انطباق حسی چیست و چطور کار میکند؟
تصور کنید که تازه وارد رستوران ایتالیایی مورد علاقهتان شدهاید. وقتی برای اولین بار از در وارد رستوران میشوید، بوی دلپذیر سیر و گوجه فرنگی تقریباً همه جا را در بر گرفتهاست. شما مینشینید تا سفارشتان را بدهید و غذا را بگیرید،و بعد از چند دقیقه، هر چه بو در رستوران حس میکردید کم کم از بین میروند تا اینکه به سختی متوجه آنها شوید. این یک نمونه از فرایندی است که به عنوان سازگاری یا انطباق حسی شناخته میشود.
چرا ما سازگاری حسی را تجربه میکنیم
انطباق حسی به کاهش حساسیت به یک محرک پس از قرار گرفتن در معرض مداوم آن اشاره دارد. هرچند سازگاری حسی، آگاهی ما از یک محرک ثابت را کاهش میدهد، اما به ما کمک میکند تا توجه و منابعمان را برای حضور در سایر محرکهای محیط پیرامون آزاد کنیم. هر پنج حواس ما دائماً مطابق آنچه در اطراف ما وجود دارد، و همچنین برای ما به صورت جداگانه و آنچه که تجربه میکنیم، مانند پیری یا بیماری، تنظیم میشوند.
فقط تصور کنید که اگر سازگاری حسی را تجربه نکنید، چه اتفاقی رخ میداد. ممکن بود از بوی تند پیاز که از آشپزخانه خسته شوید. از آنجایی که قرار گرفتن در معرض مداوم یک محرک حسی، حساسیت ما را نسبت به آن کاهش میدهد، میتوانیم به جای تمرکز روی یک محرک پر فشار، توجه خود را به موارد دیگر در محیط پیرامونمان تغییر دهیم.
نمونههایی از انطباق یا سازگاری حسی
در این جا چند نمونه دیگر از سازگاری حسی را میبینید:
ـ “به این فکر کنید که وارد خانهای میشوید که در آن ماهی سرخ شده، سوسیس و پنیر سرخ شده برای شام آماده میشود. (مقداری شام!) احتمالاً از در که وارد میشوید بلافاصله بوی همه چیز را حس میکنید، اما افرادی که مدتی در خانه بودهاند دیگر چیزی حس نمیکنند. به همین ترتیب، افراد سیگاری غالباً درک نمیکنند که افراد غیر سیگاری چهقدر از بوی دود دخانیات اذیت میشوند. چرا؟ زیرا گیرندههای حسی به محرکهای تغییر ناپذیر واکنش نشان میدهند، فرایندی به نام سازگاری حسی.
– وقتی شب وارد اتاق تاریک میشوید یا بیرون میروید، سرانجام چشمانتان با تاریکی تنظیم میشود زیرا مردمکها بزرگ میشوند تا نور بیشتری وارد چشم شود. به همین ترتیب، هنگامی که در نور زیاد هستید، چشمانتان با کوچک شدن مردمکها تنظیم میشود. این هم شکل دیگری از سازگاری حسی است.
– هنگامی که به استخر میروید یا وارد یک وان آب داغ میشوید، آب ممکن است به طور ناخوشایندی سرد یا خیلی داغ باشد، اما در نهایت، بدن شما با دما تنظیم میشود و آب کمی سرد یا کمی گرم و حتی بسیار خوشایند حس میشود.
– حتی هماهنگی چشم و دست ما در جایی که لازم باشد، تنظیم میشود. به عنوان مثال، اگر عینکی بزنید که همه چیز کمی تار به نظر برسد و سعی کنید توپ را به سمت یک هدف پرتاب کنید، در نهایت سازگاری حسی شما به دادتان میرسد و به اندازه کافی با عینک راحت میشوید که بتوانید هدف را بزنید.
کلام پایانی
اگر اصطلاح “نابویایی” را شنیدهاید، چیزهایی از سازگاری حسی نیز میدانید. همچنین ممکن است متوجه شوید که وقتی مدتی از بو یا صداها دور هستید، مانند زمانی که به تعطیلات میروید و بعد به خانه باز میگردید، بوهای جدیدی حس کنید. اما احتمالاً زمان زیادی طول نمیکشد که دوباره با بوها سازگار شوید و دیگر چیزی حس نکنید!