10 شیوه بیان نقطه ضعف در مصاحبه شغلی که مثل نقطه قوتتان به نظر بیاید!
پاسخ دادن به این پرسش شاید دشوار باشد، “بزرگترین نقطه ضعفتان چیست؟” – به خصوص، وقتی قرار است دربارهی مهارتها، استعدادها، و ظرفیتهایی صحبت کنید که شما را به قویترین متقاضی برای شغل مورد نظر تبدیل میکنند. در ادامه این نوشتار با ما همراه باشید تا ۱۰ شیوه بیان نقطه ضعف در مصاحبه شغلی که مثل نقطه قوتتان به نظر بیاید را به خوبی یاد بگیرید و در هر مصاحبه ای پیروز شوید!
قرار دادن نقاط ضعفتان در یک چارچوب مثبت میتواند کار چالشبرانگیزی باشد، ولی وقتی خودآگاهی را با یک برنامه عملیاتی تلفیق کنید، به سرعت میتوانید یک سر و گردن از سایر متقاضیان این شغل بالاتر بایستید.
نکتهی کلیدی جهت آماده کردن خود برای پاسخ به این پرسش، شناسایی نقاط ضعفی است که همچنان به عنوان یک نقطهی قوت عمل میکنند. این مسئله به فرد مصاحبهکننده نشان میدهد شما به اندازهی کافی درون خود تعمق کردهاید و از تمام فرصتها آگاهی دارید.
نمونههایی از نقاط ضعفی که باید در مصاحبه به آنها اشاره کنید
در این مقاله، به چند نمونه از بهترین نقاط ضعفی اشاره میکنیم که باید در یک مصاحبهی شغلی، آنها را بیان کنید:
۱. من بیش از اندازه بر جزییات تمرکز میکنم
تمرکز بر جزییات معمولا یک ویژگی خوب تلقی میشود، ولی اگر شما جزء افرادی هستید که معمولا بیش از اندازه برای جزییات یک پروژه وقت صرف میکنند، این ویژگی میتواند به یک نقطه ضعف تبدیل شود. با بیان این مطلب که شما بیش از اندازه بر جزییات تمرکز میکنید، به فرد مصاحبهکننده نشان میدهید شما قادر هستید حتی در جلوگیری از جزئیترین اشتباهات نیز به سازمان کمک کنید.
حتما توضیح دهید، با نگریستن به چشمانداز بزرگتری از پروژهها، چگونه توانستهاید این نقطه ضعف خود را بهبود ببخشید. با اینکه شاید کارمندان از اینکه بفهمند قرار است با فردی همکار شوند که مو را از ماست بیرون میکشد، حس خوبی نداشته باشند، آن متقاضی که کیفیت خود را ثابت، و برای رسیدن به تعادل تلاش کند، به سرمایهی بزرگی برای شرکت تبدیل خواهد شد.
نمونه: “بزرگترین نقطه ضعف من این است که گاهی اوقات بیش از اندازه بر جزییات یک پروژه تمرکز، و زمان زیادی را برای تحلیل چیزهای ظریف صرف میکنم. من از طریق کنترل کردن خود در فواصل زمانی معین و ایجاد فرصتی برای تمرکز دوباره بر چشمانداز بزرگتری از پروژهها همواره برای بهبود این نقطه ضعف تلاش کردهام. به این ترتیب، بدون درگیر شدن با جزییاتی که بر میزان بهرهوریام یا توانایی گروه برای تحویل به موقع پروژهها تاثیر منفی میگذارند، همچنان میتوانم از کیفیت کار اطمینان حاصل کنم.”
۲. وسواس شدیدی روی کیفیت کار دارم
وقتی زمان و انرژی زیادی را صرف یک کار میکنید، به سادگی احتمال دارد دربارهی تکمیل کار یا تحویل آن به سایر گروهها دچار استرس و تردید شوید. همیشه فرصت برای بهبود وجود دارد و برخی از آدمها معمولا بیش از اندازه از خود انتقاد میکنند یا همواره در لحظهی آخر تلاش میکنند چیزهایی را تغییر دهند؛ این مسئله میتواند تحویل پروژهها را به تاخیر بیندازد.
هرچند، همزمان، مرور پروژه در دقایق آخر میتواند به حذف خطاها و تحویل محصول نهایی کامل و بیعیبونقص کمک کند.
