تفاوت مغز زنان و مردان با یکدیگر چگونه است؟

چند سال پیش مطالعه‌ای روی تفاوت مغز زنان و مردان توفان به پا کرد. پژوهشگران دانشگاه پنسیلوانیا ادعا کردند از نوجوانی به بعد، مغز مردان درون هر نیم‌کره‌ اتصال‌های بیش‌تری دارد، درحالی که مغز زنان اتصال‌های بین نیم‌کره‌ای بیش‌تری دارد؛ یافته‌ای که این ایده را تقویت می‌کند که مغز زنان و مردان با تفاوت‌های مهمی کار می‌کنند.

عصب‌شناس‌ها در رسانه ای کردن این پژوهش، ادعا کردند نتایج شان به توضیح پژوهش‌های گذشته کمک می‌کند و اظهار کردند به‌طور میانگین مردها در برخی وظایف ذهنی مثل جهت‌یابی بهتر هستند، درحالی‌که مغز زنان در وظایف دیگر مثل توانایی درک شهودی بهتر عمل می‌کند. این مطالعه با انتقاد گسترده روبه‌رو شد.

بعضی متخصصان درباره تفاوت مغز زنان و مردان عنوان کردند تفاوت‌های جنسیتی در سیم‌کشی مغز جزیی هستند، و به هر حال، پژوهش‌گران پیش‌گفته توانایی‌های ذهنی شرکت‌کننده‌های‌شان را نسنجیده‌بودند، بنابراین این استدلال که سیم‌کشی مغز می‌تواند تفاوت‌های جنسیتی را در قدرت‌های شناختی توضیح دهد، بر پایه‌ی حدس و گمان و بیهوده بود.

رسانه‌های جمعی این یافته‌ها را با ادعای اثبات علمی برای کلیشه‌های جنسیتی تاریخ گذشته و نخ‌نما، به طور گسترده استقرا و پیش‌بینی نمودند.

تفاوت های مغزی جنسیت محور

حتی اگر این‌ نتایج قدرتمند بودند، تفاوت‌های مغزی جنسیت‌محور می‌تواند نتیجه‌ی فشار فرهنگی باشد. شرکت‌کننده‌های این مطالعه در محدوده‌ی سنی ۸ تا ۲۲ سال بودند، ولی تاثیر جنسیت فقط از ۱۴ سالگی به بعد مشاهده شد(هم‌چنین باید گفت این امکان هست که این تفاوت‌ها حداقل تا حدودی بیولوژیک باشند ولی فقط در هنگام بلوغ مشاهده می‌شوند.) در هر صورت، نتایج یقینا آن‌طور که بعضی روزنامه‌نگارها القا کردند، دلیل محکمی بر”ذاتی”یا”زیست‌شناختی” بودن تفاوت‌های جنسیتی نبودند.

اکنون همان تیم پژوهش پنسیلوانیا- شامل زوج کاری ارشد، راکوئل گور و روبن گور که زن و شوهر هستند- با یک مقاله‌ی اسکن مغزی جدید بازگشته‌اند که در مجله‌ی معتبر سربرال کرتکس به چاپ رسیده‌است. در این مطالعه ادعاهای جدیدی مطرح می‌کنند که بر اساس آن تفاوت‌های جنسیت‌محور در توانایی‌های ذهنی ریشه در مغز دارند.

در حالی‌که در پژوهش ۲۰۱۳ از تکنیکی به نام تصویربرداری تانسور انتشار (Diffusion Tensor Imaging) برای ترسیم مسیرهای ماده‌ی سفید مغز آدم‌ها استفاده شده‌بود- این مسیرها راه اصلی انتقال اطلاعات از یک شبکه‌ی عصبی به شبکه‌ای دیگر هستند- این پژوهش جدید از روشی که به نام وضعیت استراحت اف‌ام‌آر‌آی(Resting State fMRI) برای آشکار کردن الگوهای اتصال‌پذیری کارکردی استفاده می‌کند.

