4 تفاوت کلیدی بین مدیریت و رهبری
مردم اغلب اوقات نقش مدیریت و رهبری را باهم اشتباه میگیرند، وظایف آنها را یکی میدانند و تفاوت زیادی بین تأثیرگذاری آنها در یک سازمان قائل نمیشوند. بااینوجود تفاوت زیادی بین نقش رهبری و مدیریت در یک سازمان وجود دارد. رهبران پیروانی دارند که دنبالهرو آنها هستند، اما مدیران افرادی را دارند که برای آنها کار میکنند! رهبری در افراد ایجاد انگیزه میکند و مدیریت بر درست اجرا شدن امور نظارت دارد. یک کسبوکار موفق به رهبری باانگیزه و مدیری کاردان نیاز دارد تا بتواند دست به کارهای بزرگ بزند و موفقیتهای چشمگیری کسب کند. بهتر است بگوییم رهبران و کارآفرینان پروژههای بزرگ و جدید را شروع میکنند و اجرای امور را به دست مدیران میسپارند!
امروزه بیشتر بر آموزش مدیران تأکید میشود و در بیشتر مواقع درکی از تفاوت این دو نقش وجود ندارد. رهبری و مدیریت، در یک سری ویژگیهای شخصیتی مشترک و در بعضی ویژگیها متفاوتاند. آگاهی از تفاوت مدیریت و رهبری میتواند به درک بهتر نقش شما در سازمان و تقویت توانمندیهایتان در جهت استفاده حداکثری از پتانسیلهایی که دارید کمک کند. با شناخت 4 تفاوت کلیدی بین مدیریت و رهبری در این مطلب، بیشتر متوجه تفاوت این دو نقش خواهید شد.
۱ – رهبران الهامبخش هستند، مدیران فعالیتها را مدیریت میکنند
رهبران با ایجاد شور و اشتیاق زیاد در کارکنان به آنها انگیزههای لازم برای انجام فعالیتهای جدید را میدهند. وجود رهبر برای وجود شور و نشاط در کارکنان ضروری است و آنها را به داشتن خلاقیت در اجرای کارها تشویق میکنند. از طرف دیگر، مدیران با یک روال مشخص وظایف محول شده به آنها را اجرا و مدیریت میکنند. بسیاری از مدیران یاد نگرفتهاند الهام بخش باشند و حتی توان لازم در ایجاد نظم و انضباط درون تیمی را ندارند. در این شرایط تأخیرهای غیرضروری و پایین آمدن کیفیت نهایی کار، شالوده سازمان را به هم میریزد. به همین دلیل باید رهبران و مدیران به نقشهای کلیدی خود در سازمان بیشتر واقف باشند و وجود رهبری و مدیریت لازمه هر سازمانی است. باید بدانیم فقط به اجرا رساند امور اهمیت ندارد. سازمان برای رشد و گسترش به رهبری با انگیزه و تحول خواه نیاز دارد.
۲ – رهبران ریسک میکنند، مدیران با احتیاط قدم برمیدارند
یکی از سختترین ویژگیهای نقش رهبری همین ریسککردن است! ریسککردن یک شمشیر دو لبه است و گاهی به نتایج بسیار بدی منجر میشود. بااینحال نمیتوان انتظار داشت بدون ریسککردن راه و روش جدیدی خلق کرد یا جایگاه ویژهای در تجارت به دست آورد. یک رهبر خوب بعد از نتایج ویرانکننده یک ریسک اشتباه نیز دست از کار برنمیدارد و با نگرش خود اوضاع را سرو سامان میدهد. رهبری جف بیزوس، مؤسس شرکت آمازون، مثال خوبی از ریسکهای موردنیاز رهبری است. بیزوس شغل پردرآمد خود را در والاستریت رها کرد تا کتابفروشی آنلاین آمازون را در سال ۱۹۹۴ راهاندازی کند! در آن سالها استفاده از اینترنت تا این اندازه همهگیر نشده بود و راهاندازی یک کسبوکار آنلاین ریسکهای زیادی با خود به همراه داشت. بیزوس به سرمایهگذاران اولیه هشدار داد که احتمال ۷۰ درصد را برای ورشکستگی خود در نظر داشته باشند. این جمله خود حکایت از آگاهی به ریسکپذیری او داشته است. مدیران با احتیاط بیشتری قدم برمیدارند و سرانجام رساندن امور برای آنها اهمیت بیشتری دارد، اما موفقیت در رهبری با ریسکها و چالشهای بیشتری همراه است.