اگر چنین نقطه ضعفی دارید، به فرد مصاحبهکننده بگویید چگونه با تعیین مهلت برای تمام تجدید نظرها و اعمال تغییرات به صورت پویا و بدون وسواس، تلاش کردهاید این نقطه ضعفتان را برطرف کنید؛ به این ترتیب، دیگر لازم نیست تا لحظهی آخر برای اعمال تغییرات تلاش کنید.
نمونه: “بزرگترین نقطه ضعف من این است که گاهی اوقات به راحتی نمیتوانم دست از سر یک پروژه بردارم. من بزرگترین منتقد کارهای خودم هستم. همیشه میتوانیم چیزهایی را پیدا کنم که نیاز به بهبود یا تغییر داشته باشند. جهت کمک به رفع این نقطه ضعف، برای تجدید نظرهایام یک مهلت تعیین میکنم. این مسئله به من کمک میکند تا لحظهی آخر به دنبال اعمال تغییرات نباشم.”
۳. به سختی میتوانم “نه” بگویم
لازم است به شکل ماهرانهای میان کمک به همکاران در انجام پروژهها و مدیریت مناسب وظایف شغلی فردی تعادل ایجاد کرد. از نظر یک کارفرما، فردی که تمام درخواستها را قبول میکند فردی متعهد و مشتاق به نظر میرسد – ولی همچنین، این فرد احتمالا حد و مرزهای خود را نمیشناسد و در نهایت، خودش به کمک نیاز پیدا خواهد کرد یا در تحویل پروژهها دچار تاخیر خواهد شد.
اگر برای بر عهدهی گرفتن پروژههای جدید آنچنان مشتاق هستید که نمیتوانید به هیچیک “نه” بگویید، حتما این مسئله را نیز خاطرنشان کنید که برای بهبود مدیریت کارها از طریق سازماندهی وظایف و تعیین انتظارات واقعبینانهتر از خود و همچنین سایر اطرافیانتان، همیشه تلاش کردهاید.
نمونه: “بزرگترین نقطه ضعفام این است که گاهی اوقات در برابر درخواست دیگران نمیتوانم “نه” بگویم و در نهایت، وظایفی بیش از حد توانام بر عهده میگیرم. در گذشته، این مسئله باعث ایجاد استرس یا فرسایش در من میشد. برای برطرف کردن این نقطه ضعف، از یک اپلیکیشن مدیریت پروژه استفاده میکنم؛ به این ترتیب، تصویری را از تمام وظایفی که بر عهده دارم به دست میآورم؛ بنابراین، متوجه میشوم آیا میتوانم وظیفهی جدیدی را بپذیرم یا خیر.”
۴. وقتی پروژهها بیش از مهلت معین طول میکشد، دچار بیتابی میشوم
با اینکه اعتراف به این مسئله که به تاخیر افتادن تحویل پروژهها باعث استرس و سرخوردگیتان میشود، یک نقطه ضعف به شمار میرود، کارفرمایان برای کارمندانی که اهمیت زیادی به زمان تحویل پروژه میدهند و تمام تلاششان را برای تحویل به موقع آن انجام میدهند، ارزش بالایی قائل هستند.
اگر در مصاحبهی شغلی، میخواهید این مسئله را به عنوان یک نقطه ضعف معرفی کنید، حرفهایتان را در چارچوبی قرار دهید که بر تاکید شدید شما بر تکمیل به موقع پروژهها و راههای افزایش اثربخشیتان بر بهبود فرایندها برای انجام موثر کارها تمرکز داشته باشد.
نمونه: “بزرگترین نقطه ضعف من این است که وقتی پروژهها از مهلت تعیین شده عبور میکنند، دچار بیتابی میشوم. من به قول و زمان مقرر برای تحویل پروژهها بسیار اهمیت میدهم و وقتی کارها به موقع تکمیل نمیشوند، احساس ناراحتی شدید میکنم. البته، برای اجتناب از این مسئله، سعی کردهام بیشتر فعالیت کنم و به نحوهی واکنشام برای حصول اطمینان از حفظ انگیزه و کمک به افزایش بهرهوری توجه بیشتری داشته باشم.”
