5 درس کارآفرینی که با غلبه بر فقر می توان آموخت

وقتی کسی جمله‌ی “‌می‌خواهم فقیر باشم‌”‌ را می‌شنود، احتمالا قبل از آن‌که این فکر به ذهن‌‌اش برسد که واقعا چه کسی دل‌اش می‌خواهد فقیر باشد، چشمان‌اش از تعجب گرد می‌شوند. با وجود این، شاید برای‌تان جالب باشد اگر بدانید بسیاری از آدم‌ها می‌خواهند فقیر باشند – بدون این‌که حتی خودشان بدانند.

من معمولا داستان چگونگی رسیدن‌ام را به آگاهی کاملی از مسائل مالی داخل خانه پس از جدایی مادر و پدرم برای همه تعریف می‌کنم. من از یارانه های مختلف دولتی استفاده میکردم، اجاره خانه را به سختی می پرداختم و معمولا برای خرید به ارزان‌ترین فروشگاه‌ها می‌رفتم. من تمام این تجربه‌ها را با جزییات در برنامه‌ی تد تاک در رابطه با موضوع توانمندسازی مالی بیان کرده‌ام.

دلیل این‌که می‌‌گویم آرزو می‌کردم فقیر باشم این است که علی‌رغم این‌که کنار آمدن با فقر تجربه‌ی ناخوشایندی است، تمرین خوبی برای تقویت قدرتی است که به بقای شما کمک می‌کند – و من یاد گرفتم چگونه زنده بمانم. بسیاری از آدم‌هایی که چنین حقیقتی (یا حقیقت مشابه‌ای) را با شما در میان می‌گذارند، ممکن است در طول زندگی‌شان فقط خواسته باشند زنده بمانند، نه این‌که لزوما به سطحی از زندگی برسند که بتوانند ولخرجی یا تجمل‌گرایی کنند. تجربه‌ی کار در صندوق یک فروشگاه مواد غذایی محلی باعث شد متوجه بشوم آدم‌هایی وجود دارند که بدون کمک هزینه ها و یارانه ها می‌توانند به راحتی به صورت نقدی یا با کارت اعتباری خرید کنند. ناگهان متوجه شدم دیگر نمی‌خواهم فقط زنده بمانم، بلکه می‌خواهم زندگی‌ام از لحاظ مالی به شکوفایی برسانم. در این مقاله، به ۵ نکته اشاره می‌کنم که با انجام آن‌ها توانستم طرز فکر فقرطلب خود را پشت سر بگذارم و دیگر دل‌ام نخواهد فقیر باشم. این شما و این ۵ درس کارآفرینی که با غلبه بر فقر می توان آموخت!

پس از آن‌که با مسائل مالی در خانه آشنا می‌شوید، به تدریج به آگاهی از نحوه‌ی مدیریت زمان نیاز پیدا خواهید کرد؛ از این رو، توصیه می‌کنیم مقاله‌ی ۱۲ توصیه برای مدیریت زمان و برنامه ریزی که زندگی‌تان را تغییر می‌دهد را مطالعه بفرمایید.

غلبه بر فقر

۱. تغییر دنیای اطراف خود

من به اندازه‌ی کافی خوش شانس بودم که این فرصت را به دست آوردم که با فراموش کردن دانسته‌های نادرست خود، و نقل مکان به بخش دیگری از کشور و شروع یک زندگی جدید، بتوانم دنیای اطراف خود را تغییر دهم. با این‌که ابتدا نتیجه‌ی ترک هر چیز و هر کسی که از قبل می‌شناختم، ناراحت کننده و ترسناک به نظر می‌آمد، تصمیم گرفتم دل‌ام را به دریا بزنم و وارد مسیری شوم که من را به این‌جا رساند. گاهی اوقات، تغییری در چشم‌انداز، اولویت‌ها، و قرار گرفتن در معرض موقعیت‌های مختلف همان جرقه‌ای است که برای تغییر وضعیت خود به آن نیاز دارید. بعضی از آدم‌ها تمام طول زندگی‌شان را در همان شهری سپری می‌کنند که در آن متولد شده‌اند. آرزوهای‌تان هر چه باشند، موفقیت ممکن است فقط در آن سوی ترس‌ها و ناشناخته‌ها انتظارتان را بکشد.

