15 باور غلط و حقیقت شگفت انگیز درباره آلزایمر و زوال عقل
حدود ۵۰ میلیون نفر در سراسر جهان با دمانس یا زوال عقل دست و پنجه نرم میکنند. زوال عقل یک اصطلاح عمومی است که به علائمی اشاره دارد که ممکن است توسط بیماریهای مختلفی ایجاد شوند – از همه شایعتر، بیماری آلزایمر. طبق پیشبینی موسسهی پژوهشهای آلزایمر در بریتانیا، انتظار میرود شمار آدمهای مبتلا به آلزایمر و زوال عقل در جهان تا ۲۰۵۰ به ۱۵۲ میلیون نفر برسد.
علیرغم تاثیر شدیدی که دمانس یا زوال عقل بر اقتصاد و شرایط زندگی انسانها میگذارد، همچنان باورها و تصورات نادرستی دربارهی این بیماری وجود دارند. همچنین، حقایقی نیز در خصوص این بیماری وجود دارند که همچنان باعث شگفتی آدمها میشوند.
به همین خاطر، بیزینس اینسایدر با موسسهی پژوهشهای آلزایمر در بریتانیا مصاحبهای انجام داده است تا متوجه شود چه تصورات نادرستی درباره آلزایمر و زوال عقل در میان آدمها وجود دارد، و غالبا آنها چه چیزهایی درباره زوال عقل نمیدانند.
باور غلط درباره آلزایمر و زوال عقل
۱. بیماری آلزایمر و دمانس دو مقولهی متفاوت هستند
دمانس یا زوال عقل اصطلاحی است که برای اشاره به علائمی نظیر سردرگمی، از دست دادن حافظه، تغییرات خلقی، و تغییرات شخصیتی استفاده میشود. دامنهی گستردهای از بیماریها و وضعیتها وجود دارند که میتوانند باعث بروز زوال عقل شوند – و بیماری آلزایمر تنها یکی از بیماریها است. شایعترین وضعیتهایی که ممکن است باعث بروز زوال عقل شوند عبارت هستند از بیماری آلزایمر، زوال عقل با اجسام لویی، زوال عقل عروقی، و زوال عقل پیشانی گیجگاهی.
لارا فیپس، رئیس بخش ارتباطات و تعاملات موسسهی پژوهشهای آلزایمر در بریتانیا در این خصوص میگوید، “گاهی اوقات آدمها به من میگویند، فلان بیمار به آلزایمر مبتلا است ولی زوال عقل ندارد … ولی در واقع، اگر فردی مبتلا به بیماری آلزایمر باشد و علائم این بیماری را از خود بروز دهد، قطعا به زوال عقل مبتلا است. دمانس یا زوال عقل فقط کلمهای است که به این علائم اشاره دارد.”
۲. آدمها واکنش متفاوتی نسبت به این دو کلمه دارند
با اینکه زوال عقل و آلزایمر معمولا با یکدیگر اشتباه گرفته میشوند، آدمها غالبا با شنیدن نام این دو واکنشهای متفاوتی از خود نشان میدهند.
فیپس در این مورد میگوید، “وقتی از آدمها میخواهید دربارهی بیماری آلزایمر فکر کنند، آن را در کنار سایر وضعیتها و بیماریهای فیزیکی مانند بیماری قلبی، سکتهی مغزی، سرطان، و دیابت قرار میدهند. و هنگامی که از آنها میخواهید دربارهی دمانس یا زوال عقل فکر کنند، دقیقا نمیدانند باید دنبال چه چیزی بگردند، و معمولا آن را در کنار موضوعاتی نظیر افزایش سن و بیماریهای روانی قرار میدهند.”
بنابراین، حتی با اینکه زوال عقل توسط بیماریهایی نظیر آلزایمر ایجاد میشود، این کلمه به خودی خود بیشتر با اختلالات روانی اشتباه گرفته میشود، نه وضعیتی که بر اثر یک بیماری فیزیکی ایجاد شده باشد.
