7 درس کارآفرینی از تام هنکس سوپراستار نخبهی هالیوودی
حضور طولانی مدت تام هنکس در حرفههای مختلفی نظیر بازیگری، تولیدکنندگی، نویسندگی، کارگردانی و تولیدکننده اپلیکیشن، او را بین نخبههای هالیوودی قرار داده است؛ در حالی که شهرتش به عنوان مهربانترین مرد شهر را نیز حفظ کرده است.
از همان آغاز جاه طلبی تام هنکس کاملا مشخص بود. زمانی که او تنها ۱۸ سال داشت، به کارگردان تحسین برانگیز آن روزها، جورج روی هیل نامهای نوشت و در آن نامه تمام روش هایی که جورج هیل میتوانست ستاره بودن او را کشف کند، عنوان کرد.
این نامه، که هم شجاعانه بود و هم خنده دار، نمونهای از اصول کارآفرینی ست که ما در مود آنها صحبت میکنیم: هنکس ریسک کرد. موقعیتی برای ایجاد ارتباط در پیش روی خود دید و تصویر واضحی از آن چه میخواست بدان دست یابد داشت (من نمیخواهم که از آن سوپراستارهای هالیوودی باشم که بین نوجوانان طرفداران زیادی دارند، من فقط یک پسربچه ام که در دوره خودش به شهرت رسیده، یک پورشه دارد و رابرت ردفورد را «باب» صدا میزند).
روحیه کارآفرینی که تام هنکس در دوران نوجوانی از خود بروز داد در طول حرفه او نیز خود را نشان داده است. در این مقاله ما لیستی از هفت درس برتر کسب و کار از دیدگاه او را که در مصاحبه هایش به آنها اشاره کرده تهیه کرده ایم:
درس کارآفرینی از تام هنکس
۱- ترسی را که همراه استفاده از یک شانس به وجود میآید، با آغوش باز بپذیرید.
انتخاب مسیر کارآفرینی در مقایسه با انتخاب یک شغل کارمندی با ساعت کاری ۹ تا ۵ کار ترسناکی ست. شما در مورد زمان، پول و شهرت تان در قبال یک رویا ریسک میکنید؛ واقعا ترسناک و استرس آور است. زمانی که این ریسکها نتیجه میدهند، بخشی از غروری که احساس خواهید کرد از لحظات ترسناکی ناشی شده است که برای بهدست آوردن موفقیت بر آنها غلبه کردید. کارآفرینان این موضوع را درک کرده اند؛ هنکس هم همین طور.
تام هنکس زمانی گفته بود: «کار من جالب تر از جالب است اما بیشتر از هر چیزی هنوز هم ترسناک است. شما همیشه به نوعی در لبه تیغ حرکت میکنید… اگر شانس انجام آن چه را که انجام داده ام، نداشتم، خیلی چیزها از دست میدادم. آن ترس باعث میشود که من احساس زنده بودن داشته باشم. برخلاف هر چیز دیگری در دنیا، این ترس احساس فوق العادهای ست.
۲- اجازه ندهید که ترس باعث تنبلیتان شود
نخستین بار که طعم موفقیت را میچشید احساس میکنید که دیگر زمان آن رسیده که روی مبل لم بدهید و به موفقیت تان فکر کنید. بهترین کارآفرینان به شما میگویند که این کار را نکنید. هیچ تضمینی نیست که این لحظات ادامه دار شوند، به خصوص اگر تصویر ذهنی بزرگ ترتان را از دست بدهید.
همان طور که تام هنکس در مصاحبهاش در سال ۱۹۸۹ گفت: «زمانی که به موفقیتی میرسید، توجه بسیاری به شما معطوف میشود. فیلم «اسپلش» هشتاد میلیون دلار و فیلم «جشن مجردی» ۴۰ ملیون دلار فروش داشت. با خودتان فکر میکنید که من میدانستم چطور انجامش دهم. اما بعد از تنها دو فیلم هیچ چیز را نمیتوان حدس زد، البته مگر آن که ازخودراضی و تنبل شده باشید.»
۳- قهرمانان را شناسایی کنید.
افرادی که قبل از شما حضور داشتند و به موفقیت رسیدند، منبعی عالی از الهام و پند و اندرز محسوب میشوند. ببینید که چه کسی الهام بخش شماست و دلیل آن چیست. این موضوع میتواند در هنگام شکل دهی به استراتژی و اهداف تان به شما کمک کند. هنکس در مورد فردی که الهام بخش او بوده است. این طور میگوید: «رابرت دووال. فقط کافی ست که از خیابان رد شود و قطعا جک نیکلسون و رابرت دنیرو. من هر کاری را که جیسون روبازدز انجام میدهد، میبینم. استیو مک کویین؛ واقعا انسان دلچسبی بود. هم چنین کارگردان ها، استنلی کوبریک فرد بزرگی بود برای من.»
