۱۰ تفکر سمی رایج که زندگی آدم ها را ویران می‌کند و نمی‌دانند

زندگی یک چالش است. هرطور به آن نگاه کنید، همیشه موانعی وجود خواهدداشت که باعث می‌شوند فرد قوی‌تر و بهتری شوید. در میان این موانع، خیلی آسان است که قدم در راه خود دلسوزی بگذاریم، یعنی باور کنیم واقعا دنیا علیه ما است. و چون بسیاری از آدم‌ها در حالت”خود دلسوزی” قرار دارند، شاید به نظر برسد این روش زندگی قابل قبول است. متاسفانه، تفکر سمی خود دلسوزی زندگی آدم‌ها را ویران می‌کند. وقتی چنین حالتی دارید، خود-مخرب می‌شوید چون ذهن‌تان همیشه پر از افکار منفی است که فکر می‌کنید عادی هستند. طبیعتا، چون شما فکر می‌کنید این عادی است، به ندرت آگاه هستید که دارید زندگی‌تان را ویران می‌کنید.

در ۲۰۰۷، وقتی به قدرت افکار-مثبت و منفی- پی‌بردم، زندگی‌ام برای همیشه تغییر کرد. در واقع، زندگی‌ام به حدی تغییر کرد که در ۲۰۰۹ شرکتی را به نام ولثی مایندسِت آغاز کردم. شعار شرکت این بود: “ثروتمندی با ذهنیت‌تان آغاز می‌شود.”

من از طریق شرکت ولثی مایندسِت و ران فور ولث با آدم‌های زیادی کار کردم. ران فور ولث وبلاگی است که در آن محتواهایی درباره‌ی “اداره‌ی یک زندگی پرثمر” منتشر می‌کنم.

درنتیجه، درباره‌ی تاثیر افکار مثبت و منفی مطالعه کرده‌ام و آنها را شخصا تجربه کرده‌ام و در دیگران دیده‌ام.

امیدوارم در این مطلب بتوانم افکار منفی رایجی را به اشتراک بگذارم که احتمالا می‌توانند زندگی‌تان را ویران کنند. هم‌چنین می‌خواهم راه‌کارهایی را ارائه کنم که کمک خواهدکرد تفکر سمی را عوض کنید تا بتوانید مسیر افکارتان را از نو شکل دهید.

۱. “زندگی منصفانه نیست” از شما یک قربانی می‌سازد

هیچ‌کس به ما قول یک زندگی بی‌دردسر را نداده‌است. و با این وجود، ‌هروقت زندگی موقتا به ما روی خوش نشان نمی‌دهد، به سرعت می‌گوییم زندگی چه‌قدر غیرمنصفانه است.

زندگی خیلی هم منصفانه است، اما درصورتی که الگوی باورهای‌مان را کاملا دگرگون کنیم.

هدف بیش‌تر ضربه‌هایی که در زندگی می‌خورید، ‌این است که به سرنوشت‌تان دست پیدا کنید. از آنها استفاده کنید تا بهترین فرد ممکن شوید.

فکر و اقدام غیرسمی: زندگی منصفانه است و من باید از موانع استفاده کنم تا یاد بگیرم و رشد کنم.

۲. “تقصیر دیگران است” از شما فردی غیر مسئول می‌سازد

آیا تا به حال با آدم‌هایی برخورد داشته‌اید مه هرگز مقصر نیستند؟

تمام احساسات و وقایع منفی زندگی‌شان به خاطر به دیگران است. برای آنها شانه خالی کردن از مسئولیت آسان‌ترین گزینه است. اگر تقصیر همسرشان نباشد، تقصیر رییس استو اگر تقصیر رییس نباشد، تقصیر دوستان است. اگر تقصیر دوستان نباشد، تقصیر هم‌کاران یا همسایه است.

فکر و اقدام غیرسمی: من باید مسئولیت کامل تمام اقدام‌ها و برآیندهای زندگی‌ام را بپذیرم.

۳. “من با محرومیت بزرگ شدم” نمی‌گذارد یک متفکر آینده‌گرا باشید

نقطه‌ی آغاز ما هرگز شبیه دیگری نیست. و معنی‌اش این نیست که زندگی غیرمنصفانه است.

این‌که شخصی نقطه‌ی آغاز بهتری در زندگی داشته‌است صرفا دلیل نمی‌شود در پی آن “امتیاز” هیچ مشکل و چالشی نداشته‌باشد.