۳. زوال عقل بخش اجتناب ناپذیر کهولت سن نیست
یکی از باورهای نادرست و شایع این است که ما با افزایش سن کمی فراموشکار میشویم؛ بنابراین، زوال عقل به بخش اجتناب ناپذیری از زندگی تبدیل میشود که بیشتر آدمها با افزایش سن دچار آن خواهند شد.
فیپس در این مورد میگوید، “آدمها پیش خودشان میگویند، مادر بزرگام دچار زوال عقل شده بود، ولی سناش خیلی بالا بود؛ بنابراین، هر گاه در مورد ابتلا به دمانس یا زوال عقل صحبت میشود، به دنبال آن، علت و بهانهای نیز برای بروز این وضعیت گفته میشود – فلان آدم دچار زوال عقل شده است، زیرا به تدریج در حال پیر شدن است. و بنابراین، از نظر من، عاملی که باعث ایجاد چنین دیدگاهی در جامعه شده، این است که آدمها بیماریهایی را که باعث ایجاد زوال عقل میشوند، آنچنان با اهمیت تصور نمیکنند، زیرا کار چندانی نمیتواند در برابر این بیماریها انجام داد.”
ولی این دیدگاه درست نیست. به گفتهی فیپس، دمانس یا زوال عقل توسط بیماریهای دیگری ایجاد میشود. آدمها درک میکنند سرطان نوعی بیماری است که نباید به آن مبتلا شد، و ابتلا به آن ناعادلانه است؛ ولی هنوز چنین دیدگاهی از طرف اکثریت آدمهای جهان دربارهی زوال عقل وجود ندارد.
۴. بیشتر آدمهایی که به ۹۰ سالگی میرسند، کمتر از دیگران در معرض ابتلا به دمانس قرار میگیرند
وقتی آدمها به ۹۰ سالگی میرسند، احتمال ابتلایشان به بیماریهایی که باعث ایجاد دمانس یا زوال عقل شود، در مقایسه با دیگران کمتر است.
به گفتهی فیپس، میزان پژوهشها در خصوص دمانس یا زوال عقل بسیار کمتر سایر پژوهشها است، زیرا موانع و مشکلات بسیاری در مسیر انجام پژوهشهای مناسب در این زمینه وجود دارند. از آنجا که آدمها معمولا فکر میکنند ابتلا به زوال عقل امری اجتناب ناپذیر است، کمتر تمایل دارند از این پژوهشها حمایت مالی و غیر مالی کنند.
۵. تقریبا نیمی از بزرگسالان نمیدانند زوال عقل میتواند به مرگ بینجامد
بر اساس نتایج یک نظرسنجی که توسط موسسهی پژوهشهای آلزایمر در بریتانیا به عمل آمد، فقط ۵۱ درصد از بزرگسالان به این حقیقت باور دارند دمانس میتواند به مرگ منجر شود. به این ترتیب، تقریبا نیمی از آدمها در بریتانیا از این مسئله خبر ندارند؛ این در حالی است که امروزه، دمانس یا زوال عقل به عنوان یکی از علتهای اصلی مرگ و میر در بریتانیا شناخته میشود.
فیپس در این مورد میگوید، “بیماریهایی که به زوال عقل منجر میشوند، معمولا بیماریهای فیزیکی هستند که در نهایت باعث مرگ بیمار میشوند – این قبیل بیماریها عمر آدمها را کوتاه میکنند. ولی بیشتر آدمها از این مسئله خبر ندارند؛ به همین دلیل، به طول کلی جدیت کمتر در خصوص انجام پژوهش و پیشگیری در این مورد از خود نشان میدهند.
