12 کار همیشگی آدم های سمی و نحوه کنترل و مقابله آنها
همهی ما در زندگی با آدم های سمی برخورد داشتهایم که سمشان را بر ما پاشیدهاند. گاهی اوقات بیشتر شبیه آب پاشیدن است. آدم های سمی به سمت آدمهای معقول کشیده میشوند و همهی ما احتمالا حداقل یک نفر را در زندگیمان داشتهایم(یا داریم) که در تلاش بیپایان برای خوشحال کردن آنها- چیزی که واقعا هرگز به آن نمیرسیم- باعث شدهاند مثل سیمخاردار دور خودمان بپیچیم.
آسیب آنها در ظرافتشان و روشی که میتوانند همان پاسخ مرسوم، “مشکل از آنها نیست، از من است”، را تولید کنند نهفته است. آنها میتوانند کاری کنند “وسواس بیشاز حد”تان، “حساسیت بیش از حد”تان، “تمایلتان به سوءتعبیر” را زیر سوال ببرید. اگر شما کسی باشید که مدام آسیب میبیند، یا کسی که پیوسته رفتارش را برای در امان ماندن از صدمه و آسیب تغییر میدهد، پس این احتمال وجود دارد که “مشکل از شما نباشد، و بیشتر از آنها” باشد.
توانایی تشخیص رفتار مضر آنها نخستین قدم در به حداقل رساندن تاثیرشان است. ممکن است شما قادر به تغییر آن چه انجام میدهند نباشید، اما میتوانید آن چه را در قبال آن انجام میدهید، و هر ایدهای را که شخصی سمی در زندگیتان ممکن است داشته باشد که بتواند با آن کنار بیاید تغییر دهید.
کارهای بسیاری وجود دارد که آدمهای سمی برای تغییر دادن آدمها و موقعیتها به نفع خودشان انجام میدهند. در اینجا به ۱۲ مورد از آنها اشاره میشود. دانستن آنها به شما کمک خواهد کرد از تحت نفوذ آنها قرار گرفتن اجتناب کنید.
۱. کاری میکنند مدام حدس بزنید با کدام وجه از آنها سر و کار دارید.
آدم های سمی ممکن است یک روز کاملا برخوردی دوستانه داشته باشند و روز بعد کاری کنند که شما از خودتان بپرسید کدام کارتان آنها را آزرده است. اغلب چیز مشخصی وجود ندارد که بتواند این تغییر وضعیت را توضیح دهد- فقط میدانید که یک جای کار میلنگد. ممکن است آنها پرخاشگر، ناراحت، سرد یا بدخلق باشند و وقتی از آنها میپرسید مشکل چیست، پاسخ احتمالا این خواهد بود “هیچ چیز”- اما به اندازهی کافی کاری میکنند که بفهمید مشکلی هست. این “کارِ به اندازهی کافی” احتمالا یک آه سنگین، یک ابرو بالا انداختن، و یا کم محلی کردن است. وقتی این اتفاق میافتد، احتمالا خودتان را در حال بهانه آوردن یا به هر دری زدن برای خوشحال کردنشان خواهید یافت. میدانید چرا این کار برای آنها جواب میدهد؟
دست از خوشنود کردن آنها بکشید. آدمهای سمی مدتها پیش فهمیدهاند که آدمهای محترم تا هر کجا لازم باشد پیش میروند تا کسانی را که برایشان اهمیت دارند خوشنود کنند. اگر تلاشهایتان برای خوشحال کردن جواب نمیدهد یا مدت زیادی دوام نمیآورد، احتمالا زمانِ دست کشیدن از این کار است. از آنها فاصله بگیرید و وقتی برشد که خلق و خویشان عوض شده باشد. شما مسئول احساسات کس دیگری نیستید. اگر ناخواسته به کسی صدمه زدهاید، بپرسید، دربارهی آن صحبت کنید و اگر لازم بود عذرخواهی کنید. در هر حال، مجبور نیستید حدس بزنید.
