۴ نکته درباره تبدیل شدن به یک فرد متخصص در هر کاری
تخصص همان چیزی است که یک آماتور را از یک استاد حرفهای در هر رشته و زمینهای، از پزشکی گرفته تا علوم، از ورزش گرفته تا ایجاد آثار هنری متمایز میکند. پاسخ این سوال که آیا تخصص آدمها مسئلهای ”ذاتی” یا ”اکتسابی” است به مبحث قدیمی سرشت یا پرورش در علم روانشناسی مربوط میشود – ژنتیک یا تجربه؛ کدامیک نقش بیشتری در شکلگیری آنچه هستیم، ایفا میکند؟ در سالهای اخیر، به جنبهی “تربیتی” در این مبحث توجه قابل ملاحظهای شده است. بسیاری از متخصصان در این زمینه معتقدند، تخصص از طریق تمرین مداوم و پشتکار به دست میآید. ولی آدمها واقعا باید چه کارهایی انجام بدهند تا مسیر تبدیل شدن به یک فرد متخصص در هر کاری را به درستی طی کنند؟ آیا برخی از آدمها با استعدادهای مورد نیاز برای یک رشتهی خاص متولد میشوند، یا هر آدمی میتواند با مطالعهی مناسب و تمرین به یک متخصص تبدیل شود؟
روش های تبدیل شدن به یک فرد متخصص
۱. تخصص واقعا چیست؟
با اینکه شاید به راحتی بتوان آدمهای متخصص را از غیر متخصص تشخیص داد، اتفاق نظر در مورد تعریف استانداردی از تخصص همیشه آسان نیست. آیا تخصص به معنی میزان علم و آگاهیتان است؟ آیا این مفهوم به قابلیت آدمها برای ارائهی عملکرد عالی در یک زمینهی خاص اشاره دارد؟ و از چه مرحلهای به بعد، یک فرد از جایگاه صرفا خوب به جایگاه یک متخصص جامعالشرایط میرسد؟
طبق توضیح لایل یوجین بورن، پژوهشگر دانشگاه کلرادو بولدر، و همکاراناش در مقالهای که در نشریهی مرزهای روانشناسی منتشر شدند، “طبق توافق دانشمندان، تخصص به معنی رسیدن به درجهی عالی و فوقالعاده بالایی از نخبگی در یک مسئولیت خاص یا در یک محدودهی مشخص است. فردی را که به این جایگاه رسیده باشد با عنوان متخصص یا سایر اصطلاحات مربوطه نظیر هنرمند، استاد، چیرهدست، اعجوبه، یا نابغه میشناسند. این عناوین به این معنی هستند که فرد صاحب آنها از عملکرد بسیار بالایی در حرفه و رشتهی خاص خود بهرهمند است. زمینهی تخصص یک فرد متخصص تقریبا میتواند هر رشتهای را شامل شود؛ از صنعتگری گرفته تا ورزش، و از موسیقی گرفته تا علوم تجربی یا ریاضی.”
ولی چرا آدمها معمولا تخصص یک فرد را با استفاده از اصطلاحات مختلف نشان میدهند؟ هر واژه مفهوم ظریف و منحصر به فردی دارد که به طور ضمنی میتواند نوع تخصص یک فرد را نشان بدهد. چنانچه تخصص یک فرد را حاصل سختکوشی و پشتکار وی بدانیم، شاید این فرد را به عنوان یک استاد یا هنرمند چیرهدست معرفی کنیم. اگر آدمها توانایی یک فرد را ناشی از استعداد ذاتی و خالص وی بدانند، ممکن است وی را به عنوان یک نابغه یا اعجوبه بشناسند.
برخی از اجزای مهم تخصص عبارت هستند از دانش، مهارت، و دستاورد. آدمهایی که به سطح تخصص رسیدهاند معمولا به مجموعهای از علم و دانش دست یافتهاند که آنها را به یکی از مطلعترین افراد در رشتهی خود تبدیل میکند. همچنین، این آدمها دارای مهارتی هستند که برای تشخیص زمان و چگونگی کاربرد دانش خود به آن نیاز دارند. چنین مهارتهایی را معمولا میتوان از طریق آموزش فرا گرفت، ولی همچنین، ممکن است به شکل استعداد و توانایی ذاتی نیز در برخی آدمها وجود داشته باشند. در نهایت، آدمهایی که به سطح تخصص رسیده باشند، فراتر از یک فرد معمولی میتوانند در رشتهی خود به پیشرفت و دستاوردهای بالایی دست پیدا کنند.
