داد و روانی گفتار آنها را مورد تحسین و ستایش قرار میداد درحالیکه کودکان فاقد لکنت زبان را تحت جلسات گفتار درمانی منفی به دلیل کوچکترین اشتباهشان تحقیر و سرزنش میکرد. درنتیجه این آزمایش، برخی از کودکانی که گفتار درمانی منفی دریافت کرده بودند تحت تاثیرات روانی آن شکنجهها درد و رنج بسیاری را متحمل شدند، تمام عمر خود از مشکلات گفتاری همیشگی رنج بردند تا باین ترتیب اهمیت بازخورد مثبت و تشویق در آموزش اثبات شود.
۸ خمیازههای مسری
همه بخوبی میدانیم که خمیازه کشیدن میتواند از فردی به دیگری سرایت کند اما آیا شما تا کنون میدانستید که سگها هم قادر به خمیازه کشیدن هستند؟ مطالعهای که اخیرا در دانشگاه لندن انجام شد نشان داد که ۷۲ درصد از سگها پس از مشاهده خمیازه در یک انسان شروع به خمیازه کشیدن میکنند. بطور متوسط، ۹۹ ثانیه زمان برای خمیازه کشیدن سگها لازم است و جنسیت و سن سگها تاثیری بر خمیازه کشیدن آنها ندارد. همچنین اینکه اصلا چرا چنین چیزی اتفاق میافتد هنوز بصورت یک معما باقی مانده است و پژوهشگران تصور میکنند که شاید این پدیده با توانایی همدلی کردن در سگها در ارتباط باشد.
۷ آزمایش اثر هاله ای
اثر هاله ای که یکی از یافتههای کلاسیک روانشناسی اجتماعی به شمار میرود عبارت است از اینکه تصور و شناخت کلی ما از یک فرد میتواند براساس تنها یک ویژگی در آن فرد شکل گرفته باشد. به عنوان مثال، اگر شخصی دارای یک شخصیت دوست داشتنی باشد، شاید سایر ویژگیها و خصوصیات آن فرد نیز از نظر دیگران جذاب تر باشد. در آزمایشی که اخیرا انجام شد، مردی دو ویدیو برای یک سایت دوستیابی ساخت. در نخستین ویدیو، او متنی را با یک لحن شاد و خوشحال خواند و در ویدیوی دوم همان متن را با حزن و اندوه و ناراحتی خواند. نخستین ویدیو به یک گروه از دختران و دومین ویدیو به گروهی دیگر از دختران داده شد. آنها ویدیو را در اتاق هایی مجزا از یکدیگر تماشا کردند. آن مرد از نظر دخترانی که ویدیوی حاوی لحن شاد و مسرور مرد را تماشا کرده بودند، مردی دوست داشتنی بود درحالیکه گروه دیگر او را ناخوشایند میدانستند و نظر مساعدی درباره او نداشتند- اگرچه که او همان متن را تنها با لحنی اندوهناک خوانده بود. باین ترتیب اهمیت لحن در شناخت و درک جذابیت کلی افراد در این آزمایش به اثبات میرسد.
۶ آزمایش دوقلوهای همسان
قرن هاست که دوقلوهای همسان از جذابیت ویژهای نزد روانشناسان برخوردار هستند. مطالعات متعددی با هدف اثبات وجود یک ارتباط روانی بین دوقلوهای همسان انجام شده است. در یکی از این آزمایشها درن براون– یک شخصیت تلویزیونی- سعی میکند تا نشان دهد که دوقلوهای همسان از مهارتهای ارتباطی فراحسی و خارق العادهای برخوردار هستند. فرقی نمیکند که این ارتباط روانی در میان آنها وجود داشته باشد؛ پاسخهای یکسان و مشابه دوقلوها به محرکهای حسی نشان دهنده آن است که تجربههای زندگی، روشهای تربیتی و ژنهای مشترک موجب میشود تا فرآیندهای فکری مشابهی در دوقلوها شکل بگیرد.
۵ آزمایش تصادف ماشین
خاطرات میتوانند گمراهکننده باشند. این همان چیزی است که لافتوس و پالمر در آزمایش تصادف ماشین در سال ۱۹۷۴ به آن دست یافتند. این دو نفر در تلاش بودند تا دریابند که آیا پر سیدن سوالها به روشی خاص میتواند با تحریف خاطرات آنها از یک رویداد یادآوری آن خاطره در شرکتکنندگان را تحت تاثیر قرار دهد یا خیر. در این آزمایش تصاویری از تصادف یک ماشین به شرکتکنندگان نشان داده شد و از آنها خواسته شد به گونهای آنچه دیدهاند را توصیف کنند که گویی آن حادثه را با چشم خود مشاهده کردهاند. پژوهشگران دریافتند که استفاده از افعال متفاوت خاطرات شرکتکنندگان از تصادف را تحت تاثیر قرار میدهد و این نتیجه نشان دهند آن است که حافظه انسان براحتی قابل انحراف و تغییرشکل است.
