5 توصیه طلایی که زنان باهوش بعد از طلاق به آن عمل میکنند
یکی از مراجعهکنندگان من که به تازگی از همسرش جدا شده بود، در حالی که ذهناش پر از نگرانی و ترس بود از من پرسید:”چرا برخی از زنان بعد از طلاق اوضاع و احوالشان خوب است، در حالی که برخی دیگر حسابی به هم میریزند؟ من میخواهم دوباره خوشحال باشم. میخواهم به خودم تکیه کنم و هراسی از آینده نداشته باشم. من نمیتوانم بدون حمایت او این کار را انجام دهم، اما خیلی سخت است که سالهای زیادی به خاطر وجود بچهها و پول با هم گره خورده بمانیم. ”
در واقع، گرفتاریهای مالی یک شمشیر دو لبه است. ادامهی زندگی برای زنانی (و مردان) که از طریق حضانت مشترک، حمایت از فرزندان یا نفقه همچنان با هم در ارتباط هستند، بسیار سختتر است. هنگامی که وابستگی مالی و رابطه ادامه پیدا میکند، چگونه میتوانید به پایان برسید؟ کلید استقلال و اعتماد به نفس شما چیست؟
پاسخ من چیزی است که بسیاری از آدمها از قبل میدانند، اما با این وجود بزرگترین چالشِ طلاق است: شما خودتان را مقید میکنید که خوشحال بمانید یا میخواهید هر طور شده ثابت کنید که حق با شما است. خردمندترین زنانی که من میشناسم شادی را انتخاب میکنند، و این همان کلید لازم برای بازسازی زندگیشان است. من شاهد پنج عملکرد و نگرش بودهام که توسط این زنان اتخاذ شدهاست و در روند بهبودی آنها تغییراتی ایجاد کردهاست. هرگز برای شروع خیلی دیر نیست!
توصیه طلایی ۱: دیگر غم و اندوه کافی است (به صورت ایدهآل بعد از سال اول)
زنان باهوش یک تغییر روانی ایجاد میکنند به این ترتیب که قربانی را یک بازمانده تعبیر میکنند و گامهای لازم را برای رسیدن به مقصد برمیدارند.
مهمترین (و سختترین) مرحله، اعمال محدودیت بر احساس تاسفی است که برای خودتان دارید، حتی اگر درگیری ادامه پیدا کند. سال اول، طبیعی است که مدام ذهنتان حول محور فقدان، غم و اندوه باشد، گریه کنید و خودتان را نزد خانواده و دوستانتان با به زبان آوردن همهی جزئیات گذشته خالی کنید. اما پس از آن، حتی اگر هنوز هم غرق غم و اندوه هستید، مهم است که یک تغییر ذهنی عمدی در خودتان ایجاد کنید و دیگر خودتان را یک قربانی نبینید. صرف نظر از آنچه شوهرتان انجام داده یا هنوز انجام میدهد، نباید کاری کنید که درد جدایی و طلاق تبدیل به هویت شما شود.
احساسات منفی شما با جادو و معجزه ناپدید نخواهد شد و البته این تغییر ذهنی هم قرار نیست به صورت ناگهانی رخ بدهد. غم و اندوه و ناامیدی وقتی پا به میدان میگذارند که کمتر از هر زمان دیگری انتظارش را دارید. شما غیرعادی نیستید (و نباید دستپاچه شوید) اگر قرار باشد برای مدت زمان خاصی از داروهای ضد افسردگی استفاده کنید تا از این اوضاع و احوال روحی روانی خارح شوید. بسیاری از زنان نیز بررسی احساساتشان را در یک محیط درمانی مانند درمان خصوصی، گروه حمایت از طلاق یا خدمات مشاورهی کلیسا مفید میدانند.
دوستان میتوانند یک منبع عالی باشند، اما آنها را تنها به عنوان مرجعی برای نشان دادن دلسوزی استفاده نکنید. اگر با یکی از دوستتان بیرون میروید – خواه طلاق گرفته باشد و خواه نه – که زمان خود را صرف سرکوب کردن مردان میکند و به شما میگوید که چهطور در هم شکستهاید و آسیب دیدهاید، آرامشی نخواهید یافت. زمانتان را در کنار زنانی صرف کنید که خوشبین هستند و میتوانند الگویی برای حرکت رو به جلو همراه با قدرت و خوشبینی باشند.
یکی از مراجعهکنندگان روند بهبودی خود را به این ترتیب خلاصه کرد: “من قدرت و خودداریام را توسعه دادم تا احساس قربانی شدن را از بین ببرم… به خودم میگویم” امشب را احساس غم و اندوه خواهم داشت و سپس فردا به کار و بارم برمیگردم. ”
دیگر مزیت این مرحله این است که میتوانید یک مدل خوب برای فرزندانتان باشید، به ویژه اگر دختر دارید! میتوانید به او یاد بدهید که چهطور میتوان یک مرحلهی بحرانی از زندگی را پشت سر گذاشت و به آرامش رسید.
