4 نکته مهم درباره مشکلات رفتاری کودکان که والدین باید بدانند

ترکیبی را عوامل ژنتیکی و محیطی می‌تواند باعث بروز مشکلات رفتاری کودکان شود. برای مثال، کودکی که شاهد طلاق و جدایی والدین‌اش است و از پیش نیز دچار دوره‌های اضطراب شده است، ممکن است به دلیل این شرایط و آمادگی ذهنی در معرض ابتلا به اختلال اضطراب منتشر (GAD) باشد. احتمال ابتلای کودک به چنین مشکلات رفتاری به خود کودک، توانایی‌اش در مقابله با شرایط مختلف، و ساختار ژنتیکی‌اش بستگی دارد. در این میان، صحبت از سرشت و پرورش یا طبیعت و تربیت نیست. بیش‌تر متخصصان بالینی معتقدند هر دو عامل در ایجاد اختلالات و مشکلات رفتاری کودکان نقش دارند.

۱. مهمترین مشکلات رفتاری کودکان

راهنمای تشخیصی و آماری (DSM) یک دستورالعمل تشخیصی است که متخصصان سلامت روان برای ارزیابی اختلالات رفتاری و هیجانی از آن استفاده می‌کنند. شایع‌ترین و مهم‌ترین اختلالات رفتاری و هیجانی که ممکن است در طول دوره‌ی کودکی ایجاد شوند (و در راهنمای تشخیصی و آماری تعریف و دسته‌بندی شده‌اند) عبارت هستند از:

الف. اختلال کم‌توجهی – بیش‌فعالی

ب. اختلال نافرمانی مقابله‌جویانه

پ. اختلال طیف اوتیسم

ت. اختلال اضطراب

ث. اختلال افسردگی

ج. اختلال دو قطبی

۲. مشکلات رفتاری کودکان: داستان سارا

بهتر است داستانی را برای‌تان نقل کنیم. سارا دختر کوچکی بود که به تازگی وارد کلاس دوم شده بود. ظرف چند روز نخست، معلم مدرسه متوجه شد سارا از رعایت دستورالعمل‌های کلاس و پیروی از دستورات سایر بزرگترها در مدرسه سرپیچی می‌کند. مثلا هنگامی که معلم از کودکان می‌خواهد روی فرش دور هم حلقه بزنند و یک دایره درست کنند، سارا سرپیچی می‌کند و در گوشه‌ای از اتاق با اسباب بازی‌های‌اش مشغول بازی می‌شود.

گاهی اوقات، سارا در مدرسه به شدت پرخاشگر می‌شد و سر کودکان فریاد می‌کشید. مسئولان مدرسه تصمیم گرفتند با والدین سارا تماس بگیرند، زیرا این وضعیت به تازگی شدت یافته بود؛ سارا هنگام بازی در محوطه‌ی مدرسه با چوب به سر یکی از بچه‌ها ضربه‌ای وارد کرد. به گفته‌ی شاهدان، این اتفاق تصادفی نبود، و سارا چندین بار با چوب به سر هم‌بازی‌اش ضربه زد، زیرا این کودک نمی‌خواست توپ را به سارا بدهد.

والدین سارا دچار سردرگمی شده بودند. آن‌ها نمی‌دانستند باید چه کار بکنند. آن‌ها نمی‌دانستند چرا سارا این گونه رفتار می‌کند. آن‌ها در خانه نیز با سارا مشکل داشتند، زیرا وی از دستورات آن‌ها نیز پیروی نمی‌کرد. به نظر می‌رسید سارا هیچ احترامی برای بزرگ‌ترها قائل نیست و هنگامی که وی را به کلیسا یا هر جای دیگری می‌بردند که باید تحت مراقبت بزرگ‌ترها قرار بگیرد، توجهی به حرف‌های‌شان نداشت؛ آن‌چه بزرگ‌ترها از رفتار سارا متوجه می‌شدند، این بود که وی به حرف‌های هیچ کس گوش نمی‌دهد و از رعایت دستورالعمل‌ها امتناع می‌کند. سارا دستورات و حرف‌های دیگران را می‌شنید، ولی ظاهرا پاسخ همیشگی وی به آن‌ها این بود: “‌نه، این کار را انجام نمی‌دهم.‌”‌ معمولا، وضعیت با پرخاشگری و گریه‌های عصبی سارا وخیم‌تر می‌شد.