تا حدی که حتی آدمها از این مسئله جک میسازند و با آن شوخی میکنند؛ مثلا به شوخی به همدیگر میگویند، آلزایمر یا زوال عقل گرفتهای! در حالی که آدمها واقعا در مورد سایر بیماریهای مرگبار جک نمیسازند و با آن شوخی نمیکنند. معمولا در بیشتر جوامع شوخی کردن با مسئلهای مانند سرطان آنچنان مناسب نیست. ولی آدمها همچنان دربارهی دمانس شوخی میکنند، زیرا نمیدانند بیماریهایی نظیر آلزایمر که میتوانند به بروز دمانس یا زوال عقل منجر شوند، در نهایت باعث مرگ بیمار خواهند شد. این بیماریها به سرعت زندگی بیمار را به سمت ایستگاه پایانی میکشانند.”
۶. وزن مغز آدمهای مبتلا به آلزایمر ممکن است حدود ۱۴۰ گرم کمتر از مغز آدمهای غیر مبتلا باشد
در ۲۰۱۶، کمپینی در خصوص بیماری آلزایمر در بریتانیا تحت عنوان ”سهم پرتقال” برگزار شد؛ دلیل نامگذاری این کمپین این بود که وزن مغز فرد مبتلا به بیماری آلزایمر ممکن است حدود ۱۴۰ گرم کمتر از وزن مغز یک فرد عادی باشد – یعنی تقریبا به اندازهی وزن یک پرتقال.
فیپس در این مورد میگوید، “در حقیقت، آدمهای مبتلا به آلزایمر بخش قابل توجهی از مغزشان را از دست میدهند، ولی هیچ کس نمیتواند این مسئله را با چشم مشاهده کند. مثلا اگر فردی جلوی شما شروع به راه رفتن کند، و فقط به اندازهی ۷۵ درصد از پاهایاش سالم باشد، به احتمال زیاد شما متوجهی این مسئله خواهید شد؛ و در این صورت، احتمالا رفتار بهتری با وی خواهید کرد، یا به وی کمک میکنید، یا سعی خواهید کرد برای از دوشاش بردارید. چنین تاثیر فیزیکی را در بیماران مبتلا به دمانس یا زوال عقل نمیتوانید مشاهده کنید.”
۷. علاوه بر از دست دادن حافظه، علائم بیشتری نیز وجود دارند
دیدگاهی نسبتا سادهانگارانه در مورد دمانس وجود دارد که میگوید، هر چه آدمها پیرتر میشوند، فراموشکاری بیشتری به سراغشان میآید. به گفتهی فیپس، از دست دادن حافظه شایعترین علامت زوال است، ولی علائم متعدد دیگری نیز وجود دارد.
وی در این مورد میگوید، “هر چه زوال عقل پیشرفت میکند، علائم بیشتری ظاهر میشوند؛ این علائم شامل نشانههای فیزیکی نیز هستند. این علائم تا جایی پیشرفت میکنند که بیمار ممکن است نتواند به راحتی حرکت کند، در تکلم دچار مشکل شود، و حتی به سختی بتواند غذا را ببلعد – در نهایت، این علائم باعث میشوند فرد بیمار به طور کلی قادر به حرکت نباشد، و آنچنان ضعیف و نحیف شود که به راحتی از تخت تا صندلی سقوط کند یا در برابر عفونتها آسیبپذیر شود و قادر به مبارزه با آنها نباشد.”
۸. یک سوم از عوامل خطر ابتلا به این بیماری تحت کنترل ما هستند
به گفتهی فیپس، آدمها معمولا خطر ابتلا به زوال عقل یا دمانس را درک میکنند. در حقیقت، حدود یک سوم از موارد ابتلا به زوال عقل مربوط به عوامل خطری میشوند که قادر هستیم آنها را تحت کنترل خود در بیاوریم.
افزایش سن بزرگترین عامل خطر ابتلا به دمانس به شمار میرود؛ زیرا این وضعیت عمدتا آدمهای سالمند را مورد هدف قرار میدهد. برخی از آدمها از لحاظ ژنتیکی در معرض خطر ابتلا به بیماریهایی نظیر آلزایمر قرار دارند؛ این دو عامل تقریبا خارج از قدرت کنترل ما هستند.