۲. سرمایه‌گذاری در تحصیل و آموزش

رپورتاژ

اگر به دنبال تحصیل در حوزه‌های مدیریت مالی شخصی، کارآفرینی، پیشرفت شخصی و سایر موضوعات مورد علاقه‌تان هستید، گزینه‌های رایگان و غیر رایگان مختلفی برای‌تان وجود دارند. سرمایه‌گذاری در این حوزه از نظر من یعنی اشتغال به صورت کارآموزی رایگان در شرکت‌های خدمات امور مالی و هم‌چنین، خرید کتاب‌ها، شرکت در دوره‌های آموزشی، سمینارها، و رویدادهای شبکه‌ای.

صرفا قرار گرفتن در معرض مفاهیم، اصول، و تمرین‌های عملی در خصوص روش‌های ثروت سازی به من الهام می‌بخشد بخواهم بیش‌تر یاد بگیرم و بیش‌تر کار کنم. این وضعیت چشم‌اندازم را برای کارهایی که امکان انجام‌شان را دارم، وسیع‌تر می‌کند و من‌ را وامی‌دارد راهی برای انجام آن کارها پیدا کنم. همیشه برای یادگیری چیزهای جدید زمان مناسبی وجود دارد، و با کمک گوگل که همیشه در دسترس‌تان است، فرصت‌های یادگیری همواره پیش روی‌تان خواهند بود.

از این رو، توصیه می‌کنیم مقاله‌ی ۱۲ راهکار موثر برای یادگیری در محیط کار را نیز مطالعه بفرمایید.

۳. ایجاد یک گروه

من متوجه بسیاری از مفاهیمی که یاد گرفته بودم، برای همکاران، گروه دوستان و خانواده‌ام که با آن‌ها وقت می‌گذرانم، بیگانه به نظر می‌رسند. برای پیشرفت و رسیدن به سطوح بالاتر، لازم بود خودم را در جمع آدم‌هایی قرار دهم که تمام چیزهایی را که من به دنبال‌شان بودم تجربه کرده باشند و روش رسیدن به آن‌ها را به من نشان دهند. ایجاد روابط استراتژیک از گذشته تاکنون و هم‌چنان در آینده به عنوان یکی از عوامل بسیار مهم در فرایند تبدیل شدن به یک کارآفرین موفق شناخته می‌شود. ایجاد یک گروه، خواه به صورت استخدام یک فرد حرفه‌ای نظیر حسابدار یا وکیل باشد، خواه پیدا کردن یک مربی یا صرفا ایجاد یک شبکه با افراد مرتبط با حوزه‌ی کاری‌، مسیرم را به سمت موفقیت هموار کرده‌، و در مقابله با هر مانع یا هنگام تعیین هر هدف به کمک‌ام آمده است.

۴. اجرای هر آنچه یاد گرفته‌اید

یکی چیزهایی که تاکنون در زندگی یاد گرفته‌ام،‌ این است که هرگز منتظر نشوید به آمادگی کامل برسید، و هیچ وقت قرار نیست به آن سطح تکامل برسید. به هر شکل، هر آن‌چه را تاکنون یاد گرفته‌اید، به کار ببندید. ترس از شکست باعث می‌شود بسیاری از آدم‌ها حتی پیش از شروع دچار شکست شوند، و هرگز نتوانند حتی ذره‌ای طعم موفقیت را بچشند. اجرای هر آن‌چه از طریق آزمون و خطا یاد گرفته‌ام، آن‌چنان اعتماد به نفسی به من داد تا بتوانم فرصت‌های بهتری برای خود ایجاد کنم، بیش‌تر سرمایه‌گذاری کنم، و در بتوانم نقص‌های خود را برطرف کنم. برای آن‌که بتوانم واقعا تفکر فقیرانه را از خود دور کنم، باید روی چیزهایی شرط می‌بستم که صد در صد مطمئن نبودم آیا برای انجام‌شان آمادگی کامل دارم یا خیر.

۵. خودباوری

اگر بخواهم تمام عوامل دخیل را در رسیدن‌ام به موفقیت در یک عبارت خلاصه کنم، باید بگویم تمام این عوامل فقط خود باوری نامحدود و پایدار بر می‌‌گردند. بدون اعتماد به نفس و باور به خود نمی‌توانستم از عهده‌ی انجام هیچ کاری در زندگی بر بیایم. خود باوری به من جرات داد تا از سکون خارج شوم، به من انگیزه داد تا منابع خود را صرف تحصیل کنم، به من جسارت داد تا وارد شبکه‌ای جدید از آدم‌ها شوم، و به من اعتماد به نفس داد تا بتوانم هر آن‌چه را یاد گرفته‌ام، به اجرا در بیاورم.

 

نوشته‌های مرتبط