هر شرکت‌کننده در اسکنر دراز می‌کشد و فقط به علامت ضربدر در صفحه‌نمایش خیره می‌شود، و پژوهشگران از فعالیت عصبی شرکت‌کننده در هنگام استراحت، نوعی نقشه ترسیم می‌کنند که نشان می‌دهد کدام بخش‌های مغز با یکدیگر در ارتباط هستند و شدت این ارتباط را مشخص می‌کنند.

این پژوهش جدید شامل مشارکت‌کنندگانی بین ۹ تا ۲۲ سال بود و برخلاف آزمایش قبلی این پژوهشگران این بار از مشارکت‌کنندگان آزمایش ‌های توانایی ذهنی به‌عمل آوردند و هم‌چنین مغزشان اسکن شد. این‌جا، پژوهشگران تفاوت‌های جنسیتی را در توانایی‌های ذهنی پیدا کردند- شرکت‌کننده‌های مرد عملکرد بهتری در مهارت‌های فضایی و حرکتی داشتند، در حالی که شرکت‌کننده‌های زن در مجموع در استدلال غیرکلامی و تشخیص احساسات برتر بودند.

به‌علاوه‌، این پژوهشگران تفاوت مغز زنان و مردان را در اتصال‌پذیری مغزی کارکردهای وضعیت استراحت مغز کشف کردند. برخلاف پژوهش قبلی، این تفاوت‌ها در همه‌ی سنین وجود داشت، حتی در کم‌‌سن‌ترین بچه‌ها(که تا حدودی ادعایی خلاف تفاوت‌های فرهنگی یا اجتماعی است، هرچند ۹ سال زمانی کافی برای تاثیر جنسیت است، و این به سادگی این توضیح‌ها را رد می‌کند.

آزمایش شرکت‌کننده‌های جوان‌تر، یا حتی تفاوت‌های جنسیتی در حیوانات به روشن شدن این موضوع کمک می‌کند). شاید از همه مهم‌تر این باشد که پژوهشگران رابطه‌ی ضعیفی میان آن دو یافتند.

هرچه مغز یک شخص، کلیشه‌ای زنانه‌تر، در مقایسه با مردانه‌، بود به همان میزان نیز پروفایل شناختی‌اش از نوع کلیشه‌ی زنانه بود.

رپورتاژ

این پژوهشگران می‌نویسند: ” در مجموع، این داده‌ها شواهد خوبی به‌دست می‌دهد که الگوهای واگرای شناختی که در مردان و زنان دیده می‌شود، در الگوهای متفاوت اتصال‌پذیری مغز بازتاب پیدا می‌کند”.

به عبارت دیگر، این دانشمندان احتجاج می‌ورزند حداقل بخشی از علت تفاوت استعدادهای ذهنی دو جنس، تفاوت‌های کارکرد مغزشان است، تفاوت‌هایی که از سنین اولیه حضور دارند.

چنین ادعاهایی باید خیلی دقیق بررسی شوند. چون ما در دوره‌ای زندگی می‌کنیم که برابری جنسیتی هنوز یک آرمان و نه یک واقعیت، است.

زنان آشکارا در زمینه‌هایی مثل علوم و مدیریت‌های ارشد دست کم گرفته می‌شوند، و این وضعیت با این تفکر که این تفاوت ممکن است به دلیل سیم‌کشی متفاوت آنها با مردان باشد، تشدید می‌شود. به همین دلیل مهم است که جزییات این پژوهش جدید به دقت بررسی شود.

برای بررسی الگوهای اتصال‌پذیری کارکردی، پژوهشگران ۲۶۴ “گره” یا نقطه‌ی اتصال مرکزی (یعنی نقطاتی در مغز که احتمال دارد از فعالیت‌های مشخصی حمایت کنند) و ۳۶۷۱۶ اتصال کارکردی خاص(یعنی نقاط اتصال دو کانال اطلاعاتی) را بررسی کردند. فقط ۶ گره(۲.۳ درصد) نشان‌دهنده‌ی تفاوتی بین دو جنس بودند: ۵ گره نشانه‌های بیش‌تری از اتصال‌های درون‌گره‌ای در مقابل اتصال‌های بین‌گره‌ای در مردان در مقایسه با زنان نشان دادند، گره‌ی دیگر در زنان اتصال بین‌گره‌ای بیش‌تری نشان داد تا مردان.

