۷ دلیل که چرا هوش فطری از هوش هیجانی برای موفقیت مهمتر است
آیا هوش فطری از هوش هیجانی برای موفقیت مهمتر است ؟ ما به شما می گوییم بله مهم تر است و ۷ دلیل هم برایتان می آوریم که هوش فطری از هوش هیجانی مهمتر است. در ادامه با ما همراه باشید.
در۱۹۹۰، روانشناسانی به نام پیتر سالووی از دانشگاه یِیل و جان مِیِر از دانشگاه نیوهمپشایر مفهوم هوش هیجانی یا همان EQ را معرفی کردند. امروزه، پس از دو دهه، هوش هیجانی به شکل گسترده در دبیرستانها، دانشکدههای پزشکی و کسبوکار تدریس میشود، زیرا نقش بسیار مهمی در عملکرد کاری و موفقیت در سراسر زندگی ایفا میکند.
برخی از برجستهترین افراد در طول تاریخ به داشتن هوش هیجانی بسیار بالا مشهور هستند؛ مثلا دکتر مارتین لوتر کینگ جونیور. وی در سخنرانی معروفی در رابطه با رویای خود در مورد امریکا، با زبانی سخن گفت که قلبهای آدمها را به سمت خود کشید و هیجانهایشان را به جوش آورد.
کینگ میغرید و میگفت: “امریکا برای آدمهای سیاهپوست چکِ بیمحل کشیده است؛ با وجود اینکه، این سرزمین از حرارت ظلم به کویری بیرمق تبدیل شده است، ولی میتواند به چشمهای از آزادی و عدالت تغییر یابد.” کینگ به رویای آیندهای فکر میکرد که در آن “روی تپههای سرخ جورجیا، پسران بردگان سابق و پسران بردهداران سابق برادرانه با هم دور یک میز بنشینند”.
چنین سخنرانی پرکشش و جذابی نیاز به هوش هیجانی بالایی دارد – توانایی شناخت، برانگیزش و مدیریت شور و هیجان آدمها. سخنرانی دکتر کینگ به یکی از قویترین سخنرانیهای تاریخ تبدیل شد زیرا وی به شکل فوقالعادهای احساسات درونیاش را مدیریت کرد و هیجان جمعیت را برانگیخت، و آنها را وادار بهعمل کرد. از نظر کلارنس جونز، نویسندهی متن سخنرانی کینگ، وی این سخنرانی را به شیوهی “یک فریاد اعتراضی کاملا متعادل میان عقل و هیجان، و خشم و امید ارائه کرد. صدای خشمگین و رنجورش با خط به خط آن سخنرانی هماهنگ بود”
مطلب مرتبط: چرا هوش به ویژگی های منحصر به فرد مغز بستگی دارد ؟
اگر حتی اندکی هم بتوانید به این اندازه هیجاناتتان را کنترل کنید، اگر بخواهید به راحتی میتوانید احساسات حقیقیتان را پنهان کنید یا به گونهای دیگر ابراز کنید؛ و اگر بدانید چگونه شور و اشتیاق آدمها را برانگیزانید، میتوانید عمیقترین احساساتشان را به خود جلب کنید و وادارشان کنید علیه بهترین علایقشان اقدام کنند.
همانطور که ممکن است شما هم به این نتیجه رسیده باشید، اگر از لحاظ هیجانی باهوش باشیم و بتوانیم ذهن آدمها را بخوانیم و هیجانات آدمها را تحریک کنیم، میتوانیم از این قابلیت هم در راه خوب و هم در راه بد استفاده کنیم.
جنبهی منفی هوش هیجانی
وقتی کسی بتواند از انگیزههایش در خدمت خودش استفاده کند، میتواند از EQ مثل اسلحهای برای ایجاد تغییر در دیگران استفاده کند. این جمله همانگونه که در مورد روابط حرفهایمان صدق میکند در مورد روابط شخصیمان نیز عمل میکند. از دیدگاه رهبری، وقتی دکتر کینگ را در کنار رهبر بزرگ و تاثیرگذار دیگری در قرن بیستم قرار میدهیم، این حقیقت برایمان روشن میشود. این رهبر سالها در مطالعهی تاثیرات هیجانات در زبان بدناش وقت صرف کرد.
راجر مورهاوس، تاریخشناس میگوید: “وی به شکل خستگیناپذیری سخنرانیهایاش را مرور میکرد، حرکات دستهایاش را تمرین میکرد، و تصویر کلی حرکات بدنیاش را پشت تریبون تحلیل میکرد؛ و همهی این کارها باعث میشد وی به ‘یک سخنران عمومی مسحورکننده’ تبدیل شود. اینها کارهایی بودند که وی بسیار در انجامشان تلاش میکرد”.
این مرد آدولف هیتلر بود.
یکی از اطرافیاناش به این نکته اشاره میکند که تاثیر مجابکنندگی بالای هیتلر از تواناییاش در بیان هیجاناتاش به شیوهی راهبردی سرچشمه میگیرد. وی “قلباش را کاملا میگشود”. این هیجانها تا حدی بر پیرواناش تاثیر میگذاشت که آنها ” دیگر انتقادی فکر نمیکردند و تنها از خود هیجان نشان میدادند”.
در پرتوی این دو شخصیت برجستهی متضاد، به این نتیجه میرسیم که نباید همیشه هوش هیجانی را چیز خوبی بدانیم. باید EQ را “از نظر اخلاقی کاملا خنثی” بدانیم – چیزی که همیشه آن را در سطح نیمهخودآگاهمان میشناختیم، به ویژه در جوامع امروز که مملو از مدهای ساختگی، جنجال رسانهای و برندهای شخصی است.