توصیه طلایی ۲: واقعیت اقتصادی طلاق را بپذیرید
باهوشترین زنان با سبک زندگی پس از طلاق کنار میآیند. آنها اولویتهایشان را مجددا تعیین میکنند یا خود را ملزم به تغییر سبک زندگیشان میکنند. چنین زنانی به شوهر سابقشان به عنوان یک راهحل مالی بلندمدت تکیه نمیکنند و در فکر اینکه ” مرد دیگری” را به عنوان راهحل پیدا کنند هم نیستند.
سطح اقتصادی شما در نتیجهی طلاق کاهش خواهد یافت، مگر اینکه یک بانوی ثروتمند یا ستارهی فیلم باشید. درآمد مشابهی که برای اداره کردن یک خانوار استفاده میشد، اکنون برای دو خانواده استفاده میشود. زنان اغلب حتی به ازای کار برابری که با مردان انجام میدهند، حقوق برابری دریافت نمیکنند، و شغل زنان با انتخاب حضانت فرزندان، تحت تاثیر قرار میگیرد، اما به هر روی اینها حقایق زندگی هستند، نه مانعی برای خوشبختی. زنان هوشمند با این واقعیتها به یکی از این دو شیوه مقابله میکنند:
- آنها این پایین آمدن سطح زندگی را میپذیرند. شادی آنها حاصل چیزهای دیگری است مانند فرزندانشان و فرصت مادر بودن. این زنان حتی با وجود اینکه درآمد خیلی بالایی ندارند، قدردان کاری که دارند هستند و همچنین بابت انعطافپذیری که شغلشان در اختیار آنها میگذارد، احساس رضایت زیادی دارند.
- وقتی که زمانبندی مناسب است، تصمیم میگیرند که درآمد خود را از طریق ابزارهایی که در اختیار دارند، افزایش دهند، مثلا شغل بهتر، افزایش ساعت کار یا ادامهی تحصیل و یار گرفتن فیلدهای دیگر.
هر یک از این گزینهها منجر به آرامش و اعتماد به نفس بیشتر در آنها میشود.
توصیه طلایی ۳: یک برنامهی مالی ده ساله را توسعه میدهند
زنان باهوش در طول طلاق و پس از آن مسئول امور مالی خودشان میشوند. آنها یک برنامهریز مالی یا حسابدار را برای بررسی و سازماندهی امور مالی خود و برنامهریزی هزینهها و اهدافشان در دههی آینده استخدام میکنند. این مرحله اگر چه در ابتدا هراسآور است، اما قدرت زیادی به فرد میدهد.
طلاق ممکن است سبب شده باشد که برای اولین بار مدیریت منابع مالی خانواده و برنامهریزی برای آینده را بر عهده بگیرید. اگرچه کار بسیار دشواری است، اما خودتان را در یک موقعیت ایستا و بدون حرکت قرار ندهید و امیدوار باشید که بتوانید همیشه از عهدهی این مسئولیت بربیایید (یا اینکه در آینده فردی را ببینید که بتواند از شما مراقبت کند).
اول، در مورد برنامهریزی مالی از طریق یک کتاب، سمینار یا منابع آنلاین آموزش ببینید. دوم، یک متخصص (یک حسابدار یا برنامهریز مالی) پیدا کنید که میتوانید مسائل مالی و هزینههایتان را به کمک او بررسی کنید. (من به شدت پیشنهاد میکنم یک متخصص را انتخاب کنید که ساعتی از شما پول میگیرد نه به صورت کمیسیون.)
بررسی کردن واقعیت اقتصادی یک فراخوان بیداری برای اکثر زنان است. یکی از مراجعهکنندگان من بعد از جلسه گفت: “من به سرعت متوجه شدم که باید در مورد چگونگی استفاده از داراییهایم و چگونگی صرف آنچه کسب میکنم، بیشتر فکر کنم. من در حال حاضر روی اهداف کوتاه مدت – کاهش هزینههای زندگیام و پیدا کردن راههایی برای تکمیل درآمدم – و اهداف بلند مدتام برای فرستادن بچهها به دانشگاه و صرفهجویی به اندازهای که یک زندگی آبرومندانه در سالهای بعد داشته باشم، تمرکز دارم. احساس مسئولیت بیشتری نسبت به آینده دارم و در نتیجه اضطرابام هم کمتر شدهاست. ”
توصیه طلایی ۴: بعد از من تکرار کنید: “من نمیتوانم همسر سابقام را تغییر بدهم”
زنان باهوش میدانند که نمیتوانند شوهر سابقشان را تغییر دهند. آنها بیخیال جنگ و بحث و جدل میشوند، مسائلی را که واقعا مهم یا قابل تغییر نیستند فراموش میکنند، و با متانت و بلوغ ناخوشایندی کلی حضانت مشترک را قبول میکنند. آنها میدانند که این فقط واقعیت طلاق است.
طبیعی است که بخواهید گاهگاهی در مورد رفتارهای همسر سابقتان حرف بزنید – مخصوصا در مورد مسائل مربوط به بچهها. به شیوهای عجیب، این گام به معنای کنترل زندگی درونیتان با بیخیال شدن دنیای بیرونی است.
