4 نکته درباره جنبش پذیرش چاقی (Fat Acceptance)
پذیرش چاقی به معنی پذیرش این حقیقت است که همهی اشکال و اندازههای بدن انسان، به خصوص بدنهای چاق و بزرگ، ذاتا شایستهی احترام هستند.
طرفداران این جنبش تلاش میکنند کیفیت زندگی را برای آدمهای چاق بهبود ببخشند و با تبعیض علیه آنها در صنایعی نظیر مراقبتهای پزشکی، مد و لباس، و کاریابی و استخدام مبارزه کنند. فعالان جنبش پذیرش چاقی با عنوان طرفداران “حقوق آدمهای چاق” یا “آزادیخواهی برای آدمهای چاق” نیز شناخته میشوند.
تاریخچهی پذیرش چاقی به چند دهه قبل باز میگردد. برای رسیدن به درک بهتر از این جنبش باید به بررسی خاستگاه آن، چالشهای قانونی علیه تبعیض برای آدمهای چاق، و موانعی که آدمهای چاق تا به امروز همچنان با آنها مواجه هستند، بپردازیم.
۱. تعریف پذیرش چاقی
پذیرش چاقی، حاصل جنبشهای سیاسی دههی ۱۹۶۰، نوعی کنشگری یا اکتیویسم است که موانع آدمهای چاق را در جامعه افشا میکند و آنها را به چالش میکشد.
انجمن ملی توسعهی پذیرش چاقی
انجمن ملی توسعهی پذیرش چاقی ایالات متحده در مورد پذیرش چاقی میگوید، “ما فرهنگی را تجسم میکنیم که در آن، تمام آدمهای چاق آزاد، محترم، و رها از هر گونه ظلم و فشار هستند.”
آدمهای چاق نیز درست مانند آدمهای رنگینپوست، دگرباشان جنسی، آدمهای کمدرآمد، و افراد معلول با تبعیضهای نهادی و فراگیر مواجه هستند. در واقع، کم نیستند آدمهای چاقی که به یکی از این گروههای در حاشیهمانده نیز تعلق دارند و شکل مضاعفی از تبعیض را تجربه میکنند. این انجمن تلاش میکند از حقوق آدمهای چاق یا به اصطلاح “آدمهایی با سایز بزرگ” محافظت کند.
با اینکه پذیرش چاقی را غالبا با اصطلاحاتی نظیر “مثبتنگری به بدن” مترادف میدانند، این دو اصطلاح یکسان نیستند. ریشههای سیاسی جنبش پذیرش چاقی، آن را از جنبش مثبتنگری به بدن متمایز میکنند؛ مثبتنگری به بدن صریحا علیه تبعیض ضد چاقی در جامعه مبارزه نمیکند.
- جنبش مثبتنگری به بدن تلاش میکند آدمها به گونهای توانمند کند که برای بدنشان ارزش و احترام قائل شوند؛ ولی این جنبش بدن تمام آدمها را با وزنهای مختلف شامل میشود و به سایر مشکلات بدنی نظیر جای زخم، سلولیت، ترکهای پوستی، ویژگیهای صورت، و قد نیز اشاره میکند. این ویژگیها لزوما ارتباط با چاقی ندارند.
- به علاوه، مثبتنگری به بدن به طور آشکار توسط برندهای زیبایی و مد به یک مسئلهی تجاری تبدیل شده است؛ غالبا در رسانههای اجتماعی برای اشاره به این جنبش از هشتگ #bopo (اختصار عبارت body positivity به معنی مثبتنگری به بدن) استفاده میشود.
- از سویی دیگر، پذیرش چاقی در درجهی اول به عنوان یک جنبش سیاسی شناخته میشود که فعالان آن به دنبال افزایش چالشهای حقوقی به منظور مبارزه با تبعیض ضد چاقی هستند.
در ضمن، طرفداران بیطرفی با خنثینگری به بدن به جای تمرکز بر ظاهر بدن، بر کارکردهای بدنیشان تمرکز میکنند. این افراد از اینکه بدنشان به آنها امکان حرکت از یک مکان به مکان دیگر، تولد فرزند، یا نجات یافتن از یک بیماری خطرناک را میدهد، از آن سپاسگزار هستند. این جنبش نیز مانند مثبتنگری به بدن دارای ریشههای سیاسی مشابهی پذیرش چاقی نیست.
۲. تاریخچهی پذیرش چاقی
در ۱۹۶۷، پانصد نفر، برخی چاق، برخی لاغر، در پارک مرکزی شهر نیویورک گرد هم جمع شدند. آنها پلاکاردهایی در دست داشتند که روی آنها نوشته شده بود، “قدرت چاقی”، “به چاقها فکر کنید”، و “بودا هم چاق بود.” همچنین، این تظاهرکنندگان کتابهای مربوط به رژیم غذایی و تصویری از توییگی، سوپر مدل لاغر و بسیار مشهور آن زمان، را سوزاندند.