۳ – رهبران روح تغییر را در سازمان میدمند، مدیران ثبات را به همراه دارند
سازمان برای پیشروی به افرادی با خصوصیات متفاوت نیاز دارد. ریسکپذیری خوب است، اما همیشه ریسکپذیری جواب شما را با خوبی نمیدهد! در این میان مدیران ریسکپذیر به نفع سازمان نیستند و ثبات بیشتر جواب میدهد. رهبران الهامبخش تغییر هستند، اما سازمان به افراد دیگری هم نیاز دارد. مدیران ریسکگریز در این شرایط بهتر ثبات را به سازمان برمیگردانند. ترکیب مناسبی از رهبران الهامبخش و مدیرانی ثابتقدم در اجرای روزانه امور، موفقیت یک سازمان را تضمین میکند.
شما اگر بدانید نقش مدیریت چیست؟ و چه وظایف مهمی در سازمان دارد، بیشتر به اهمیت وجود مدیران قانونمند و با ثبات پی خواهید برد. بخش زیادی از ریسکپذیری و تحول طلبی رهبران به آینده مربوط میشود، اما ادامه روند موفقیتآمیز سازمان به اجرای درست برنامهها بستگی دارد. مدیران به پیگیری امور میپردازند تا خیالشان از بابت رسیدن به اهداف کوتاهمدت سازمان راحت شود. اگر شما نیز مسئولیت دشواری به دوش دارید و یا خودتان را برای پذیرفتن نقش مهمی در آینده آماده میکنید، باید به وظایف رهبری و مدیریت احاطه بیشتری داشته باشید. خواندن خلاصه کتابهای مدیریت و رهبری در سایت بوکاپو گزینه خوبی برای استفاده از وقتهای مرده است. خواندن این کتابها حتی به کارمندان معمولی سازمانها نیز پیشنهاد میشود. بههرحال باید شما بدانید از رهبران و مدیران خود چه انتظاراتی داشته باشید!
۴ – رهبران برای هدفهای آینده برنامه ریزی میکنند، مدیران بر انجام امور نظارت دارند
هر سازمانی به رهبری نیاز دارد که به آینده فکر کند و استراتژی سازمان را باتوجهبه پیش بینی تغییرات آینده، برنامه ریزی کند. جف بیزوس با یک فروشگاه اینترنتی کوچک شروع کرد و در نهایت آمازون را به بزرگترین فروشگاه اینترنتی دنیا تبدیل کرد! بیزوس سالها قبل از فراگیر شدن اینترنت، تغییرات امروز را دیده بود و توانست با کمک مدیران حرفهای فروشگاه کوچک خود را باقدرت گسترش دهد. بیزوس الهام بخش تغییرات بزرگ در آمازون است، اما مدیران او هستند که با نظارت بر اجرای درست برنامهها او را در رسیدن به گسترش این شبکه فروشگاهی غول پیکر همراهی میکنند.
رهبر آینده و جهت سازمان را پیشبینی میکند و مدیر کمک میکند که کارها طبق اهداف رهبر پیش برود. شاید کمتر مدیری به چشمانداز توسعه آمازون مانند بیزوس نگاه کرده باشد، اما او بهعنوان یک رهبر برنامههای آمازون را برای رسیدن به آمازون امروز پیشبینی کرده بود. او پیشبینی کرده بود که روزی تکنولوژی آنقدر فراگیر میشود که مردم تمام نیازهای خود را از فروشگاههای اینترنتی برآورده میکنند. اگر آمازون رهبری ریسکپذیر و آیندهنگر مانند جف بیزوس نداشت، شاید داشت به همان کسبوکار کوچک اینترنتی خود ادامه میداد و ما در این گوشه دنیا خبری از آمازون امروزی نداشتیم!