حضانت مشترک سختیّهای زیادی دارد. شایعترین مواردی که من از زنان میشنوم عبارتند از: او قرار را کنسل میکند یا گاهی دیر به سر قرار میرسد؛ او به بچهها مواد غذایی نامناسب و هله هوله میدهد؛ در خانهاش هیچ محدودیتی در رابطه با تلویزیون، بازیهای ویدئویی یا رایانه وجود ندارد؛ او به جای خرید کفش و لباس مدرسه که ضروری هستند، برای خرید اسباببازی و وسایل الکترونیکی هزینه میکند، او در مورد هزینههای اضافی با بچهها صحبت میکند؛ او اجازه میدهد تا دیروقت بیدار بمانند؛ لباس آنها را بر نمیگرداند یا همه چیز را به صورت کثیف برمیگرداند؛ از بچهها نمیخواهد که کارهای خانه را انجام دهند، بنابراین وقتی خودم این قانون را در خانه اجرا میکنم، بچهها شاکی میشوند؛ ما بر سر حضانت مشترک توافق کردهایم، اما هنوز هم فقط من هستم که باید قرار ملاقات با پزشک و دندانپزشک، کارهای مدرسه، تکالیف، فعالیتهای فوق برنامه و ورزش را بر عهده داشته باشم.
آیا این رفتار منصفانه یا درست است؟ خیر! آیا ارزش این را دارد که به خاطرش عصبی شویم و غصه بخوریم؟ باز هم خیر. نمیتوانید به طور کلی این گونه اقدامات را کنترل کنید مگر اینکه او بچهها را مورد سوء استفاده قرار دهد یا بارها و بارها خودش را پنهان کند. در این صورت لازم است که دست به اقداماتی بزنید.
من نمیگویم که خانمهای باهوش خودشان را در مقابل همسر سابقشان خار و حقیر میکنند – قطعا آنها این کار را نمیکنند! گاهی اوقات شما باید خودتان را آماده کنید و در مورد یک موضوع مهم با همسرتان بحث و تبادل نظر داشته باشید. حتی گاهی اوقات اقدام قانونی لازم است. اطمینان حاصل کنید که در صورت اقدام نتایج خوبی حاصل خواهد شد. و باقی مسائل را فراموش کنید و بیخیال آنّها شوید.
توصیه طلایی ۵: بر آینده تمرکز کنید، خود را ملزم به رشد و خویشتننگری کنید، یک رابطه با خودتان بسازید
زنان باهوش انرژی خود را پس از طلاق برای بررسی زندگی، اهداف و اشتباهاتشان صرف میکنند و سعی میکنند از گذشته درس بگیرند. به جای اینکه با یک رابطهی جدی دیگر روبرو شوند (یا وقت خود را صرف شکایت در مورد شوهر سابقشان کنند)، بر مسائل زندگیشان متمرکز میشوند. چنین زنانی به بازتعریف اولویتهای خود میپردازند و آنچه را برایشان هدفمند و معنیدار است، کشف میکنند. آنّها به طور کامل بالغ میشوند به عنوان زنانی که هویتشان بسته به مادر یا همسر بودنشان نیست.
ما این را دیدهایم یا خودمان هم تجربه کردهایم – اینکه چگونه مردان و زنان خود را در رابطهی ازدواجشان گم میکنند. هویت بسیاری از زنان، از همان ابتدا با همسر و فرزندانشان گره میخورد و بنابراین وقتی ازدواج به پایان میرسد و این نقشها از دست میروند یا کاهش مییابند، زن نسبت به هویت خود هیچ گونه اطمینانی را احساسی نمیکند. این یکی از دلایلی است که سبب میشود طلاق به عنوان یک لحظهی واقعی بحران دیده شود.
عاقلترین زنانی که من دیدهام از طلاق خود به عنوان یک فرصت برای رشد و بلوغ استفاده میکنند. آنها از زندگی، اشتباهات و همه چیز فهرستی تهیه میکنند و زمان و انرژی را برای کشف اینکه چه کسی هستند و چه چیزی برای آیندهی خویش میخواهند، اختصاص میدهند. این روند مستلزم زمان، صبر و فداکاری است، اما در نهایت، همین زنان هستند که میتوانند طلاق خود را پشت سر بگذارند. آنها کم کم به یک زن خود-محور، پایدار و مطمئن، تبدیل میشوند، زنانی که شادمانی را که احساس میکنند از دست داده بودند، دوباره پیدا میکنند. در حقیقت، وقتی از این زنان پرسیدم اگر برایشان ممکن بود آیا زمان را به عقب برمیگرداند تا باز هم متاهل باشند، پاسخشان به طور قاطعانهای “نه” بود! آنها با وجود تمام چالشهای شناختهشده، هرگز حاضر نیستند که به عقب برگردند.
فکر میکنید، چه چیزی در فهرست شما برای بازیابی وجود خواهد داشت؟