سازماندهی این رویداد بر عهدهی یک شخصیت رادیویی محلی به نام استیو پست بود؛ وی گفته بود با قد ۱۸۰ سانتیمتر، وزناش را به ۱۳۰ کیلوگرم رسیده بود. وی به این نکته اشاره کرد که به خاطر وزناش احساس خجالت کرده بود.
ولی وی خاطرنشان کرد، آدمهای چاق به جای احساس خجالت باید احساس شادی کنند و به بدنشان افتخار کنند. این دقیقا مخالف آن چیزی است که جامعه مجبورمان میکند دربارهی بدنهایی با سایز بزرگ فکر کنیم.
یک سال بعد، جنبش پذیرش چاقی با مقالهای که لیولین لاودربک دربارهی ترغیب آدمها به مخالفت با فرهنگ رژیم غذایی یا کاهش وزن نوشت، قدرت بیشتری گرفت. در ۱۹۶۹، لاودربک و بیل فابری انجمن ملی توسعهی پذیرش چاقی را تاسیس کردند؛ یکی از دلایل تاسیس این انجمن توسط این دو نفر این بود که آنها شاهد تبعیضاتی بودند که همسرانشان با آنها مواجه میشدند.
لاودربک به منظور توسعهی این جنبش، کتابی را در ۱۹۷۰ تحت عنوان قدرت چاقی: وزنتان هرچه هست درست است، منتشر کرد. همچنین، این گروه پیام خود را از طریق اخبار، مدارس، و محیطهای کاری به گوش همگان رساند.
با وجود این، برخی از فعالان پذیرش چاقی میخواستند این جنبش نتایج واقعی حاصل کند. بنابراین، دو عضو این انجمن به نامهای جودی فریاسپریت و سارا فیشمن تلاشهایی فمینیستی را تحت عنوان “چربی زیرزمینی” راه انداختند و سعی کردند ترس از چاقی (فتفوبیا) را در علم، به خصوص در صنعت مراقبتهای سلامتی، به چالش بکشند.
بررسی نشریات پزشکی باعث شد این زنان متوجه شوند سوگیری ضد چاقی تا چه میزان در دنیای پزشکی شایع است. همچنین، آنها تشکیلات پزشکی را متهم کردند که به خاطر ناتوانی در ارائهی مراقبتهای درمانی مناسب باعث مرگ کاس الیوت شدند؛ این خوانندهی مشهور در ۱۹۷۴ بر اثر نارسایی قلبی در ۳۲ سالگی درگذشت. تلاشهای طولانی مدت وی برای کاهش وزن در آن زمان بسیار خبرساز شده بود.
با اینکه جنبش چربی زیرزمینی طی سالها به شهرت زیادی رسید، سرانجام در ۱۹۸۳ منحل شد. تلاشهای اعضای این جنبش و انجمن، که تا به امروز نیز ادامه دارند، نقش بسیار مهمی در احقاق حقوق آدمهای چاق ایفا کردهاند.
۳. بونی کوک در برابر رودآیلند
در ۱۹۹۳، جنبش پذیرش چاقی پیروزی حقوقی بزرگی را جشن گرفت؛ خانمی به نام بونی کوک با ۱۵۷ سانتیمتر قد و حدود ۱۵۸ کیلوگرم وزن با موفقیت توانست یک پروندهی حقوقی تبعیض علیه چاقی را در دادگاه تجدیدنظر ایالات متحده به نفع خود تمام کند. وی به خاطر وزن زیادش از کار کردن در مرکز دولتی مراقبت از آدمهای معلول در رودآیلند محروم شد.
کوک سابقهی قابل قبولی در این صنعت داشت، ولی این نهاد دولتی در رودآیلند با این استدلال که وزن زیاد وی در عملیات تخلیهی بیماران در مواقع اورژانسی اختلال ایجاد میکند و شاید وی را در برابر بروز مشکلات جدی سلامتی آسیبپذیرتر کند، درخواست کار خانم کوک را رد کرد. خانم کوک ادعا کرد، وی به دلیل آنچه از طرف این نهاد “معلولیت” نامیده شد، مورد تبعیض قرار گرفته شده است.
در نهایت، قضات مسئول بررسی این پرونده، چاقی مفرط را به خودی خود یک معلولیت تشخیص ندادند. با وجود این، آنها رفتار این نهاد دولتی را با خانم کوک به عنوان تبعیض علیه وی قبول نکردند، زیرا به گفتهی آنها، چاقی مفرط فعالیتهای وی را در محیط کار محدود میکند، یا فارغ از اینکه آیا چاقی واقعا یک معلولیت است یا خیر، چنین طرز فکری را دربارهی اضافه وزن یک مسئلهی شایع دانستند.