فیپس در این مورد میگوید، “ولی برخی عوامل مربوط به سبک زندگی نیز وجود دارند که میتوانند بر میزان خطر ابتلا به زوال عقل تاثیر بگذارند. و به طور کلی در بین بیشتر جوامع، این عوامل شامل مواردی نظیر اعتیاد به سیگار، ابتلا به افسردگی، عدم فعالیت فیزیکی، بالا بودن فشار خون و غیره میشوند … این قبیل عوامل معمولا جزء مواردی هستند که میتوانند بر سلامت قلب تاثیر منفی بگذارند.”
بر اساس نتایج به دست آمده از نظرسنجیهای موسسهی پژوهشهای آلزایمر در بریتانیا، فقط حدود یک چهارم از بزرگسالان بریتانیایی میدانند اقداماتی وجود دارند که از طریق آنها میتوانند خطر ابتلا به دمانس یا زوال عقل را کاهش دهند.
فیپس در این مورد نیز میگوید، “اگر همهی آدمها خودشان را مجبور به انجام اقداماتی جهت کاهش فشار خون میکردند، یا اگر از ابتلای آدمها به چاقی و اضافه وزن پیشگیری میشد، و اگر هیچ آدمی سیگار نمیکشید، احتمالا شاهد کاهش شمار آدمهایی میشدیم که به زوال عقل دچار میشوند. بنابراین، اقداماتی وجود دارند که آدمها میتوانند آنها را انجام دهند و عوامل خطر ابتلا به زوال عقل را تحت کنترل خود در بیاورند؛ و به این ترتیب، خطر ابتلا به این وضعیت را در خود کاهش دهند.”
۹. سلامت قلب و سلامت مغز ذاتا با یکدیگر در ارتباط هستند
بسیاری از عوامل خطر مرتبط با دمانس یا زوال عقل مشابهی عوامل خطر مربوط به مشکلات قلبی هستند؛ دلیل این مسئله آن است که سلامت قلب و سلامت مغز ذاتا با یکدیگر در ارتباط هستند.
به گفتهی فیپس، “مقدار عمدهی خونی که به وسیلهی قلب پمپاژ میشود، توسط مغز مورد استفاده قرار میگیرد؛ بنابراین، هر عاملی که به نحوهی صحیح کارکرد قلب آسیب وارد کند، تاثیر مخربی بر سلامت مغزتان خواهد داشت. از این رو، امروزه شواهد کاملی وجود دارند که نشان میدهند، بسیاری از عوامل خطر ابتلا به زوال عقل نیز میتوانند جزء عوامل خطر ابتلا به مشکلات قلبی شناخته شوند.”
بنابراین، با اینکه ممکن است آدمها نظر مطمئنی در خصوص عوامل خطر ابتلا به زوال عقل ندارند، اگر به آنها گفته شود این عوامل خطر مشابهی همان عواملی هستند که میتوانند باعث بروز بیماری قلبی و عروقی، سکتهی مغزی، و سکتهی قلبی شوند، آنگاه ممکن است آنها نظرشان را در این مورد تغییر دهند.
۱۰. دورهی میانسالی مهمترین دوره برای کاهش خطر ابتلا به زوال عقل است
طبق گزارش انجمن آلزایمر بریتانیا، بسیاری از مهمترین عوامل خطر قابل اجتناب برای زوال عقل در دورهی میانسالی، سنین میان ۴۰ الی ۶۴، ظاهر میشوند؛ از جمله دیابت نوع ۲ و افزایش فشار خون.
همچنین، آدمهایی که در دورهی میانسالی یا بعد از آن دچار دورههای از افسردگی میشوند نیز بیش از دیگران در معرض خطر ابتلا به دمانس یا زوال عقل قرار دارند.