واقعیت این است که همه‌ی ما موانعی داریم که باید از آنها بگذریم- مهم نیست زندگی را از چه نقطه‌ای آغاز کرده‌ایم. صراحتا، ‌نقطه‌ی آغاز بی‌اهمیت است. سفر زندگی‌تان و مقصد نهایی‌تان چیزی است که اهمیت دارد.

فکر و اقدام غیر سمی: زندگی یک موهبت است و من بی‌توجه به نقطه‌ی آغازم از موانع عبور می‌کنم.

۴. “شکست برابر است با درماندگی” پیش‌رفت‌های غیرمنتظره‌تان را محدود می‌کند

شما در زندگی شکست خواهید خورد. چه در مدرسه، چه کار، ‌چه کسب‌وکار- شما می‌کوشید بعضی کارها را انجام دهید و این کوشش منجر به شکست می‌شود.

متاسفانه، ما نمی‌دانیم سهم‌مان از شکست چه‌قدر است. اگر می‌دانستیم خیلی خوب بود، ولی نمی‌دانیم، و این حقیقت ماجرا است.

شما باید بدون توجه به شکست، ‌از اشتباهات‌تان درس بگیرید و به کوشش ادامه دهید. شاید گاهی سخت باشد، یعنی باید یک حرفه، پروژه‌ی خاص، یا کسب‌وکار پرریسک را کاملا رها کنید و چیزی جدید را امتحان کنید.

در نهایت، باید به یاد داشته‌باشید تنها زمانی “درمانده” می‌شوید که از کوشش دست بکشید. شکست در قلمرو موفقیت قرار دارد.

فکر و اقدام غیرسمی: من از اشتباهات و شکست‌های‌ام درس می‌گیرم ولی هرگز از کوشش دست نمی‌کشم.

۵. تفکر سمی “طوری زندگی کن انگار فردایی نیست” شما را نابود می‌کند

شاید این جذاب به‌نظر برسد، اما بلیتی به مقصد خود-نابودی است. هیچ‌کس زندگی کسالت‌آور را دوست ندارد. ولی این‌که طوری زندگی کنیم انگار فردایی نیست، حماقت محض است.

رپورتاژ

آن‌چه ماه‌ها یا سال‌ها قبل انجام داده‌اید تعیین کننده‌ی امروزتان است. اقدام‌های امروزتان تعیین کننده‌ی آینده‌تان(فردا) است.

فکر و اقدام غیرسمی: من هرروز مسئولانه زندگی می‌کنم چون سبک زندگی امروزم تعیین کننده‌ی آینده‌ام است.

۶. تفکر سمی “من روابط خوبی ندارم” خود-متعهدی را محدود می‌کند

شناختن آدم‌های مناسب در موقعیت‌های مناسب مانند طلا است.

چیزی که اغلب از آن غافل می‌شویم این است که طلا یک فرآیند تصفیه‌ی کامل را تحت دما و فشار طی می‌کند تا به ارزش بهینه‌ی خود می‌رسد.

به همین ترتیب، نعمت‌ها، ‌مهارت‌ها، استعدادها، درست‌کاری، و شخصیت‌تان باید فرآیند سخت آزمون‌های زندگی را طی کند تا بتوانید به روابط اتکا کنید.

اگر نتوانید در زندگی آدم‌ها ارزش‌افزایی کنید، روابط و آدم‌ها آشنا در موقعیت‌های مناسب هیچ ارزشی نخواهندداشت. به همان اندازه مهم است بدانید اگر درست‌کاری یا شخصیت نداشته‌باشید، روابط هیچ ارزشی نخواهندداشت.

همه‌ی این‌ها را تصفیه کنید و روابط شما را به جایی می‌رسانند که حتی فکرش را نمی‌کردید.

فکر و اقدام غیرسمی: من اول به خودم متعهد می‌شوم و مهارت‌ها، نعمت‌ها، استعدادها، درست‌کاری، و شخصیت‌ام را تصفیه می‌کنم و بعد روابط کمک‌ام می‌کند به جاهای بالاتر برسم.

۷. “اگر یک روز در بخت‌آزمایی برنده شوم…” توهم موفقیت یک‌شبه را به وجود می‌آورد

می‌دانم احتمالا دارید می‌پرسید: “کجای این تفکر منفی است؟”

ایراد قمار، و به‌ویژه بخت‌آزمایی، این است که بذر “موفقیت یک‌شبه” را می‌کارد. چیزی به مفهوم “موفقیت یک‌شبه” وجود ندارد. موفق شدن سال‌ها طول می‌کشد. زندگی فرآیندی است که از ورودی و خروجی تشکیل شده‌است.