۴. موانعی که آدمهای چاق با آنها مواجه هستند
با اینکه بونی کوک توانست در این دادگاه به پیروزی برسد، مشخص نیست آیا سایر آدمها نیز در شرایط مشابه، چنین مسئلهای را از راه قانون پیگیری میکنند یا خیر؛ زیرا بسیاری از آنها میترسند به خاطر وزنشان در دادگاه مورد تمسخر قرار بگیرند. ولی در قرن ۲۱ نیز همچنان آدمهای چاق به طور فزایندهای دربارهي تبعیضاتی صحبت میکنند که با آنها مواجه هستند، و دانشمندان به طور پیوسته دربارهی مسئلهی چاقیهراسی مشغول پژوهش هستند.
- زنان چاق در مقایسه با زنان لاغر احکام کیفری شدیدتری را دریافت میکنند، دستمزد کمتری میگیرند، و راه سختتری برای پذیرش در دانشگاهها پیش رو دارند.
- چاقیهراسی یا فتفوبیا در امور مربوط به مراقبتهای پزشکی به یک مشکل جهانی تبدیل شده است، زیرا برخی از پزشکان از درمان آدمهای مبتلا به چاقی مفرط شانه خالی میکنند.
- این فرضیه که آدمهای چاق صرفا آدمهایی به شدت تنبل یا به شدت پرخور هستند در محیطهای درمانی و پزشکی رواج دارد؛ همچنین، بسیاری از مراکز پزشکی فاقد مبلمان، ابزار، یا دستگاههای مناسب برای خدمترسانی به آدمهای چاق و انجام مراقبتهای پزشکی از آنها هستند.
- همچنین، آدمهای چاق از این مسئله شکایت دارند که بسیاری از پزشکان به طور معمول نگرانیهای به حق آنها را نمیپذیرند، و مشکلاتشان را به گردن چاقیشان میاندازند. این ریزپرخاشگریها میتوانند باعث شوند آدمهای چاق آنقدر از رفتن نزد پزشک سر باز بزنند تا اینکه در نهایت با یک مورد اورژانسی مواجه شوند.
برخی از اعضای کادر درمان و هواداران جنبش پذیرش چاقی صنعت پزشکی را ترغیب میکنند رویکرد محتاطانه و ظریفتری را نسبت به تاثیر وزن بر سلامت آدمها در پیش بگیرند. آنها اعتبار شاخص توده بدنی (BMI) را که به طور رایج از آن استفاده میشوند، زیر سوال بردهاند – BMI از طریق تقسیم وزن به کیلوگرم بر توان دوم قد بر حسب متر محاسبه میشود و نشان میدهد یک فرد در کدامیک از طبقهبندیهای کم وزن، وزن نرمال، اضافه وزن، چاقی مفرط قرار دارد.
منتقدان ادعا میکنند، BMI تشخیصهای پزشکی را دچار خطا میکند، زیرا تودهی ماهیچهای، نژاد، و سایر عوامل را در افراد در نظر نمیگیرد. به علاوه، آنها معتقدند داشتن BMI در سطح نرمال لزوما نشاندهندهی وضعیت سلامت افراد نیست. از سوی دیگر، یک فرد ممکن است از لحاظ BMI در دستهی افراد دارای اضافه وزن قرار بگیرد، ولی همچنان به طور کلی یک فرد سالم باشد.
همهگیری کووید ۱۹ توجهات بیشتری را به سمت شاخص توده بدنی جلب کرد؛ زیرا گزارشهایی منتشر شدند که نشان میدادند، آدمهای مبتلا به چاقی مفرط بیشتر از سایرین در معرض خطر مرگ یا تحمل مشکلات شدید ناشی از ویروس کرونا قرار دارند. فعالان پذیرش چاقی معتقد بودند از این یافتهها برای تحقیر بیشتر آدمهای چاق استفاده میشود.
آدمهای چاق خارج از مطب پزشک نیز با تبعیض مواجه میشوند. آنها هنگام انجام فعالیتهای روزمره نظیر خرید لباس از فروشگاههای سطح شهر که معمولا فقط لباسهایی با سایزهای محدود میفروشند، با تبعیض رو به رو میشوند. این وضعیت باعث ایجاد فروشگاههایی شده است که فقط لباسهایی با سایز بالا میفروشند و آدمهای چاق مجبور میشوند فقط به آن مراکز مراجعه کنند.
با اینکه بازار لباسهای سایز بزرگ در سالهای اخیر رشد کرده است، برخی از فروشگاهها طی یک عمل بحثبرانگیز، لباسهای سایز بزرگ را گرانتر از لباسهای معمولی به فروش میرسانند. به گفتهی منتقدان، این کار شبیه اخذ “مالیات چاقی” است. آدمهای چاق، علاوه بر فروشگاههای لباس، مجبور هستند در سایر مراکز نیز چنین مالیات یا تاوانی را بپردازند؛ از سالنهای آرایش گرفته تا هواپیماها، آنها مجبور هستند نسبت به آدمهای معمولا پول بیشتری بپردازند.
پس از گذشت بیش از ۵۰ سال از آغاز جنبش پذیرش چاقی، آدمهای چاق هنوز با شماری از موانع در جامعه دست به گریبان هستند؛ همین مسئله نیز باعث شده است این جنبش تاکنون در قرن ۲۱ نیز زنده بماند.