۲. آدم های سمی موقعیت را بهدست خواهند گرفت.
اگر احساس میکنید شما تنها کسی هستید که برای رابطه مایه میگذارید، احتمالا حق با شما است. آدمهای سمی روشی دارند که از خود حسی ساطع میکنند که احساس میکنید چیزی به آنها بدهکار هستید. آنها همچنین روشی دارند که از شما بکَنند یا کاری کنند که آسیب ببینید، آن وقت جوری رفتار کنند که انگار تمام این کارها را به خاطر شما انجام دادهاند. این قضیه به طور ویژه در محیط کار یا روابطی وجود دارد که در آن موازنهی قدرت حذف شده است. ” من این پروندههایی که ارزش ۶ ماهه دارند را برای تو گذاشتم. فکر میکردم قدردان این تجربه و فرصتی که برای یادگیری مسیرت در تشکیل پروندهها در اختیارت قرار دادم خواهی بود. یا “من یک میهمانی برای شام دارم. چطور است شام را تو بیاوری. برای ساعت ۱۰. این کار به تو فرصتی میدهد که کمی مهارتهای آشپزیات را نشان بدهی. باشه؟”
شما به هیچ کس هیچچیز بدهکار نیستید. اگر لطف تلقی نمیشود، پس نیست!
۳. آنها مالک احساساتشان نیستند.
به جای تملک احساسات خودشان، آنها به گونهای رفتار خواهند کرد که گویی آن احساسات مالِ شما هستند. به این کار فرافکنی گفته میشود، چرا که احساسات و افکارشان را به سمت شما فرا میافکنند. به عنوان مثال، کسی که عصبانی است اما مسئولیت آن را به عهده نمیگیرد ممکن است شما را متهم به عصبانی بودن از خود بکند. ممکن است به ظرافت این جملات باشد، “با من مشکلی نداری؟” یا کمی تند وتیز تر، “چرا از من عصبانی هستی”، یا “تمام روز بد خلق بودی.”
شما خودتان را مدام در حال توجیه کردن و دفاع کردن خواهید یافت و این اغلب به صورت یک چرخه ادامه پیدا میکند- چراکه به شما مربوط نمیشود. واقعا درمورد این که چه چیزی مال شما است و چه چیزی مال آنها روشن عمل کنید. اگر احساس میکنید که مدام در حال دفاع کردن از خود در برابر اتهامات یا سوالاتی هستید که درست نیستند، ممکن است تحت فرافکنی قرار گرفته باشید. شما مجبور نیستید توضیح بدهید، توجیه کنید یا از خودتان دفاع کنید یا وقت صرف یک اتهام نابهجا کنید. این را به خاطر بسپارید.
۴. کاری خواهند کرد خودتان را به آنها اثبات کنید.
آدم های سمی مرتبا شما را در موقعیتی قرار خواهند داد که مجبور خواهید بود بین آنها و چیز دیگری دست به انتخاب بزنید- و شما همیشه به انتخاب کردنِ آنها احساس تعهد خواهید کرد. آدمهای سمی منتظر میمانند تا شما احساس تعهد کنید، آنوقت قضیه را آشکار خواهند کرد. “اگر من واقعا برای تو اهمیت داشتم از کلاس ورزشات میگذشتی و وقتات را با من سر میکردی.” مشکل ماجرا این است که کافی هیچ وقت کافی نخواهد بود. فقط چند مورد حیاتی هستند- مگر آنکه مسئلهی مرگ و زندگی باشد وگرنه احتمالا میتوان آن کار را منتظر گذاشت.
۵. آنها هرگز عذرخواهی نمیکنند.
آنها پیش از آن که عذرخواهی کنند دروغ خواهند گفت، پس بحث کردن هیچ فایدهای ندارد. آنها ماجرا را میپیچانند، نحوهی وقوع آن را عوض میکنند و آن را آنچنان متقاعدکننده بیان میکنند که خودشان هم مزخرفاتشان را باور میکنند.