هم‌چنین، والدین سارا متوجه شده بودند، فرزندشان ظرف یک ماهی که به کلاس جدید رفته است، هیچ دوستی پیدا نکرده‌ است. سارا دست به کارهایی می‌زد تا سایر کودکان را اذیت کند و حتی در برابرشان قلدری می‌کرد. به نظر می‌رسید الگوی رفتاری سارا این باشد که ابتدا باعث برانگیختن بحث و دعوا می‌شود، و سپس همیشه سعی می‌کند خود را به بی‌گناه جلوه دهد. وی نسبت به کودکان اطراف‌اش هیچ حس همدلی نداشت، و حتی آن‌ها را به خاطر کارهایی که خودش انجام داده بود، سرزنش می‌کرد. برای مثال، وی کلمه‌های زشتی روی تخته سیاه می‌نوشت و این کار را به گردن سایر بچه‌ها می‌انداخت. وی نمی‌توانست مسئولیت رفتارهای ناپسندش را قبول کند.

مسئولان مدرسه، در دومین ماه حضور سارا در این مرکز، وی را به دلیل رفتارهای‌اش از قبیل سرپیچی از انجام دستورات مربیان، جیغ کشیدن، قلدری کردن، عدم برقراری رابطه‌ی دوستانه با سایر کودکان، و آسیب رساندن به یکی از هم‌بازی‌های‌اش با چوب نزد یک روانشناس کودکان فرستادند. والدین سارا امیدوار بودند، روانشناس بتواند دلیل رفتارهای سارا را متوجه شود و به شکل موثر به بهبودی وی کمک کند.

پس از ملاقات روانشناس با سارا، والدین و معلم این کودک به سوال‌های روانشناس پاسخ دادند. روانشناس از والدین سارا پرسید، آیا تاکنون چیزی درباره‌ی اختلال نافرمانی مقابله‌جویانه شنیده‌اند. آن‌ها چیزی درباره‌ی این اختلال نشنیده بودند. روانشناس در ادامه توضیح داد، این اختلال که با حروف اختصاری ODD شناخته می‌شود، بر اثر وجود دست‌کم چهار مورد از رفتارهای ذیل، دست‌کم به مدت ۶ ماه، پدید می‌آید؛ این رفتارها در این کودکان به شکل قابل ملاحظه‌ای بسیار شدیدتر از رفتارهایی هستند که در کودکان سالم مشاهده می‌شوند:

الف. مشاجره با بزرگ‌ترها

رپورتاژ

ب. سرپیچی مکرر از دستورات و قواعد بزرگ‌ترها

پ. اذیت کردن عمدی دیگران

ت. سرزنش دیگران به خاطر اشتباهات یا رفتارهای‌شان

ث. مکررا از کوره در رفتن

ج. مکررا نشان دادن خشم، زودرنجی، و / یا دشمنی

چ. مکررا رنجیده خاطر شدن از دیگران

ح. انجام رفتارهای کینه‌جویانه

والدین سارا در مقابل روانشناس اعتراف کردند که بیش از چهار مورد از رفتارهای بالا را در فرزندشان مشاهده کرده‌اند. به گفته‌ی آن‌ها، این رفتارها در کلاس اول نیز در سارا وجود داشتند و شاهد بودند که این مشکلات ظرف یک سال گذشته بیش‌تر می‌شوند. آن‌ها امیدوار بودند معلم جدید در کلاس دوم بتواند تاثیر بهتری بر رفتار سارا داشته باشد. آن‌ها فکر می‌کردند شاید معلم کلاس اول بیش از اندازه با سارا مماشات می‌کند. اکنون آن‌ها متوجه شده‌اند با مشکل بزرگی مواجه هستند؛ زیرا این رفتارها بیش از یک سال در فرزندشان باقی مانده‌اند و حتی با تغییر معلم و کلاس نیز بهبود نیافته‌اند.

آن‌ها متعهد شدند برنامه‌ای را برای کمک به سارا ترتیب دهند. روانشناس والدین سارا را به کلینیکی معرفی کرد که دارای کلاس‌های آموزشی برای والدین کودکان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله‌جویانه است و به آن‌ها در یادگیری مهارت‌هایی برای کنترل این اختلال کمک می‌کند. این کودک تحت یک برنامه‌ی درمانی قرار گرفت که شامل روش‌های بیوفیدبکی است که خود درمانی عاطفی را به کودکان می‌آموزند.

یک سال بعد، خانواده‌ی سارا متوجه شدند رفتارهای‌اش تغییر کرده‌اند، و از این بابت بسیار خوشحال بودند. سارا دیگر می‌دانست چگونه هیجان‌های‌اش را کنترل کند. هم‌چنین، والدین سارا نیز می‌دانستند چگونه ساختار و انضباطی را در خانه‌شان حاکم کنند که به تقویت رفتارهای مثبت سارا کمک کند. استعدادهای سارا اکنون در مدرسه در حال شکوفایی است و دوستانی برای خود پیدا کرده است. مداخله‌ی به موقع در وضعیت سارا به این کودک کمک کرد تا نتایج مثبتی به دست بیاورد، و هم‌چنین والدین سارا نیز متوجه شدند چگونه باید همگام با فرزندشان به ثبات این تغییرات مثبت و فراهم کردن الزامات تاثیرگذار در بهبود وضعیت رفتاری سارا کمک کنند.