۱۱. زوال عقل فقط به سراغ سالمندان نمیرود
دمانس یا زوال عقل فقط مختص سالمندان نیست. حدود ۲ الی ۸ درصد از تمام موارد ابتلا به زوال عقل در سراسر جهان به آدمهایی مربوط به میشود که هنوز به سن پیری نرسیدهاند. حدود ۴۰۰۰۰ مورد ابتلای افراد کمتر از ۶۵ سال به زوال عقل در بریتانیا گزارش شده است؛ ولی معمولا آدمها به این باور تمایل دارند که زوال عقل تا پیش از دورهی سالمندی به سراغشان نخواهد آمد.
به گفتهی فیپس، “طبق نتایج یک نظرسنجی که در ۲۰۱۵ انجام شد، ۴۶ درصد از آدمها فکر میکنند زوال عقل عمدتا سالمندان را تحت تاثیر قرار میدهد، ۱۵ درصد نیز معتقدند این وضعیت فقط به سالمندان مربوط میشود، و تنها ۹ درصد عقیده دارند زوال عقل میتواند جوانترها را نیز مبتلا کند.”
۱۲. گاهی اوقات این بیماری فقط بینایی و ادراک را تحت تاثیر قرار میدهد
گاهی اوقات از دست دادن حافظه به عنوان علامتی برای زوال عقل تلقی نمیشود – البته تا وقتی که به مراحل بسیاری پیشرفته برسد. برای مثال، نوعی از زوال عقل که تری پرچت را مبتلا کرده بود، بر نحوهی پردازش مغز از اطلاعاتی تاثیر گذاشته بود که از طرف دستگاه بینایی به مغز وارد میشد.
به گفتهی فیپس، “بنابراین، تری پرچت تا مراحل پایانی این بیماری به فقدان حافظه مبتلا نشد، ولی به طور کالی، واقعا نمیتوانست ببیند. وی نمیتوانست تایپ کند، و شکافهای بزرگی در بیناییاش وجود داشتند که به وی اجازه نمیداند چیزها را ببیند.”
موسسهی پژوهشهای آلزایمر در بریتانیا یک تجربهی واقعیت مجازی از زوال عقل را به صورت آنلاین ایجاد کرده است؛ نام این پروژه “قدم زدن با دمانس” است که سعی دارد برخی از مشکلاتی را که زوال عقل میتواند در ادراک بینایی بیماران ایجاد کند به سایر آدمها نشان دهد.
فیپس در این مورد میگوید، “مسئلهای که غالبا این بیماران با ما در میان میگذارند این است که آنها چالههای کوچکی را که معمولا روی زمین و خیابان وجود دارند، به صورت گودال میبینند، زیرا آنها با ادراک بینایی، ادراک عمق، و ادراک رنگ مشکل دارند. مثلا، در ورودیهای برخی از فروشگاهها پادریهای بزرگ مشکی پهن میکنند … برخی از بیماران مبتلا به دمانس یا زوال عقل این پادریهای مشکی را مانند یک پرتگاه عظیم میبینند.”
تصور کنید با یک گودال بسیار بزرگ روی زمین مواجه شدهاید. این وضعیت میتواند گیج کننده و هشدار دهنده باشد. به گفتهی فیپس، شاید آدمهای مبتلا به دمانس هرگز نتوانند به فروشگاه بروند، یا نتوانند وارد حمام بشوند، زیرا کف براق حمام در چشم آنها شبیه محوطهای پر از آب دیده میشود.
فیپس در این مورد نیز میگوید، “اگر ۱۰۰ درصد از مغزتان فعال باشد، به احتمال زیاد قادر هستید تفاوت میان درخشندگی و رطوبت را درک کنید. ولی اگر مغزتان دچار آسیب شده باشد، قادر نخواهید بود قضاوت درستی میان این دو مسئله داشته باشید. این تاثیرات ممکن است کوچک به نظر برسند، ولی تاثیر بزرگی بر زندگی بیماری خواهند داشت.”