۴- انتظار این را داشته باشید که همیشه همه چیز راحت جلو نرود.
مسیر موفقیت مسیری ست که اغلب حال و هوای توفانی دارد (آیا باید تکرار کنیم که استیو جابز زمانی از شرکت اپل اخراج شده بود؟) شما به عنوان یک کارآفرین با فراز و و فرودهای مواجه خواهید شد. حواس تان به نتیجه کار باشد. قدمهای کوچکی بردارید و به سختی تلاش کنید.
هنکس میگوید: «اتفاق مهمی در دبیرستانم افتاد. من واحد نمایشی درامی برداشتم که تعیین کنده مسیر شغلی ام بود… بنابراین من در هنرهای نمایشی خبره شدم… و به کالج شابوت رفتم؛ جایی که دپارتمان فوق العاده تئاتر داشت. من به عنوان نورپرداز و صحنه آرا شروع به کار کردم. بعد از آن بود که شروع به ایفای نقش در فستیوال شکسپیر شرکت کردم. واقعا موقعیت بزرگی برای من محسوب میشد.
من به عنوان یک بازیگر حرفهای به سارکامنتو رفتم و سپس به همراه همسر و فرزندم به نیویورک بازگشتم. این کار حکم مبارزه برای زندگی را برایم داشت… واقعا این طور بود… من بیکار بودم و تلاشم را میکردم که نقشی به من بدهند. دو سال بدین منوال گذشت. در نهایت نقشی در فیلمی که بودجه کمی داشت بهدست آوردم و پس از آن بود که پیشرفت کردم. در کانال ABC نقش آفرینی کردم و به کالیفرنیا رفتیم.»
۵- بدانید که شکست موقعیتی برای یادگیری ست.
نخستین قدم برای دانستن این که چه چیزی کارساز است این است که بدانید چه چیزی کارساز نیست! اشتباه کردن بخش بزرگی از فرآیند کارآفرینی ست و قدمهای اشتباهی که شما در ابتدای راه بر میدارید میتوانند به موفقیت شما در پایان کار بینجامند.
هنکس گفته است: «شما از اشتباهات تان بیشتر درس میگیرید تا از کارهایی که درست انجام داده اید. من در فیلم ترنراند هوچ سخت تر از هشتاد درصد از فیلمهای دیگرم تلاش کرده ام.»
۶- علاقهمند باشید و آن را نشان دهید.
مردم به همان اندازه که جذب علاقه مندی میشوند، جذب ایدههای بزرگ نیز میشوند. شما باید به کسب و کارتان ایمان داشته باشید و اجازه دهید که دیگران نیز انگیزه شما را بینند. بالاخره اگر شما به آن چه که انجام میدهید اهمیتی ندهید، چرا سرمایهگذاران یا مشتریها اهمیت دهند؟
هنکس به خوبی این موضوع را میداند: «من چندسال در نیویورک زندگی کرده بودم و فکر میکنم که نسبت به ضبط فیلم یک مکانیسم دفاعی در خود به وجود آورده بودم و آن مکانیسم این بود که خیلی به ضبط فیلم اهمیت ندهم.
و همین باعث شد که خیلی معمولی و بدون علاقه سر ضبط حاضر شوم. این کار اعصاب همه را خرد کرد؛ چون باید سعی میکردم به آنها نشان دهم که استعداد فوق العاده و منحصر به فردی دارم. زمانی که این گونه باشید، مردم از شما متنفر خواهندشد.»
۷- بدانید که اسطورهها یک شبه ساخته نشدهاند.
آیا دوست دارید که شبکه اجتماعی قدرتمند بعدی را شما بسازید؟ احتمال دارد… اما نباید انتظار داشته باشید که این اتفاق در یک لحظه رخ دهد. تقریبا ۹ کسب و کار از هر ۱۰ تا شکست میخورد؛ حتی اگر مالک کسب و کاری باشید که رونق دارد، هیچ تضمینی نیست که کسب و کار بعدی تان نیز این گونه شود. بهتر است به هدفگذاری و واقع گرابودن اهمیت دهید.
هنکس میگوید: «در این کسب و کار، شغلها براساس طول عمر ایجاد میشوند.»