۵. در فلان مسئله، تجربهی کافی ندارم
همهی متقاضیان کار در امور تخصصیشان داران نواقصی هستند که باید تکمیل شود. شاید این نقصها مربوط به موارد خاصی نظیر طراحی جدول محوری در اکسل باشند؛ شاید هم مربوط به برخی مهارتها نظیر ریاضی، نگارش، یا سخنرانی در جمع. این نقصها هر چه باشند، بیان این مطلب که میخواهید آنها را برطرف کنید، به فرد مصاحبهکننده نشان میدهد شما از خودتان آگاه هستید و میخواهید خودتان را به چالش بکشید. با وجود این، عدم تجربه و نقطه ضعفی که به آن اشاره میکنید، نباید جزء ضروریات نقش مورد نظر باشد.
چند نمونه از حوزههایی که معمولا آدمها به تجربهی بیشتری در آنها نیاز دارند، عبارت هستند از:
- ارتباط کلامی
- ارتباط نوشتاری
- مدیریت گروهی
- تفسیر تحلیلها
- محول کردن وظایف به افراد گروه
- ارائهی نقد سازنده
- استفاده از برخی برنامههای خاص (مثلا “من میخواهم مهارتهایام را در استفاده از پاورپوینت افزایش بدهم.”)
۶. من گاهی اوقات دچار کمبود اعتماد به نفس میشوم
فقدان اعتماد به نفس یک نقطه ضعف شایع است، به خصوص در میان افراد تازهکار و کمتجربه. احساس کمبود اعتماد به نفس گاهی اوقات میتواند به بروز ناکارآمدیها منجر شود. برای مثال، در یک جلسهی کاری مهم ممکن است احساس کنید تواناییهای لازم را برای صحبت کردن در جمع ندارید، علیرغم آنکه شاید ایدههای شما بتوانند برای تحقق اهداف گروهی کارساز باشند.
با اینکه فروتنی هنگام همکاری با دیگران میتواند تا حدودی مفید باشد، حفظ میزان مشخصی از اعتماد به نفس برای انجام کارها در سطح بهینه نیز از اهمیت بالایی برخوردار است.
اگر این همان نقطه ضعفی است که تصمیم گرفتهاید در مصاحبهی شغلی عنوان کنید، بر مسائلی نظیر اینکه چرا اعتماد به نفس برایتان ارزشمند است، درک ارزشی که با خود به شرکت میآورید، و راههایی که برای نشان دادن اعتماد به نفستان در محل کار امتحان کردهاید (حتی اوقاتی که شاید چنین اعتماد به نفسی را احساس نمیکنید) تاکید کنید.
نمونه: “در گذشته، گاهی اوقات دچار کمبود اعتماد به نفس شدهام. نگه داشتن اسناد و مدارک جاری از تاثیراتی که توانستهام بر گروه و سازمانام بگذارم، برای مقابله با این مشکل کارساز بده است؛ زیرا آنها باعث شدهاند بتوانم به درک بهتری از این مسئله برسم که چرا باید در مورد مهارتها و استعدادهای منحصر به فردی که از خود به نمایش بگذارم، اعتماد به نفس بیشتری داشته باشم.
همچنین، این کار کمکام کرده است ایدهها و پیشنهادهایی را که به نظرم مناسب میآیند و به گفتگویمان ارزش بیشتری میدهند، در طول جلسات کاری بیان کنم. به همین دلیل، در نهایت اعضای گروه یکی از ایدههایام را برای فرایند جدید تامین مالی به کار گرفتند؛ این کار باعث شده در زمان مورد نیاز برای برنامهریزی در خصوص بودجهی سالانه ۱۰ درصد صرفهجویی شود.”
۷. به سختی میتوانم از دیگران کمک بخواهم
وقتی احساس میکنید در یک حوزهی خاص از تخصص کمی برخوردار هستید، و همچنین، وقتی احساس خستگی میکنید یا نمیتوانید از عهدهی انجام وظایفتان بر بیایید، کمک خواستن از دیگران یک مهارت ضروری به شمار میرود. آگاهی از زمان مناسب و چگونگی درخواست کمک نشان از خودآگاهی قوی شما دارد؛ این کار به سازمانتان نیز کمک میکند از ناکارآمدیهای احتمالی به دور بماند. با اینکه داشتن اخلاق کاری قوی و مستقل بودن جزء ویژگیهای مثبت تلقی میشود، یک کارمند باید بدانید چه وقت درخواست کمک کند.