۴ ناهماهنگی شناختی
آیا تاکنون برایتان اتفاق افتاده که از احساس ناامیدی، یاس و دلسردی رنج ببرید و پس از آن خود را متقاعد کنید که اصلا ناامید نبوده اید؟ اگر پاسخ شما به این سوال مثبت است باید بدانید که شما نوعی پدیده روانشناسی به نام ناهماهنگی شناختی را تجربه کرده اید. در سال ۱۹۵۶ یک دانشجوی روانشناسی به نام جک برام تعدادی از هدایای ازدواج خود را به کلاس درس آورد( یک چراغ، یک توستر، یک رادیوی ترانزیستور و غیره) و از همکلاسیهای خود خواست تا ارزش و مطلوبیت هریک را ارزیابی کنند. سپس از آنها خواست تا بین دو گزینهای که از جذابیت یکسانی برخوردار هستند، یکی را انتخاب کنند. پس از انتخاب گزینه مورد نظر هر دانشجو، از او خواسته میشد تا بار دیگر بهای همه کالاها را ارزیابی کنند. در ارزیابی دوم، همه افراد بهای گزینه انتخابی خود را افزایش داده و بهای گزینههای دیگر را کاهش میدادند. این نتیجه نشان دهنده آن است که انسان همواره در تلاش است تا خود را متقاعد کند که بهترین تصمیم را گرفته و بهترین انتخاب را داشته است.
۳ کمپین آغوش مجانی
همه ما روزهای تلخ و ناخوشایند را تجربه کردهایم. برخی اوقات، یک آغوش تمام آن چیزی است که ما برای تجربه یک احساس بهتر به آن نیاز داریم. مردی که خود را Juan Mann مینامید، تصمیم گرفت تا با انجام دادن یک آزمایش اجتماعی به بررسی این تئوری بپردازد. او درحالیکه تابلویی در دست داشت که روی آن نوشته شده بود ” آغوشهای مجانی” در یکی از مناطق شلوغ سیدنی در کشور استرالیا ایستاد و گسترش و اشاعه شادی و خوشحالی در شهرش را رسالت خود نامید. جنبش آغوش مجانی او پاسخی فوق العاده به همراه داشت بطوریکه پلیس به سرعت آن را ممنوع اعلام کرد. بااین وجود، در همان زمان اندک بیش از ۱۰.۰۰۰ نفر شور و اشتیاق خود برای ادامه این جنبش را نشان دادند و این پیغام نویدبخش را به ما دادند که حتی در این عصر فناوری و رسانههای منفعل و غیرشخصی همچنان میتوان انسانیت را پیدا کرد.
۲ کوری در برابر تغییر
کوری در برابر تغییر عبارت است از ناتوانی در شناسایی تغییرات ظریف و نامحسوس در اشیا یا مناظری که تنها با بررسی نزدیک تر و عمیق تر آنها میتوان پی به این تغییرات برد. این ناآگاهی حتی میتواند دربردارنده شناخت چهرههای انسانها نیز باشد. در یک آزمایش نشان داده شد که حواس پرتیهای تصویری میتواند عاملی در بهوجود آمدن کوری در برابر تغییر باشد. مردی که پشت صندوق ایستاده بود یک فرم رضایتمندی مشتری را به یکی از مشتریان داد. او سپس به بهانه بالا آوردن بستهای که پشت میز قرار داشت، خم شد و پس از آن مرد دیگری که در پشت میز قرار گرفته بود بجای او بلند شد و بسته را به مشتری داد. مرد دومی که در این آزمایش ظاهر شد هیچ شباهتی به نفر اول نداشت و حتی پیراهنی با رنگی متفاوت بر تن داشت. جالب است بدانید که ۷۵ درصد از مشتریان حتی متوجه چنین تغییری نشدند و این نتیجه نشان میدهد که ذهن انسان از یک لحظه تا لحظه دیگر چه حجم وسیعی از اطلاعات را از دست میدهد.
۱ آزمایش اجتماعی آسانسور برنامه کاندید کمرا
لبخند بزنید! شما در مقابل دوربین مخفی برنامه کاندید کمرا قرار گرفته اید. این ویدیو کلیپ عکس العملهای تماشاچی بیگناهی را نشان میدهد که در مقابل دوربین مخفی یک آزمایش رفتار جمعی قرار گرفته است. در این ویدیو واکنشهای خنده دار و جالبی که در آسانسور به یک رفتار اجتماعی انحرافی داده میشود به تصویر کشیده شده است. افراد حاضر در این آزمایش هم مثل بیشتر مردم رفتار خود را مطابق با رفتار گروهی که در آن قرار گرفتهاند تنظیم میکنند- حتی اگر هیچ نظری درمورد آنچه که در جریان است نداشته باشند. این مشاهدات نشان دهنده آن است که افراد حتی اگر قادر به درک و شناخت رفتار گروه نباشند اما همواره در تلاش هستند که در هماهنگی و همنوایی با رفتار گروه قرار داشته باشند.