مطلب مرتبط: چرا موفقیت به هوش هیجانی نیاز دارد
علاوه بر اینها، آدمها معمولا تظاهرات هوش هیجانی از جانب خود یا دیگران را به راحتی و به صورت سطحی نمیپذیرند. میخواهند بدانند آنچه انجام میدهید یا میگویید، از روی هوش فطری است یا خیر. به عبارت دیگر، میخواهند بدانند هیجانها و اعمالتان معتبر است یا خیر. صرفا هوش هیجانی نمیتواند موفقیتتان را تضمین کند. باید باهوش فطری باشید تا واقعا به موفقیت برسید.
آدمهای باهوش فطری عاقبت به پیروزی میرسند
طبق مطالعهی مدرسهی کسبوکار فاستر در دانشگاه واشنگتن که توسط کریستیانا فانگ صورت گرفت، رهبران صادق در برانگیزش آدمها تاثیرگذارتر هستند زیرا نه تنها با سخنانشان بلکه با اعمالشان اعتماد و تحسین را به دیگران تزریق میکنند. به گفتهی بسیاری از رهبران معتبر بودن برایشان مهم است، ولی نکتهی مهمتر این است که حرف و عمل رهبران با هوش فطری همیشه یکی است.
اگر بخواهیم هوش فطری را برایتان توضیح دهیم باید بگوییم: “هوش فطری” یعنی واقعی بودن، راستین، درستکار و صادق بودن. درونِ آدمهای با هوش فطری دقیقا همان چیزی است که در خارج از خودشان در رفتار آنها میبینیم. متاسفانه، درک اینکه یک فرد با هوش فطری است یا خیر، کار بسیار دشواری است. هرچند، میتوانید همیشه با یک بررسی مختصر و با مقایسهی ایدهها یا رفتارهای ارتباطی آنها با افراد با هوش فطری، این کیفیت شخصیتی نادر را کشف کنید – هم درون خودتان و هم دیگران.
۱. آنها استوار هستند.
از آنجاکه آدمهای با هوش فطری با هیجانهای حقیقی برانگیخته میشود، و واقعا نیازی به وانمود کردن ندارند، به راحتی قابل پیشبینی هستند. بیش و کم هر آنچه از آنها میبینید، همان چیزی است که از سمتشان دریافت میکنید.
۲. تمایلی به بزرگنمایی و زرنگتر نشان دادن خودشان ندارند.
هوش فطری از هوش هیجانی برای موفقیت مهمتر است زیرا آنها درستکار و رو راست هستند. پیچیده سخن نمیگویند یا حقایق را جذابتر از چیزی که هست، نشان نمیدهند.
۳. به آن چه برای دیگران موعظه میکنند، خود نیز عمل میکنند.
آدمها را به آن چه که خودشان عمل نمیکنند، نصیحت نمیکنند. آنها همیشه برای پیروانشان یک الگو هستند.
۴. متظاهر نیستند.
هوش فطری از هوش هیجانی برای موفقیت مهمتر است زیرا خود را بزرگ و مهم و عالی نشان دادن، یک نمایش خندهآور است. آدمهای با هوش فطری فروتن هستند و نمیخواهند در مورد تواناییها یا نقاط قوتشان لاف بزنند.
مطلب مرتبط: ۱۰ استراتژی آدم های باهوش برای بهره وری بیشتر
۵. بیش از حد متواضع نیستند.
فروتنیشان به این معنی نیست که آنها ترسو و کمرو هستند. آدمهای با هوش فطری، آدمهای واقعی هستند. آنها تواضع دروغین از خود نشان نمیدهند.
۶. آنها زودرنج نیستند.
حرفهای دیگران در مورد خودشان را خیلی جدی نمیگیرند. این جمله یعنی اینکه آدمهای با هوش فطری اگر بدانند پشت حرفهایی که در موردشان زده میشود نیت بدی وجود ندارد، آزرده نمیشوند.
۷. آنها آهسته و پیوسته راه خودشان را میروند.
کورکورانه از کسی تقلید نمیکنند؛ همچنین حس ارزش، لذت یا رضایت درونیشان را بر اساس نظرات دیگران تغییر نمیدهند. آدمهای با هوش فطری راهی که برای خودشان ساختهاند، میپیمایند.
مطلب مرتبط: ۱۰رفتار منحصر به فرد آدم های باهوش
نتیجهگیری
در نهایت اینکه هوش فطری از هوش هیجانی برای موفقیت مهمتر است زیرا آدم با هوش فطری آدمِ خودش است – در درون خود ثابتقدم و استوار است. این درستکاری یکی از کلیدهای موفقیت است. هیچکس نمیخواهد با یک آدم ساختگی کار کند یا وقت بگذراند. معتبر بودن میتواند هوش هیجانی را تحت کنترل در آورد.
ترجمه: تحریریه سایت کسب و کار بازده- امیررضا مصطفایی
نویسنده: دیوید کی. ویلیام
منبع: لایفهک
۷ دلیل که چرا هوش فطری از هوش هیجانی برای موفقیت مهمتر است
برچسب ها EQlifehackموفقیتهوش فطریهوش فطری از هوش هیجانیهوش هیجانی
- مطلب قبلی موفقیت شغلی: ۱۰ عادت برای موفقیت در شغل و کسب و کار
- مطلب بعدی نجات زندگی: ۱۹ حقیقت نجات بخش زندگی که هرکسی باید بداند