اگر میدانید در گذشته، درخواست کمک برایتان سخت بوده است، در مورد اینکه چرا درخواست کمک را مفید میدانید و چه تلاشهایی برای تقویت این مهارت انجام دادهاید، در جلسهی مصاحبه توضیحاتی ارائه بدهید.
نمونه: “از آنجا که فرد مستقلی هستم و از انجام سریع کارها لذت میبرم، درخواست کمک از دیگران در مواقع ضروری برایام دشوار بوده است. من متوجه شدهام، وقتی مسئلهای را به درستی درک نمیکنم یا به خاطر کار زیاد دچار فرسودگی میشوم، کمک خواستن از دیگران برای خود و برای سازمانام فواید زیادی به همراه دارد.
همچنین، متوجه شدهام متخصصان فراوانی در اطرافام هستند که از دانش و مهارتهای خاصی برخوردارند، و آنها میتوانند به بهبود عملکرد من کمک کنند. به این ترتیب، با اینکه با کمک گرفتن از سایرین همچنان روی پای خودم میایستم، قادر خواهم بود کار با کیفیتتری را نیز ارائه بدهم.”
۸. همکاری با برخی از شخصیتهای خاص برایام دشوار است
حتی انعطافپذیرترین آدمها هم ممکن است در همکاری با برخی از افراد با ویژگیها و خصوصیتهای اخلاقی خاص دچار مشکل شوند. بهرهمندی از مهارتهای مناسب کار گروهی به این معنی است که از چگونگی کار با دیگران و روشهای سازگار کردن کارکردتان به منظور خدمتگزاری بهتر به سازمان به خوبی آگاه هستید.
اگر در گذشته در این مورد ضعف داشتهاید، در مورد انواع شخصیتهایی که در همکاری با آنها دچار مشکل شدهاید، توضیح دهید و به سرعت به شناسایی دلایل آن بپردازید. سپس، دربارهی راههایی صحبت کنید که برای سازگار کردن روابط یا سبک کاریتان به منظور ارائهی عملکرد بهتر برای تحقق اهداف مشترک با آن افراد، به کار بردهاید.
نمونه: “در گذشته، متوجه شدم در همکاری با تیپهای شخصیتی تهاجمی دچار مشکل هستم. با اینکه میدانم تنوع شخصیتی باعث تقویت کسب و کارها میشود، همیشه سعی کردهام ایدهها و نظراتام را در برابر همکارانی که معمولا با صدایی بلندتر حرف میزدند، به زبان نیاورم.
برای مبارزه با این مشکل، تصمیم گرفتن وقت بیشتری را با همکارانی سپری کنم که با آنها آنچنان راحت نیستم. با یاد گرفتن چیزهای بیشتری دربارهی آنها، سبک رابطه و انگیزههایشان، بهتر قادر هستم با این نوع شخصیتی همکاری کنم؛ به این ترتیب، هر دو میتوانیم به یک اندازه از تواناییها و مهارتهایمان برای انجام کارها استفاده کنیم.”
۹. حفظ تعادل سالم میان کار و زندگی برایام دشوار است
ایجاد تعادل میان کار و زندگی برای حفظ انگیزهی شغلی از اهمیت برخوردار است. با اینکه صرف وقت و انرژی برای کار مسلما قابل تقدیر است و نشاندهندهی اخلاق کاری قوی شما است، اولویت دادن به استراحت، رفتن به تعطیلات، وقتگذرانی با خانواده و لذت بردن از سرگرمیها نیز ضروری است. حفظ این تعادل باعث میشود شما هنگام کار احساس شادابی داشته باشید و انگیزه، خلاقیت، و چشمانداز مثبت در شما تقویت شود.
اگر تصمیم دارید این مسئله را به عنوان نقطه ضعفتان در مصاحبه کاری بیان کنید، دربارهی راههایی که برای ایجاد تعادل میان کار و زندگی یاد گرفتهاید، و همچنین، میزان بهبود عملکردتان پس از ایجاد این تعادل نیز توضیحاتی ارائه دهید. همچنین، میتوانید توضیح دهید که تعادل میان کار و زندگی در شغلی که برای آن درخواست دادهاید، حائز اهمیت است.