متاسفانه، پژوهش‌ها نشان داده‌اند بیش‌تر آدم‌هایی که در بخت‌آزمایی برنده می‌شوند، ‌در نهایت در اوضاع بدتری قرار می‌گیرند. چرا؟ چون برای حفظ آن‌چه برده‌اند، مهارت‌های لازم را ندارند.

فکر و اقدام غیرسمی: من باید هوشمندانه و پرتلاش کار کنم تا زندگی به من پاداش مناسب و فراوان بدهد.

۸. “آدم‌ها پشت سر من حرف می‌زنند” روی تمرکزتان تاثیر منفی دارد

دیدن این همه آدم که از حرف‌های دیگران درباره‌شان، دچار پارانویا شده‌اند خیلی ناراحت‌کننده است. در نتیجه، اعتماد به‌نفس‌شان خیلی پایین است. آنها خودشان نکوهش می‌کنند و بیش‌تر انرژی‌شان صرف این می‌شود که “مراقب اطراف‌شان باشند” تا متوجه “دشمنان” یا “خراب‌کاری‌های” احتمالی باشند.

نکته‌ی اصلی این است: چه خوب عمل کنید چه بد، آدم‌ها همیشه حرف می‌زنند. فراموش کنید آدم‌ها پشت سرتان چه می‌گویند و روی عملکردتان تمرکز کنید.

فکر و اقدام غیرسمی: من باید روی زندگی پرثمر تمرکز کنم، مهم نیست آدم‌ها پشت سرم چه می‌گویند.

۹. “من آن‌قدرها خوب نیستم” نعمت‌ها، استعدادها، و مهارت‌های‌تان را تباه می‌کند

همه‌ی ما نعمت‌ها، استعدادها، و مهارت‌هایی داریم. مسئولیت ما این است که آنها را شناسایی کنیم و دائم بهبود ببخشیم تا بتوانیم در زندگی آدم‌های دیگر ارزش‌افزایی کنیم.

هر کسی بگوید “من آن‌قدرها خوب نیستم” مزخرف گفته‌است. مشکل اصلی این است که بسیاری از آدم‌ها انرژی زیادی را صرف موفقیت در حوزه‌هایی می‌کنند که در آن استعداد یا مهارتی ندارند. ما به حدی رقابت‌پذیر شده‌ایم که اغلب یادمان می‌رود راه خودمان را برویم.

فکر و اقدام غیرسمی: من باید مهارت‌ها و استعدادهای‌ام را بشناسم و راه سرنوشت خودم را بروم.

۱۰. “غیرممکن است” ما را از موفقیت در اهداف خارق‌العاده بازمی‌دارد

نلسون ماندلا، یکی از انقلابیان ضد آپارتاید، روزی گفت: “هرچیزی تا زمانی که انجام نشده‌است غیرممکن به نظر می‌رسد.”

دست یافتن به موفقیت‌های بزرگ مثل آب خوردن نیست، مستلزم تعیین هدف، تلاش سازمان‌یافته و هوشمندانه است و برای این‌که تلاش‌های عادی و ورودی‌های‌تان تبدیل به موفقیت‌های خارق‌العاده شوند، ‌باید خودمان را باور داشته‌باشیم.

فکر و اقدام غیرسمی: من اهداف زندگی‌ام را تعیین می‌کنم و باور لازم را ایجادمی‌کنم تا تلاش سخت و هوشمندانه‌ام به موفقیت‌های خارق‌العاده تبدیل شود.

در پایان، بیش‌تر آدم‌های جامعه گرفتار “حالت سمی” هستند. درنتیجه، بیش‌تر تفکرهای سمی عادی به حساب می‌آیند.

من واقعا امیدوارم این مقاله کمک‌تان کند تفکر سمی جزیی را، که می‌توانند زندگی‌تان را ویران کنند، شناسایی کنید. از آن مهم‌تر، امیدوارم افکار غیر سمی پیشنهادی بتوانند کمک‌تان کنند از آین حالت خلاص شوید تا در زندگی‌تان به موفقیت و فراوانی دست بیابید.

نوشته‌های مرتبط