۲. رسیدن به تخصص، چهقدر طول میکشد؟
به تازگی، باور عامیانهای در میان مردم باب شده است که میگوید شرط کلیدی برای تبدیل شدن به یک متخصص این است که دستکم ده هزار ساعت از وقت خود را وقف مطالعه و تمرین در رشتهی مورد علاقهتان کنید. پژوهشگران طی مطالعهای در ۱۹۹۳ دریافتند، موفقیتترین ویولونیستهای یک آکادمی موسیقی، تا ۲۰ سالگیشان، به طور میانگین ده هزار ساعت مشغول تمرین با آلت موسیقیشان هستند. نویسندهی مشهور در زمینهی روانشناسی عامهپسند، مالکم گلادول، در کتاب پر فروش خود در ۲۰۰۸ به نام غیر معمولیها، عبارت “قاعدهی ده هزار ساعتی” را باب کرد.
گلادول این قاعده را با اشاره به نتایج مطالعه ویولونیستهای موفق و همچنین، مشاهدهی تلاشهای گروه موسیقی فوقالعاده مشهور بیتلز معرفی کرد؛ گفته میشود اعضای گروه بیتلز در اوایل دههی ۱۹۶۰ حدود ده هزار ساعت به تمرین موسیقی پرداختند. همچنین، گلادول فرد موفق دیگری را نیز به عنوان شاهد ادعای خود نشان داد؛ بیل گیتس، کارآفرین موفق در عرصهی فناوری، پیش از خلق مایکروسافت، حدود ده هزار ساعت از وقت خود را به تمرین برنامهنویسی اختصاص داد. به گفتهی گلادول، هر آدمی اگر بتواند نزدیک به ده هزار ساعت از زمان زندگیاش را صرف مطالعه و تمرین یک موضوع یا مهارت کند، قادر خواهد بود به یک متخصص تبدیل شود.
این ایده در خارج از دنیای آکادمیک به شدت محبوب شده است، ولی واقعا این ادعا تا چه حد صحت دارد؟ آیا صرف ده هزار ساعت برای مطالعه یا تمرین در یک موضوع خاص واقعا متخصص شدن آدمها را در آن رشته تضمین میکند؟
آندرس اریکسون از دانشگاه فلوریدا، متخصص مشهور در زمینه راههای رسیدن به اوج عملکرد و نویسندهی کتاب قله: رازهایی از علم نوین برای رسیدن به تخصص است. وی بر روی متخصصانی در هر رشته و زمینه مطالعه کرده است – از شطرنج گرفته تا ورزش، موسیقی، و پزشکی. وی همچنین، پژوهشگر مطالعهای بود که گلادول نظریهی خود را دربارهی روش تبدیل شدن به یک متخصص، بر اساس نتایج آن مطالعه ارائه کرد.
۳. قاعده ده هزار ساعت
اریکسون به برخی از مشکلات کلیدی مربوط به “قاعده ده هزار ساعت” اشاره میکند:
الف. اولا، با اینکه هنرجویان موسیقی شرکت کننده در این مطالعه در ۲۰ سالگی به ویولونیستهای بسیار خوبی تبدیل شده بودند، آنها هنوز به درجهی استادی نرسیده بودند. به عبارت دیگر، آنها نوازندگان بسیار خوبی بودند، ولی این مسئله لزوما به این معنی نیست که آنها در حرفهی خود به مقام استادی رسیدند. اریکسون معتقد است، گاهی اوقات برای تبدیل شدن به یک متخصص یا استاد واقعی در یک مهارت یا رشته، شاید به حدود ۲۰،۰۰۰ الی ۲۵،۰۰۰ ساعت تمرین نیاز است.
ب. ثانیا، همهی مهارتها شبیه هم نیستند. برای رسیدن به برخی مهارتها به کمتر از ده هزار ساعت تمرین نیاز است، در حالی که برخی دیگر نیازمند وقف زمانی فراتر از این عدد هستند.
پ. همچنین، به گفتهی اریکسون، تفسیر گلادول از نتایج پژوهشهایاش ناقص است. با اینکه گلادول تصور کرد، تمام ویولونیستهای حاضر در مطالعه حدود ده هزار ساعت تمرین کرده بودند، در حقیقت، این رقم فقط یک میانگین بود. نیمی از ویولونیستهایی که در مطالعهی اریکسون و همکاراناش شرکت کردند، تا ۲۰ سالگیشان، کمتر از ده هزار ساعت با آلات موسیقی خود تمرین کرده بودند، ولی نیمی دیگر از آنها، بیش از این رقم تمرین داشتند.
به هر حال، همیشه تمرین میتواند راهتان را برای رسیدن به موفقیت هموارتر کند؛ مثلا با ۱۰ بهترین تمرین مثبت اندیشی در زندگی و کسب و کار، میتوانید مهارت و تخصصتان را در هر رشته بهبود ببخشید.