آدمها مجبور نیستند برای اشتباه کردن عذرخواهی کنند. و شما هم برای پیش رفتن احتیاجی به عذرخواهی ندارید. فقط به پیش بروید- بدون آنها. دست از صداقتتان نکشید اما به بحث هم ادامه ندهید. هیچ فایدهای ندارد. بعضی از آدمها میخواهند راستش را بگویند تا این که فقط خوشنود باشند و شما کارهای بهتری برای انجام دادن دارید تا تغذیه کردنِ حقیقت-ستیزان.
۶. آنها همیشه در یک بحران حاضر خواهند بود اما هرگز در شادیتان شریک نخواهند شد.
آنها برای آن که بگویند خبرهای خوش شما خبرهای مهمی نیستند دلایلی خواهند یافت. دربارهی ارتقاء شغلی- “پولی که دریافت میکنی در ازای کاری که انجام میدهی مبلغ چندان زیادی نیست.” دربارهی تعطیلات ساحلی-“خب، هوا خیلی گرم خواهد بود. مطمئن هستی که میخواهی به این تعطیلات بروی؟” دربارهی انتخاب شدن به عنوان ملکهی جهان- “خب جهان آنقدرها که تو فکر میکنی بزرگ نیست و من مطمئن هستم که ساعت استراحت و صرف چای هم نخواهی داشت.” موضوع را متوجه شدید؟ اجازه ندهید آنها شما را تا اندازهی خودشان کوچک کنند یا تحلیل ببرند. به هر حال شما به تایید آنها نیازی ندارید- یا تایید هر کس دیگری در این مورد.
۷. آنها یک مکالمه را نیمهتمام رها میکنند- و سپس ناپدید میشوند.
تلفنشان را بر نمیدارند. پیامکها یا ایمیلهایشان را جواب نمیدهند. و در لابلای پیامهای پست صوتیشان، ممکن است خودتان را در حال اجرای مکالمه یا مباحثهی مداوم در ذهنتان بیابید، در حال حدس زدنِ وضعیت این رابطه، در شگفت از این که چه کاری کردهاید که آنها را ناراحت کردهاست، یا اینکه آیا مردهاند، زندهاند یا فقط به شما اهمیتی نمیدهند- که میتواند گاهی اوقات همه احساس یکسانی داشته باشند. آدمهایی که به شما اهمیت میدهند بیآنکه برای مرتب کردن اوضاع کاری انجام داده باشند اجازه نخواهند داد شما احساس بیارزشی بکنید. البته این به آن معنی نیست که شما اوضاع را مرتب خواهید کرد، اما لااقل آنها تلاش خواهند کرد. اگر برای جلسات طولانی شما را “آن بیرون” نگه میدارند این را به عنوان نشانهای از سرمایهگذاری آنها در رابطه بگیرید.
۸. آنها از کلمات غیرسمی با یک لحن سمی استفاده خواهند کرد.
ممکن است پیام به اندازهی کافی معصومانه باشد اما لحن آن چیزهای خیلی بیشتری را انتقال میدهد. چیزی مثلِ، “امروز چه کار کردی؟” بسته به نحوهی بیان میتواند معانی مختلفی بدهد. میتواند هر معنی بدهد از “پس فکر میکنم کاری نکردی-طبق معمول، ” تا “مطمئن هستم از من روز بهتری داشتهای. روز من ناخوشایند بود. خیلی ناخوشایند. و تو حتی آنقدر توجه نداشتی که از من بپرسی.” وقتی لحن آنها را مورد سوال قرار میدهید، این گونه پاسخ خواهند داد که، “کل چیزی که من گفتم این بود که امروز چه کار کردی، ” که درست است، به نوعی، اما در حقیقت چنین نیست.
۹. آنها در یک مکالمه جزییات بیربطی را وارد خواهند کرد.