پیش از بیان مثال در مورد این نقطه ضعف، باید تحقیقات مفصلی دربارهی فرهنگ شرکت مورد نظر انجام دهید. اگر برای شغلی مصاحبه میدهید که روشن بودن تلفن و در دسترس بودنتان در هر لحظه بسیار ضروری است، شاید بهتر باشد به این موضوع اشاره نکنید که برای حفظ تعادل میان کار و زندگی تصمیم گرفتهاید شبها تلفنتان را خاموش کنید.
نمونه: “از آنجا که من واقعا عاشق کارم هستم، و اهداف حرفهای بلندپروازانهای در ذهن دارم، حفظ یک تعادل سالم میان کار و زندگی شخصی برایام دشوار است. وقتی نیازهای شخصیام را نادیده میگیرم، شاهد تاثیر منفی آن بر انگیزه و تمرکزم بودهام.
در نتیجه، تصمیم گرفتهام زمانی را در برنامهی کاریام به تمرکز بر انجام کارهای خیر و وقتگذرانی با خانوادهام اختصاص بدهم. انجام برخی اقدامات ساده نظیر سایلنت کردن گوشی هنگام صرف ناهار برایام مفید بوده است. وقتی تعادل میان کار و زندگی را به خوبی حفظ میکنم، خروجی کاریام باکیفیتتر خواهد بود؛ همچنین، میتوانم کارهای بیشتری انجام بدهم و انگیزه و هیجانام برای بازگشت به محل کار هنگام صبح بیشتر میشود.“
۱۰. در وضعیتهای نامعلوم و بیتکلیف دچار مشکل میشوم
بسیاری از مشاغل نیازمند کارمندانی هستند که بتوانند به تنهایی وظایف خود را مشخص کنند و برای تحقق اهداف تلاش کنند؛ یعنی این افراد در شرایط نامعلوم و مبهم کاری باید باتجربه، مدبر، و مسئولیتپذیر عمل کنند. با اینکه مسلما پیروی دقیق از جزییات دستورالعملها یک مهارت مفید تلقی میشود، قابلیت شناسایی وظایف و تکالیف لازم برای تحقق نتایج مطلوب نیز ضروری است.
اگر قرار است این نقطه ضعف را در مصاحبهی کاری عنوان کنید، نه تنها باید موفقیتهای ناشی از پیروی از دستورالعملها را توضیح دهید، بلکه دربارهی توانایی حرفهای بالقوهتان در یافتن راهحل در شرایط نامعلوم و بیتکلیف نیز باید صحبت کنید. همچنین، باید گامهایی را که برای تشریح وظایف کاریتان هنگام محول شدن اهداف یا وظایف مبهم بر میدارید، توضیح دهید.
نمونه: “در شغل قبلیام به عنوان کارآموز بازاریابی، سرپرست بخش بر اساس مسئولیتهایام، دستورالعملهای دقیقی را برای من مشخص میکرد. از آنجا که من به پیروی دقیق از دستورالعملها عادت کردهام، تلاش برای تحقق وظایف یا اهداف نامشخص معمولا برایام گیجکننده است.
من برای خود هدفگذاری کردهام تا نه تنها بتوانم در شرایط نامعلوم و مبهم به خوبی کار کنم، بلکه در این شرایط به موفقیت نیز برسم. جهت تحقق این هدف، برای شرایطی که به خاطر یک وظیفهی مبهم و نامشخص احساس سردرگمی و گیجی میکنم، یک چارچوب شخصی ایجاد کردهام؛ مثلا بر اساس این چارچوب، در چنین شرایطی به انجام تحقیقات ساختاریافته رو میآورم یا از متخصصان امر کمک میگیرم. انجام این کار هنگام محول شدن وظایف نامشخص یا تلاش برای تحقق اهدافی که به درستی تعریف و تعیین نشدهاند، باعث موفقیتام میشود.“
از نقطه ضعفهایی که در این مقاله به آنها اشاره کردهایم، برای کمک به شناسایی حوزههایی برای پیشرفت استفاده کنید؛ و به خاطر داشته باشید، برای فرد مصاحبهکننده توضیح دهید چگونه برای غلبه بر این کمبودها تلاش میکنید. با بیان مشکلات و راهحلها، شما میتوانید نقاط ضعفتان را به نقاط قوت تبدیل کنید.