۱۳. همین خطاهای ادراکی کوچک ممکن است باعث پرخاشگری و سردرگمی شوند
تغییرات کوچک میتوانند تاثیرات بزرگی بر نحوهی زندگی آدمهای مبتلا به زوال عقل بگذارند. ممکن است یک مسئلهی کوچک با راهحل آسان باعث سردرگمی آنها شود، ولی مشکل دیگر بیماران مبتلا به دمانس یا زوال عقل این است که آنها قادر نیستند این مشکل را بیان کنند.
فیپس در این مورد میگوید، “امروزه جنبش بزرگی به راه افتاده است؛ در این جنبش، پزشکان برای آدمهایی که نشانههایی از پرخاشگری و پریشانی از خود نشان میدهند، به جای آنکه فورا به آنها داروهای ضد روانپریشی بدهند، ابتدا سعی میکنند وضعیت و محیط اطراف وی را ارزیابی کنند. زیرا در مورد بیماران مبتلا به دمانس یا زوال عقل ممکن است چیزهای واقعا کوچک نظیر یک تغییر در برنامهی روزانه یا تغییر در چراغهای خانه یا سایههایی که در اطراف اتاق دیده میشوند، میتوانند تاثیر بزرگی بر سطح اضطراب آنها داشته باشند و باعث تحریک و پرخاشگریشان شوند.”
استفاده از برخی ترفندهای کوچک در محیط اطرافشان، نظیر افزایش میزان چراغهای خانه، یا باز گذاشتن پردههای اتاق میتوانند تاثیر بزرگی بر کیفیت زندگی این بیماران بگذارند.
۱۴. اختلال خواب نیز میتواند یکی از عوامل خطر ابتلا به زوال عقل باشد
پژوهشها نشان دادهاند، کمبود و اختلال خواب نیز ممکن است با افزایش خطر ایجاد نشانههای اولیهی بیماری آلزایمر در ارتباط باشد. بنابراین، بدخوابی میتواند به عنوان یکی از نشانههای اولیهی ابتلا به دمانس یا زوال عقل تلقی شود.
بدخوابی هم میتواند به عنوان یکی از نشانههای زوال عقل، و همچنین یکی از علتهای ایجاد این وضعیت به شمار برود – یا اینکه به صورت همزمان هر دو مورد را شامل شود.
پژوهشهای دیگر نیز این ادعا را تایید کردهاند؛ طبق نتایج یک مطالعه، تجربهی حتی فقط یک شب اختلال خواب میتواند به افزایش سطح پروتئین مربوط به بروز بیماری آلزایمر در بدن منجر شود.
۱۵. هیچ درمان و روشی برای جلوگیری از پیشرفت بیماریهای عامل زوال عقل وجود ندارد
در حال حاضر، هیچ درمانی برای معالجهی کامل بیماریهایی که باعث بروز دمانس یا زوال عقل میشوند، وجود ندارد؛ همچنین هیچ روش درمانی نیز برای جلوگیری از پیشرفت این بیماریها نیز وجود ندارد.
برخی داروها میتوانند به مقابله با برخی علائم بیماری کمک کنند، ولی قادر نیستند پیشرفت این بیماری را در مغز متوقف کنند.
به گفتهی فیپس، به همین خاطر نیز درک این مسئله که زوال عقل قابل پیشگیری است، از اهمیت بالایی برخوردار است؛ زیرا افزایش آگاهی در این زمینه به افزایش تعداد پژوهشها منجر خواهد شد.
فیپس در این خصوص میگوید، “به نظر میرسد نگاه نادرست آدمها به این مسئله تا حدودی تغییر کرده است، و ظاهرا آدمها بیش از گذشته به این موضع پی بردهاند که برای تشخیص این وضعیت باید با افراد متخصص گفتگو کنند، یا میتوانند با آدمهای مبتلا به زوال عقل تعامل داشته باشند. از نظر من، سطح آگاهی دربارهی زوال عقل بسیار بهتر از گذشته است، ولی هنوز به درک مناسبی از این مسئله دست پیدا نکردهایم.”