۴. آیا همه میتوانند متخصص شوند؟
اریکسون معتقد است آنچه یک آماتور را از یک متخصص متمایز میکند، تمرین ارادی و آگاهانه است. تلاش و تمرین معمولی میتواند در کسب مهارت در یک موضوع خاص به آدمها کمک کند، ولی رسیدن به تخصص واقعی نیازمند نوعی تلاش و تمرین است که حد و مرزهای دانش و سطح مهارت کنونی را گستردهتر کند. چنین تمرینی باید با تمرکز بالا انجام شود و شامل کار و تلاش در زمینههایی بالاتر از سطح مهارت کنونی، تعیین اهداف عالی، و دریافت کمک و راهنمایی از جانب مربیان زبده باشد.
صرفا ده هزار ساعت تمرین و تکرار یک موضوع یا مهارت برای رسیدن به تخصص واقعی کافی نیست. در عوض، چنانچه میخواهید در هر زمینهای به تخصص واقعی برسید، باید به صورت متمرکز، هدفمند، و آگاهانه تمرین کنید – تمرینی که تواناییهایتان را به سطح بالاتر از منطقهی امن ذهنیتان گسترش دهد.
با اینکه اریکسون معتقد است، تمرین آگاهانه کلید تبدیل شدن به یک متخصص است، همهی پژوهشگران با نتیجهگیری وی موافق نیستند. نتایج برخی از مطالعات اخیر نشان دادهاند، با اینکه تمرین آگاهانه مسلما برای رسیدن به تخصص از اهمیت بالایی برخوردار است، تنها عاملی نیست که باعث ایجاد تفاوت میان آدمهای ماهر و غیر ماهر میشود. با اینکه روانشناسان هنوز در خصوص سایر مواردی که ممکن است بر این مسئله تاثیرگذار باشند، به قطعیت نرسیدهاند، به اعتقاد برخی از آنها، خصوصیات شخصی، ویژگیهای فیزیکی، و به طور کلی، هوش نیز ممکن است در این خصوص حائز اهمیت باشند.
بنابراین، آیا با صرف زمان و انرژی برای تمرین آگاهانه در هر رشته و مهارت میتوانید به تخصص برسید؟ این همان سوالی که روانشناسان همچنان به دنبال یافتن پاسخ آن هستند؛ با این حال، تقریبا شکی نیست که تمرین مرتب به بهبود مهارتها و دانش آدمها منجر خواهد شد. در نهایت، موفقیت یا عدم موفقیتتان در رسیدن به درجهی استادی در یک حوزهی خاص تنها در شرایطی مشخص میشود که برای آن تلاش کرده باشید. پیش از تصمیمگیری در خصوص پیگیری و تلاش برای رسیدن به تخصص در یک حوزه، باید ببینید آیا علاقه، الزام، و زمان کافی برای رسیدن به تخصص در آن حوزه را در اختیار دارید یا خیر.
سخن آخر
با اینکه معمولا فکر میکنیم هوش آدمها باعث تمایز میان افراد متخصص و افراد غیر متخصص در یک حوزه میشود، پژوهشگران معتقدند، برای رسیدن به تخصص واقعی، بیشتر از آنکه به تواناییهای ذهنی ذاتی نیاز داشته باشیم، به دانش اکتسابی نیاز داریم. برخی از آدمها ممکن است با منابع طبیعی خاصی از جمله تواناییهای فیزیکی و دسترسی به ابزاری متولد شوند که به آنها امکان میدهند از مسیر هموارتر و سادهتری به تخصص مورد علاقهشان دست پیدا کنند. ولی فارغ از آنکه سطح تواناییهای طبیعیتان در ابتدای امر چهقدر باشد، رسیدن به تخصص نیازمند تلاش و تمرین است.
به خاطر داشته باشید، حتی متخصصان هم همیشه آدمهای کامل و بیعیبی نیستند. آدمهای متخصص نیز قطعا مرتکب اشتباه میشوند، ولی آنها همیشه آمادهی پذیرفتن اشتباهاتشان و مشتاق عبرتآموزی از آنها هستند. اشتباهات نوعی بازخورد هستند. آنها نه تنها به ما میگویند چه کارهایی را نباید انجام بدهیم، بلکه همچنین اطلاعاتی را در اختیارمان میگذارند که با استفاده از آنها متوجه شویم، باید چه کارهایی را در عوض انجام بدهیم. متخصصان قادر هستند این اشتباهات را شناسایی، اصلاح، و از عبرتهای آن در آینده استفاده کنند.
پژوهشگران همچنان در خصوص عوامل موثر در رسیدن به تخصص با یکدیگر مباحثه میکنند. با وجود این، شکی نیست که رسیدن به تخصص نیازمند صرف زمان، تمرین، و تعهد است.
ترجمه: تحریریه سایت کسب و کار بازده – امیر رضا مصطفایی
منبع: verywellmind
۴ نکته درباره تبدیل شدن به یک فرد متخصص در هر کاری
- مطلب قبلی ۵ روش افزایش انعطاف پذیری هیجانی برای موفقیت در کار و زندگی
- مطلب بعدی ۵ راه طبیعی برای افزایش هورمون سروتونین در مغز