با توجه به هزاران نقطه‌ی تحت مطالعه، فقط ۰.۵۱درصد تفاوت میان ۲ جنس را نشان داد. به‌طور خلاصه تفاوت‌های جنسیت‌محور ناچیز بودند. پژوهشگران در پایان مقاله‌شان این نکته را خاطرنشان کردند: ” با این‌که تفاوت جنسیتی در اتصال‌‌پذیری وجود دارد، اما الگوهای اتصال‌پذیری مغز مردان و زنان بیش‌تر مشابه هستند تا متفاوت.”

تفاوت ناچیز مغز زنان و مردان

با وجود ناچیز بودن تفاوت‌های جنسیت‌محور مغز، پژوهشگران هنوز بر این باورند که می‌توانند تفاوت‌های عملکردهای شناختی بین مردان و زنان را توضیح بدهند.

مثلا حدس می‌زنند “تفکیک شبکه‌ای” بیش‌تر در مغز زنان، امکان عملکرد بهتر در امور شناخت اجتماعی را فراهم می‌کند که بر اساس آن خانم‌ها در مجموع عملکردی بهتر از آقایان دارند.

همان‌طور که این پژوهشگران خودشان اعتراف می‌کنند این گمان محض است، و هیج نظریه یا شواهدی برای توضیح این‌که چرا و چگونه تفاوت‌های عصبی یادشده در بعضی از عملکردهای ذهنی اثر دارند و در بعضی اثر ندارند، وجود ندارد.

شکاکیون عصب‌شناسی احتمالا جذابیت بیش‌تری در توضیح‌های روان‌شناسی تفاوت‌های عملکردی جنسیت‌محور( تفاوت مغز زنان و مردان ) می‌یابند. مثلا تهدید کلیشه‌ها- اصطلاحی برای توصیف زمانی که آگاهی ما از کلیشه‌ها باعث می‌شود براساس همان کلیشه‌ها عمل کنیم- ناگزیر نقش مهمی ایفا می‌کند.

مثلا اخیرا مطالعه‌ای دریافت هنگامی که خانم‌ها از اسم مستعار استفاده می‌کنند، در ریاضی عملکردی یکسان با آقایان دارند. احتمالا به دلیل این‌که وقتی هویت‌شان پنهان است، دیگر فشاری برای خودداری از کلیشه‌های مربوط به مهارت ریاضی احساس نمی‌کنند.

از سوی دیگر، این مطالعه‌ی تفاوت‌های جنسیت‌محور نباید پشت پرده پنهان باشد، به یک دلیل: چنین پژوهش‌هایی ممکن است به بالا بردن دانش ما از چرایی تفاوت خانم‌ها و آقایان برای آسیب‌پذیری‌شان نسبت به اختلال‌های روان‌پزشکی و عصبی کمک کند-مثلا اوتیسم در مردان بیش‌تر مشاهده می‌شود، در حالی‌که زنان در برابر بیماری‌های مغزواعصاب که با آلزایمر همراه هستند، آسیب‌پذیرتر هستند.

ولی اعتراف اخیر پژوهشگران من را به یاد نکته‌ای بی‌نهایت مهم انداخت که کردلیا فاین، روان‌شناس، در کتابش درباره‌ی جنسیت‌ستیزی-عصب‌شناسی در گذشته و حال، “توهمات جنسیتی” به آن اشاره کرده‌است. او می‌نویسد: “مغز مرد در این دنیا به هیچ‌چیز شبیه‌تر از مغز یک زن نیست.” این یافته‌های جدید نکته‌ی او را به زیبایی آشکار می‌کند.

نوشته‌های مرتبط