وقتی سعی میکنید چیزی را که برایتان اهمیت دارد حل کنید، آدمهای سمی جزییات بیربط را از پنج بحثِ پیش به میان خواهند آورد. مشکل اینجا است که پیش از آنکه بدانید، دربارهی چیزی بحث میکنید که شش ماه قبل اتفاق افتاده است، هنوز دارید از خودتان دفاع میکنید، به جای آنکه به موضوع مربوطه بپردازید. تا حدودی، همیشه به نظر میرسد بحث فقط با آنچه شما در حق آنها انجام دادهاید خاتمه پیدا میکند.
۱۰. آنها، به جای این که از آنچه میگوئید صحبت کنند، بحث را به طرز گفتن شما میکشانند.
احتمالا سعی میکنید مسئلهای را حل یا روشنسازی کنید و پیش از آنکه خودتان بدانید، مکالمه/بحث از مسئلهای که برایتان حائز اهمیت بود دور شده است و به شیوهای که دربارهی آن صحبت میکنید – این که آیا نحوهی گفتنتان مشکلی دارد یا نه- سوق پیدا کرده است. میبینید که در حال دفاع کردن از لحنتان، حرکاتتان، انتخاب کلماتتان یا چگونگی تکان خوردن شکمتان هنگام نفس کشیدن هستید- حتی لزومی ندارد که چیز معنیداری باشد. درهمین اثنا، نیاز اولیهی شما تماما زیر انبوهی از مکالمات نیمهتمام که تا پایان روز به نظر میرسد بزرگتر شود، فرو رفته و پنهان شده است.
۱۱. آنها بزرگنمایی میکنند.
“تو همیشه….” “تو هرگز…” دفاع کردن از خودتان در مقابل این شکل از بهدست گرفتن موقعیتها دشوار است. آدم های سمی روشی دارند برای تعمیم دادنِ کاری که یک بار انجام دادهاید یا انجام ندادهاید به عنوان مدرکی دال بر نقایص شما. داخل بحث نیفتید. برنده نخواهید شد. و نیازی هم ندارید.
۱۲. آنها قضاوت میکنند.
همهی ما بعضی وقتها کاری را اشتباه انجام میدهیم اما آدم های سمی میخواهند مطمئن شوند که شما این را میدانید. آنها شما را قضاوت میکنند و به اعتماد به نفستان ضربه میزنند و کاری میکنند به خاطر اشتباهی که انجام دادهاید احساس کم بودن کنید. همهی ما جایز هستیم که هر از گاهی کاری را اشتباه انجام دهیم، اما هیچ کس حق ندارد در جایگاهِ قضاوت بایستد مگر آنکه کاری کرده باشیم که بر کسی تاثیر گذاشته باشد.
شناختنِ گریزگاههای مورد علاقهی آدمهای سمی قدرت تشخیص شما را تقویت خواهد کرد، و پیدا کردن و نام بردنِ تغییر موقعیتها را آسانتر خواهد کرد. مهمتر آنکه، اگر شما نشانههای مختص یک فرد سمی را بشناسید، شانس بهتری خواهید داشت که قبل از افتادن در گرهی کورِ خوشنود کردن آنها خودتان را خلاص کنید.
بعضی از آدمها نمیتوانند خوشنود باشند و بعضی از آدمها مناسب شما نخواهند بود- و بسیاری از مواقع این به شما ربطی نخواهد داشت. شما همیشه میتوانید به دیوانگیهای غیرضروری نه بگویید. جسور باشید و خطاهایتان، تغییرات تفکر و چیزهایی که موجب درخششتان میشود را بپذیرید. شما به تصدیق هیچ کس نیازی ندارید اما یادتان باشد اگر کسی سخت تلاش میکند که موقعیت را بهدست بگیرد، این احتمالا به این خاطر است که او به تصدیق شما نیاز دارد. همیشه مجبور نیستید بهایی بپردازید اما اگر مجبور شدید، نگذارید آن بها خیلی سنگین باشد.