ماجرای سارا فقط یکی از بی‌شمار نمونه از اختلالات رفتاری کودکان است. اختلالات رفتاری و هیجانی مهم و متعددی وجود دارند که ممکن است در کودکان ظاهر شوند. آگاهی عمومی والدین نسبت به این اختلالات و علائم از اهمیت بالایی برخوردار است؛ والدین با آگاهی از این مسائل متوجه می‌شوند چه هنگام باید به فرزندشان کمک کنند و وی را نزد متخصص ببرند.

۳. پس از کشف مشکلات رفتاری کودکان چه کنیم؟

هنگامی که در این مسائل دچار شک و تردید می‌شوند،‌ باید فرزندتان را نزد یک متخصص روانشناس ببرید؛ این افراد در زمینه‌ی اختلالات روانی کودکان دارای تخصص هستند و می‌توانند به درستی وضعیت فرزندتان را ارزیابی کنند. چنان‌چه پس از مراجعه به متخصص متوجه شوید مشکل فرزندتان قابل تشخیص نیست یا این‌که به اختلال نافرمانی مقابله‌جویانه مبتلا نیست، روانشناسان وی را بخش‌های دیگری ارجاع می‌دهند که می‌توانند به طور تخصصی‌تر به حل مشکل فرزندتان کمک کنند. برای مثال، اگر کودک‌تان نمی‌تواند خشم خود را کنترل کند، ولی طبق تشخیص متخصص، به اختلال نافرمانی مقابله‌جویانه مبتلا نیست، روانشناس می‌تواند در کلاس‌های آموزشی گروهی، اطلاعاتی را به والدین این کودکان ارائه دهد یا کمک‌شان کند که بتوانند نحوه‌ی کنترل مشکلات کودک‌شان را یاد بگیرند. هم‌چنین، این کودکان ممکن است به دوره‌های بازی درمانی یا سایر روش‌های درمانی ارجاع داده شوند که به آن‌ها کمک می‌کنند نحوه‌ی کنترل خشم و مدیریت هیجان‌ها را بیاموزند.

۴. نحوه‌ی رفع مشکلات رفتاری کودکان

وقتی یک کودک به مشکلات رفتاری جدی مبتلا می‌شود، کمک گرفتن از افراد متخصص بسیار ضروری خواهد بود. اگر از این مسئله مطمئن نیستید، بهترین کار این است که ابتدا با پزشک کودک‌تان مشورت کنید. وی می‌تواند اطلاعات خوبی در اختیارتان بگذارد و در صورت نیاز شما را به یک روانشناس ارجاع دهد.

نگران این مسئله نباشید که اگر فرزندتان را برای معاینه و ارزیابی نزد روانشناس ببرید، برای شما و فرزندتان وجهه‌ی بدی ایجاد می‌شود. این مسائل گذرا و موقتی هستند. ولی اگر رفتارها و مشکلات کودک‌تان درمان نشوند، ممکن است برای همیشه بر زندگی شما و فرزندتان تاثیر منفی بگذارند. برای مثال، اگر یک کودک مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله‌جویانه (ODD) به درستی درمان نشود، ممکن است در دوران نوجوانی و جوانی دچار اختلال سلوک شود و سر از زندان در بیاورد. بنابراین، چنان‌چه این مشکلات در همان دوران کودکی برطرف شوند، می‌توان از بروز تمام مشکلات بزرگ‌تر در آینده پیشگیری کرد.

هدف از تشخیص بیماری این است که متخصصان بتوانند یک برنامه‌ی درمانی مناسب تهیه کنند. برای مثال، آن‌ها می‌دانند کودکان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله‌جویانه (ODD) پاسخ مثبتی به روش‌های بیوفیدبک و هم‌چنین، روش‌های رفتار درمانی شناختی می‌دهند. پس از تشخیص مناسب بیماری، روانشناس یا روانپزشک، در حین انجام فرایند درمان، می‌تواند شما را به متخصصانی ارجاع دهند که از روش‌های خاص درمانی استفاده می‌کنند.

هم‌چنین، متخصصان می‌دانند آموزش والدین نیز تاثیر ویژه‌ای بر روند درمان کودکان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله‌جویانه (ODD) دارد. برای به حداقل رساندم علائم و رفتارهای ناشی از اختلال نافرمانی مقابله‌جویانه می‌تواند والدین را نیز به خوبی آموزش داد. با وجود این، اگر کودکان مبتلا به مشکلات رفتاری به خوبی تحت معاینه و ارزیابی قرار نگیرند، احتمال درمان مشکلات خاص آن‌ها به اندازه‌ی قابل توجهی کاهش می‌یابد.

نوشته‌های مرتبط